۱۳۸۹ دی ۴, شنبه
رسوائي رسانه هاي دروغپرداز رژيم
چوپانان دروغگو همچنان به دروغ پردازي ادامه مي دهند و روز به روز رسواتر مي شوند و پرده الهي از آنها فاصله مي گيرد و اين بار رسمي ترين خبرگزاري رژيم با درج خبر دستگيري عبدالرئوف ريگي و سپس با تغيير آن به دستگيري رهبر مقاومت محمد ظاهر بلوچ بر درغ پردازي خود بيش از پيش مهر تثبيت نهاد و جهان و مردم ايران و پاكستان در حيرت از اين دروغ شاخدار رسمي ترين رسانه رژيم هستند و بيچاره پاكستاني ها كه انگشت به دندان شده اند كه چگونه حاج محمد ظاهر بلوچ كه اصلا در پاكستان نيست توسط پاكستاني ها دستگير شده است كه خود پاكستاني ها هم از اين شاهكار بزرگ بي خبرند و فقط ايرنا و رجا نيوز اخبار مستند در دست دارند و غالبا دستگاه اطلاعاتي پاكستان چنان ضعيف شده است كه ايرنا و رجا نيوز به داخل آن نفوذ كرده اند و اخبار دست يك را بدست آورده اند كه هنوز خود ماموران اطلاعاتي پاكستان از آن بي خبرند.
ايرنا با نشر اين خبر دروغ در حقيقت گير كرده است كه چه كار كند و تكذيب ايلنا و فارس هم موجب شرمساري ايرنا در برابر رقيبانش شده است و الان زمين و آسمان را به هم مي بافد كه هر طور شده يكي را دستگير كند و به دستگاه اطلاعاتي پاكستان تحويل دهد تا آبروش حداقل در بين ديگر دروغپردازان نرود كه چرا دروغبافي را به خوبي بلد نيست.
به همين دليل ديشب ايرنا اين خبر دروغ را با خبر دستگيري يكي از اعضاي خانواده بگتي وصل نمود تا اگر نتونست كسي را تحويل اطلاعات پاكستان دهد بگويد اشتباها شاهزين بگتي را با محمد ظاهر بلوچ عوضي گرفته است و يك اشتباه بوده است تا بيشتر از اين رسوا نشود.
ولي واقعا كه دروغ هم در برابر اين دروغگويان شرمنده است .
به كوري چشم دشمنان و زابليها هم حاج محمد ظاهر بلوچ و هم عبدالرئوف ريگي آزادند و هيچ آسيبي به آنها نرسيده است و اين فضل و كرم و احسان الله تبارك و تعالي است.
زابليها بهتر است با اين دروغ بميرند و بميرند و بميرند و بميرند و بميرند و بميرند و بميرند و چشمشان كور باد و كور باد و هرگز به آمال شيطاني خود نرسند.
ايرنا با نشر اين خبر دروغ در حقيقت گير كرده است كه چه كار كند و تكذيب ايلنا و فارس هم موجب شرمساري ايرنا در برابر رقيبانش شده است و الان زمين و آسمان را به هم مي بافد كه هر طور شده يكي را دستگير كند و به دستگاه اطلاعاتي پاكستان تحويل دهد تا آبروش حداقل در بين ديگر دروغپردازان نرود كه چرا دروغبافي را به خوبي بلد نيست.
به همين دليل ديشب ايرنا اين خبر دروغ را با خبر دستگيري يكي از اعضاي خانواده بگتي وصل نمود تا اگر نتونست كسي را تحويل اطلاعات پاكستان دهد بگويد اشتباها شاهزين بگتي را با محمد ظاهر بلوچ عوضي گرفته است و يك اشتباه بوده است تا بيشتر از اين رسوا نشود.
ولي واقعا كه دروغ هم در برابر اين دروغگويان شرمنده است .
به كوري چشم دشمنان و زابليها هم حاج محمد ظاهر بلوچ و هم عبدالرئوف ريگي آزادند و هيچ آسيبي به آنها نرسيده است و اين فضل و كرم و احسان الله تبارك و تعالي است.
زابليها بهتر است با اين دروغ بميرند و بميرند و بميرند و بميرند و بميرند و بميرند و بميرند و چشمشان كور باد و كور باد و هرگز به آمال شيطاني خود نرسند.
قابل توجه خامنه ای و شرکا : دیکتاتور پیشین آرژانتین به حبس ابد محکوم شد
دادگاهی در آرژانتین ژنرال خورخه ویدلا، از رهبران سابق این کشور را به حبس ابد محکوم کرده است.
ژنرال ویدلا رهبری حکومت نظامی آرژانتین بین سال های ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۱را برعهده داشت.
دادگاه شهر کوردوبا آقای ویدلا را به جرم دست داشتن در کشتار مخالفان و ارتکاب جنایت علیه بشریت به زندان ابد محکوم کرد.
از ژنرال ویدلا که هشتاد و پنج سال سن دارد به عنوان طراح اصلی "جنگ کثیف" در آرژانتین نام برده می شود.
بیشتر از سی هزار نفر از مخالفان چپگرا در این ماجرا کشته یا ناپدید شدند.
آقای ویدلا قرار است محکومیت خود را در یک زندان غیرنظامی سپری کند.
خورخه ویدلا پیش تر در سال ۱۹۸۵ به جرم کشتن ۶۶ نفر، شکنجه ۹۳ نفر دیگر و بازداشت غیر قانونی بیش از ۳۰۰ نفر به حبس ابد محکوم شده بود، اما در سال ۱۹۹۰ توسط کارلوس منم، رئیس جمهوری وقت عفو شد.
دادگاه در سال ۲۰۰۷ این عفو را مغایر با قانون اساسی دانست و لغو کرد.
خورخه ویدلا در اکتبر سال ۲۰۰۸ از بازداشت خانگی به زندان منتقل شد.
فـعـالـیـت پـایـگـاه شهيد مولانا محمد عمر سربازی با مدیریت محمد امین فرزند مـولانـا
سایت دووربـیـن ؛ وبلاگ شهيد مولانا محمد عمر سربازی فعالیت خود را شروع کرد . نسخهای از متن كامل فعال شدن این وبلاگ را به سایت دووربین ارسال کردهاند که متن آن بدين شرح است :
بسم الله الرحمن الرحیم
از تمام دوستان گرامی بالخصوص از صاحبان ویبسايتها و وبلاگها در خواست میکنیم در انتشار فعالیت وبلاگ شهيد مولانا محمد عمر سربازی و در هر چه بهتر بودن این وبلاگ با ما همکاری و همیاری نمایند. این وبلاگ برای دسترسی عموم المسلمین و اهل سنت به ارزشها و کتاب های مولانا محمد عمر از جمله تفسیر های قران مجید، بیانات وسخرانی هایی ایشان به زبان بلوچی و فارسی و همچنین زندگی نامه و اشنایی بیشتر با این استاد مبارز اهل سنت است . دربهتر شدن و مفید واقع بودن این پایگاه انترنتی به راهنمایی وپیشنهادات شما برادران و خواهران مسلمان و کاربران محترم نیازمندیم .
مدیر پایگاه محمد امین سربازی فرزند شهيد مولانا محمد عمر سربازی
لینک وبلاگ:http://www.shahidmolana.blogspot.com/
آدرس پوست انترنتیmailto:انترنتیmohamad.ameen.sarbaze@gmail.com
سایت دووربین ، ازخداوند متعال درخواست موفقیت برادر عزیزمان جناب محمد امین سربازی را داریم .
لینک وبلاگ:http://www.shahidmolana.blogspot.com/
آدرس پوست انترنتیmailto:انترنتیmohamad.ameen.sarbaze@gmail.com
سایت دووربین ، ازخداوند متعال درخواست موفقیت برادر عزیزمان جناب محمد امین سربازی را داریم .
شهيد مولانا محمد عمر سربازی کــــیـــســـــــــــــت ؟
نام : محمد عمر(رح) نام پدر : ملااحمد فرزند ملاعبدالرحمن ، فرزند ملاعبدالجلیلتاریخ تولد : ماه ذیحجه سال ۱۳۵۵ هجری قمرینسب :ایشان از سادات منطقه می باشد و سلسله ای که وی را به رسول اکرم (ص)متصل می کند ، دارای سی و دو حلقه است که با نگاهی هر چند گذرا ، به خوبی می توان به ممتاز بودن آن تمام مقاطع ، از نظر بر جستگی های علمی و پرهیزگاری و مقبولیت های عامّه پی برد « شیخ ابوصالح موسی » و فرزند گرامی اش حضرت غوث اعظم ، « عبد القادر گیلانی » از چهره های شاخص این زنجیره است که اسم گرامی شان بیش از هر کس دیگری در سلسله نسب مولانا ، جلب توجه می کند . نا گفته پیداست که این علاوه بر وجود شخصیتهای منحصر بفردی مانند « فاطمه زهرا » (رض) و حضرت«علی مرتضی » (رض ) و اولاد پاکشان است که سلسله نسب های سایر سادات ، به طرق مختلف به آنان پیوند می خورد . اجداد مولانا (رح) در میان عامّه و خواص ، از نظر پاکی و پارسایی و انسان دوستی ، از معروفیت و محبوبیت چشمگیری برخوردار بوده و همواره قرین احترامات خاص مردم می زیستند . زندگانی مولانا مشتمل بر سه فصل مفصل می باشد و چون هر فصل آن در شکل بخشیدن به شخصیت کنونی ایشان تأثیر مهم داشته است ، هر کدام را جداگانه و اجمالاً مرور می کنیم فصل اول : دوران کودکی ( از دامان مادر تا محیط مدرسه ) در سال ۱۳۵۵ هجری قمری در یکی از شبهای مبارک ذی الحجه در روستای « انزاء» ( قریه ای مربوط به منطقه ی سرباز بلوچستان ) طفلی از پدر و مادری پاک از سلاله ی مقدس رسول الله (ص) چشم به جهان می گشاید . اسم تاریخی اش به حساب ابجد « چراغ علیم » بر می آید و پدر بزرگ خانواده ، نامش را به« محمد عمر » تبدیل می کند و به برکات اسم ابر مرد تاریخ اسلام بر این طفل نو ظهور ، امید ها می بندد . این انتخاب مورد قبول همه ی اعضای خانواده قرار می گیرد . « محمد عمر » چون اولین پسر پدر و مادر است ، تولدش موجب مسرّت و شادی وصف نا پذیر آنان می شود و هر کدام در پهن دشت آرزوهایشان ، آینده ای زیبا و مبارک برای وی ترسیم می کنند . محمد عمر(رح ) از سنین کودکی امتیازات خدادادی اش را ظاهر می سازد و این امتیازات ، فرقی واضح میان او و سایر اطفال ایجاد می کند . مادرش به وی می گفت : « در طول شبهای دراز ، مثل اطفال دیگر پریشانم نمی کردی ، تا اینکه خودم رحمم می آمد و بر می خواستم به تو شیر می دادم » وقتی کمی بزرگتر می شود ، صفات یک مرد کامل در وجود کوچکش آشیان می کند . او ظاهراً کودک است و همانند هم سن و سالانش علاقه ی زیادی به بازی های کودکانه دارد و در این کار شب و روز نمی شناسد . اما در عین دارا بودن طبع کودکانه ، مردی بزرگ و عاقل به نظر می رسد . در همین سنین عشق مفرطی به نماز ، روزه ، ذکر و خواندن درود پیدا می کند . به اشعار عارفانه و نعت آمیز علاقه بسیار نشان می دهد و اشعار زیادی را از « دیوان حافظ» از بر دارد . عشق نبوی خمیر فطرت اوست و از همان زمان عادت به سحر خیزی پیدا نموده است . در شجاعت و زور و بازو از همسالان خود پیشی گرفته و یاور محرومان است . در شبهای تار، یکه و تنها برای آبیاری درختان به باغهای دور دست می رود . او احترام و ارزش زاید الوصفی به والدین قایل است و در جلب رضای آنان از انجام هیچ کاری شانه خالی نمی کند . نسبت به سه گروه محبت وافر احساس می کند : علما و صوفیه و اهل شجاعت که بعد ها خصوصیات همه آنان را یکجا در خود جمع می کند وقتی پا به سن نه سالگی می گذارد ، پدرش او را به دبستان می برد . تا دو سال به جدیت تمام درس می خواند اما سال سوم حالش دگرگون می شود و به دنبال آن برای همیشه دبستان را ترک می گوید اما در مقابل ،عاشق کتاب های دینی است.تاسن ده سالگی کتابهای ابتداعی از قبیل « گلستان سعدی » مجموعه ی « پنج کتاب » « میزان و منشعب » ، « منیه المصلی »، « مختصر قدوری » را فرا می گیرد . در یازده سالگی به دست « غلام محمد نقشبندی» خلیفه مجاز « شاه ولی الله خراسانی – هراتی » در سلسله ی نقشبندیه ی مجددیّه ی ، بیعت ودر لطایفی که به وی تلقین می شود ، با کمال ذوق و شوق ذکر می کند . او در این مدت کتاب « نور الظلم » را نزد استاد طریقتش می خواند .استاد در پیشانیش آثار نبوغ عالی می بیند و گاه گاه او را به تحصیل علوم دینی تشویق می کند . باری کودک یازده ساله با تعجب از او می پرسد « مگر برای شما در باره تحصیل من کشفی رخ داده ؟! » استاد می گوید : « چرا عزیزم ! بلکه برای ما واضح شده است » فصل دوم : دوران تحصیل در( پاکستان- کراچی ) این دوره از زندگی مولانا از سیزده سالگی وی شروع شده و به مدت پنج سال ادامه می یابد . تشویقات استاد دلسوز ، فکر به ثمر رساندن زحمات والدین و تحقق بخشیدن به آرزو هایشان و در کنار این دو ، میل طبعی به فرا گیری علم قرآن و سنت ، همه و همه دست به دست هم داده و انگیزه ای قوی در وجود او برای جستجوی علم و دانش می شوند .او در سال ۱۳۶۸ هجری قمری به مقصد « کراچی » شهر علم و عالم پرور پاکستان – از ایران خارج می شود . در آن دوره زمان در « کراچی » اندیشمندان و علمای برجسته ای وجود داشتند که به علم و فرهنگ اسلامی رونق بسزا بخشیده بودند . در رأس همه آنها علمایی قرار داشتند که در « دارالعلوم دیوبند » مرکز بزرگ دینی که با اهداف مذهبی – سیاسی در هند فعالیت داشت ، پرورش یافته بودند نوجوان مسافر، سال اول ورودش به پاکستان را در مدرسه « احرار الاسلام » می گذراند و سال دیگر وارد مدرسه ی بزرگ و خوش نام آن دیار ، یعنی مدرسه ی « مظهر العلوم کدّه » می شود ریاست این مدرسه بر عهده ی حضرت مولانا« محمد صادق » (رح) قرار داشت . نامبرده فارغ التحصیل «دارالعلوم دیوبند » و از شاگردان خاص حضرت شیخ الهند « محمود الحسن » (رح) بودند .خوشبختانه به سبب سفارش های پدر بزرگ مولانا به این مرد بزرگ که با وی رفاقت و صمیمیّتی دیرینه داشت ، طلبه ی تازه وارد همان لحظات اولیه ی ورود به مدرسه ، خودش را در هاله ای از محبت های رئیس مدرسه و سایر کارکنان می بیند . اولین جمله ای که جناب مولانا « محمد صادق » (رح) در باره طالب ایرانی می گوید اینست : « این فرزند منست . دستار او را همین حالا ببندید که ان شاءالله مولوی می شود » بدین ترتیب ، مسافر نوجوان از اوان ورود به مدرسه ی دینی کدّه مورد توجه مهتمم عالیقدر آنجا قرار می گیرد و همچنان تا پایان تحصیلات ، زیر سایه ی عنایات ایشان و سایر اساتذه بسر می برد . این شانس استثنایی یکی از بزرگترین عوامل موفقیت او در نیل به مقصد اصلی به حساب می آید .او علوم متعدد اسلامی را از علمای متبحر و صاحب نام حاصل می کند : علم و ترجمه و تفسیر قرآن و حدیث را از عالم بزرگ ، حافظ کلام سرمدی و محدّث وقت ، حضرت مولانا « فضل احمد کراچوی » (رح) می آموزد ؛ حلقه ای از زنجیره ای طلایی که به حضرت « شاه ولی الله دهلوی »(رح) می رسد و از آنجا با حلقات طلایی به امام اعظم « ابو حنیفه نعمان » (رح) و باز از آنجا با سلسله ای عالی به خاتم المرسلین (ص) ختم می گردد . علم فقه ، نحو ، بلاغت ، تجوید و قرائت را از قاری معروف« حافظ قاری محمد رعایت الله دیوبندی » (رح) و علم ادب ، اصول ، منطق و صرف را از عالم فاضل ، مولانا « عبدالحلیم افغانی » (رح) شاگرد ممتاز مولانا « انور شاه کشمیری » فرا می گیرد . افزون بر اینها ، در حضور اساتذه ی معروف دیگری نیز در زمینه های مختلف علمی شرف تلمّذ حاصل می کند .زندگی هفت ساله در پاکستان ، افقی جدید و وسیع در مقابل دید مولانا می گشاید و در ضمن درس خواندن او را از نزدیک با علماء اندیشه ها ، مکاتب مختلف مذهبی و فکری و سیاسی و … آشنا می سازد . ارتباط مستقیم و مداوم با شخصیتهای مشهور علمی و انقلابی و عرفانی از آنجمله : « شاه عطاءالله »، « احمد علی لاهوری »، « عبد الله درخواستی »، « محمد یوسف بنّوری » ، «مفتی محمد شفیع»،«مولوی عبدالغنی جاجروی »، « مفتی محمد عثمان بلوچ » «مولوی جالندری » و بسیاری دیگر از چهره های معروف آن زمان ، تأثیرات و تحولات عمیقی در فکر و روح و ظاهر مولانا می بخشد و این برخورد ها و امتیازات رفته رفته شخصیت جدیدش را شکل می دهد و او را از طالب العلمی کم تجربه و گمنام به عالمی متبحر ، با عمل ، مناظر و صاحب آوازه و احترام تبدیل می کند .او در آن ایام دوشادوش تحصیلات ، سخت مشغول تعلیم ، تبلیغ ، مناظره با مبتدعین و کجروها و فعالیت های دیگر است . حتی موفق می شود دست به قلم برده و چند کتاب تحریر نماید . او دیگر غریبه نیست و گمنام نیست . در فن ّ مناظره استعدادی شگرف و فوق العاده پیدا کرده و به سبب مناظرات غوغا برانگیزش اسمش در نزد عموم مردم و محافل علمی بر سر زبانها افتاده است :« محمد عمر ایرانی »(رح) اکثر علمای آن سامان یا او را از نزدیک می شناسند یا اسمش را شنیده اند ! اینها همه موهبتهای و موفقیتهایی است که کمتر طلبه ای در حین تحصیل به آنها نایل می آید . از بزرگترین مناظره های مولانا که برای او شهرت و محبوبیتی بی سابقه فراهم آورد ، مناظره او با « جود پوری » و « مفتی صاحبداد » و « عبد الحامد بدایونی » – سه تن از راهنمایان بزرگ مذهب « بریلویت » – بود که ماجرایی جالب و شنیدنی دارد . در این مباحثه ی بزرگ و سرنوشت ساز ، مولانا تک وتنها موفق می شود طرف مقابل را با شرم ساری به عقب نشینی وا داشته و مضحکه ی کوچک و بزرگ نماید .همکاری های او در « حزب احرار» موثر است ؛ آنچنانکه وظایف خطیر را بر عهده می گیرد و یک بار به دلیل همین فعالیت ها با بعضی از رهبران حزب دینی به زندان می رود .بالاخره ، فصل دوم زندگی مولانا ، با اتمام تحصیلات در سال ۱۳۷۳ هجری قمری به پایان می رسد و او به محض فراغت ، با کوله باری پر از اندوخته های علمی و تجربیات مهم و خاطره های شیرین ، رهسپار وطن می گردد . فصل سوم : دوران خدمت به اسلام و مسلمانان ( در درّه ها و ارتفاعات کوه ونّ ) آخرین فصل زندگانی مولانا ، هنگامی شروع می شود که ایشان از پاکستان به بلوچستان ایران مراجعه می کند . او حالا عالمی به تمام معنا با اهداف والاست و این در حالیست که از زندگانی اش هنوز بیست بهار هم نگذشته است . با تکمیل علوم ظاهری ، تشنگی حقیقت جوی در روانش بر طرف نمی گردد ، لذا برای بدست آوردن گوهر باطن و معرفت ، در سال ۱۳۷۵ هجری قمری راهی افغانستان می گردد و در آنجا بدست شفاگر غوث دوران، حضرت « شاه غوث محمد هروی » (رح) تجدید بیعت می نماید و پس از وفات وی – مدتها بعد – نزد فرزندش ، حضرت علامه « شاه بهاء الدین شهید » (رح) تجدید اسباق و تحت ارشاد وی ، سلوک عارفانه اش را تکمیل می کند . مولانا با جدّیت تمام در منطقه ی خویش ، کار تبلیغ را آغاز می کند و در ردّ رسوم بی پایه و اعتقادات شرک آمیز و بر افراشتن پرچم توحید ، قدم های راسخ بر می دارد . او هر جا که می رود ، با حرارت و سوز درون ، بر مغز های خشک و پوک اثر می گذارد و با سخنان پر شور و مخلصانه اش مردم را با حقیقت آیین یکتا پرستی آشنا می سازد و با اخذ بیعت صوفیانه از زن و مرد ، نور و معرفت را در قلوبشان می تاباند . او در طول این دوره دامنه ی سفرهای تبلیغی اش را در سرتا سر منطقه ی « سرباز » گسترانیده واز آنجا به جاهای دور ودراز ، از جمله : افغانستان ، خاش، زاهدان ،ایرانشهر ،چانف ، نکهچ ،کاجه ،و… می کشاند وهمین باعث هراس رژیم طاغوت می شود که بالاخره توسط مهره های حکومت جلب وتهدید به اعدام می گردد اما او با توکل بر خداوند متعال کارش را کما کان ادامه می دهد . در سال ۱۳۷۷ هجری . ق . به مساعدت جناب مولانا «تاج محمد نسکندی » مدرسه ی«عزیزیه» دپکور را که به علت رفتن حضرت مولانا «عبدالعزیز »رحمه الله به زاهدان بی سر پرست مانده بود به مشوره خود ایشان به «انزاء» انتقال می دهد وبدین تر تیب با همکاری مولانا اساس مدرسه ی دینی انزا را می نهد و خود تا مدتی درآن به تدریس اشتغال می ورزد تا این که در طی یکی از سفرهای تبلیغی گذرش به منطقه ی«کوه ون »می افتد که اغلب ساکنان آن معتقد به مذهب کفر آمیز «ذکر» بودند. درآنجا احتیاج شدید به اصلاح همه جانبه ی آنان احساس می کند وبدین منظور در سال ۱۳۸۱ هجری.ق. به کمک همان مردم در روستای «پادیگ»(خدا آباد )اساس مدرسه ی به نام «منبع العلوم»را می گذارد که بعدها در ردیف معروف ترین مدارس دینی ایران برای خود جا باز می کند. مولانا از آن پس ،کار دین را در همان مدرسه دنبال می کند واز آن مدرسه به عنوان پایگاهی مطمئن برای اجرای اهداف دینی خویش واحیای تعالیم اسلامی والقای آن به مردم در قالب تألیف ،تدریس ،موعظه و اخذ بیعت وتلقین ذکر استفاده می کند.الحق مدرسه ی دینی «منبع العلوم»در بیدار سازی وبالا بردن سطح سواد وفرهنگ اسلامی مردم منطقه نقشی مؤثر داشته ودارد .تألیفات شیخ التفسیر والحدیث تعداد کتابها ورساله هایی که حضرت شیخ التفسیر والحدیث نوشته اند از مرز هفتاد می گذرد واین در عالم تصنیف عدد بزرگی است با توجه به کمبودها ونیازهای مردم در زمینه های مختلف ،کتابهای مولانا هم راجع به موضوعات مختلفی نگاشته شده است که می توان گفت مجموعه ی تألیفات ایشان نسخه ای مؤثر در رفع بیماریهای گوناگون دینی واجتماعی واخلاقی می باشد .عنوان اغلب کتابهای حضرت ایشان بدین قرار می باشد :۱-تبیین الفرقان (تفسیر قرآن کریم )۲-احسان الباری (شرح صحیح بخاری –در دست چاپ )۳-مکتوب العاری (اختصار عمده القاری-در دست چاپ )۴-انعام المنعم (شرح صحیح مسلم –در دست چاپ )۵-الطاف الودود (شرح سنن ابی داوود – در دست چاپ )۶-خیرالسرمدی (تقریر سنن ترمذی –در دست چاپ )۷-کشاف التباریخ (تقاریر مشکوه المصابیح )۸-تقاریر بلوغ المرام(در دست چاپ )۹-فتاوای منبع العلوم کوه ون۱۰- مکتوبات سربازی ۱۱-ضروریات مبلغین ۱۲-فؤائد فاضله فی بیان الفاتحه ۱۳-خیرالمقاصد ۱۴-کنز الدارین ۱۵-زادالحقیر للحاج الی بیت العلی الکبیر ۱۶-المنجیات والمهلکات ۱۷-الهدایه فی تحقیق الشرک فی الرساله ۱۸- تبصره عاجله فی بیان فضائل بعض صحابه ۱۹-اسلام وسائنس عالم ۲۰-احداث العوام (همه باید بدانند )۲۱-ارشاد المجودین ۲۲-قره العینین فی مقدمات الصحیحین ۲۳-اهمیت ریش در اسلام ۲۴-انوار دوازده گانه ۲۵-موارد الشوارد ۲۶-التحذیر عن ارتکاب التصویر ۲۷-ستر شرعی ۲۸-پیکار با اسبال ازار ۲۹-شمشیر بران بر اشراک و بدعات دوران ۳۰-دیوان عمر ۳۱-سوغات برادران ۳۲- مواعظ حسنه ۳۳-صدای فطرت ۳۴- حقیقت بردگی در اسلام ۳۵- گلدسته بهارستان ۳۶-شفاء الاسقام ۳۷-ارغام الجاحد (در دفاع از مقام علمی امام اعظم رحمه الله )۳۸-التحقیق الوجیز فی مسئله التعویذ ۳۹- سراغ حقیقت (خلفای راشدین از دیدگاه امیر المؤمنین )۴۰- ارمغان دوستان ۴۱-حکم الاحکام الربوبیه ۴۲- خلاصه الحقائق ۴۳- فضل المیمون فی تعریفات الفنون ۴۴- سر گذشت خود نوشت ۴۵-گلشن جعفری در اسانید عمری ۴۶-منظومه الآلی (در عقیده )۴۷-منثوره العوالی(شرح منظومه ) ۴۸- التوضیح والاعلان فی تحقیق تراویح رمضان ۴۹-انوار ساطعه فی بیان الفاتحه ۵۰-وتد الایمان ۵۱-خلاصه التصوف ۵۲- تدبیر دفع مصائب وبلیات ۵۳- توشه ناجی (شرح سراجی )۵۴-هشدار به مسلمین ۵۵-البینات للمتفرسین۵۶-پرسش وپاسخ های ارزشمند برای جوانان ارجمند ۵۷-مقالات هفتگانه ۵۸-نسب نامه ۵۹- رفع اشتباهات از عدم وجود جمعه در دهات ۶۰- شمشیر حیدری (دربیان مضرات تلویز یون )۶۱-وصیت نامه عمری ۶۲- خورشید تابان بر بردگان بلوچستان ۶۳- آیا بیماریها مسری هستند ؟ ۶۴-زکات اموال برای مدارس ۶۵-رجاءالمقبول (ترجمه اسوه الرسول )۶۶-ضمائرالحکمه (ترجمه بصائر الحکمه حکیم الامت )
پاكستان:هيچ اطلاعاتي در مورد حضور عبدالرئوف ريگي در پاكستان نداريم
به گزارش آژانس خبري تفتان پس از نشر خبر دروغ دستگيري سخنگوي جنبش مقاومت توسط رسانه هاي دروغ پرداز خبرگزاري حكومتي فارس در گزارشي به نقل از مقامات پاكستان اين خبر را تكذيب نمود.
طبق اين گزارش خبرگزاري فارس: برخي مقامات بلندپايه پاكستان در گفتوگو با خبرنگار فارس دستگيري عبدالرئوف ريگي را تكذيب كردند.به گزارش خبرنگار خبرگزاري فارس در اسلامآباد، يك مقام بلند پايه امنيتي پاكستان در گفتوگو با خبرنگار فارس دستگيري "عبدالرئوف ريگي " در اين كشور را تكذيب كرد.اين مقام امنيتي كه نخواست نامش فاش شود تاكيد كرد كه عبدالرئوف ريگي در پاكستان دستگير نشده است. وي افزود: ما آماده هستيم تا اطلاعات خود را به اشتراك بگذاريم اما هيچ اطلاعاتي در مورد حضور عبدالرئوف ريگي در پاكستان نداريم.اين مقام امنيتي در پاسخ به سئوال خبرنگار فارس گفت: قطعا اگر به نشانهاي دست پيدا كنيم، اقدامات شديد و سختگيرانهاي را عليه هر شخصي كه در حملات عليه ايران دست داشته است، اتخاذ خواهيم كرد.خبرنگار فارس همچنين در تماس با وزارت كشور پاكستان در مورد دستگيري عبدالرئوف ريگي سوال كرد كه مقامات اين وزارتخانه نيز دستگيري وي را رد كردند.
طبق اين گزارش خبرگزاري فارس: برخي مقامات بلندپايه پاكستان در گفتوگو با خبرنگار فارس دستگيري عبدالرئوف ريگي را تكذيب كردند.به گزارش خبرنگار خبرگزاري فارس در اسلامآباد، يك مقام بلند پايه امنيتي پاكستان در گفتوگو با خبرنگار فارس دستگيري "عبدالرئوف ريگي " در اين كشور را تكذيب كرد.اين مقام امنيتي كه نخواست نامش فاش شود تاكيد كرد كه عبدالرئوف ريگي در پاكستان دستگير نشده است. وي افزود: ما آماده هستيم تا اطلاعات خود را به اشتراك بگذاريم اما هيچ اطلاعاتي در مورد حضور عبدالرئوف ريگي در پاكستان نداريم.اين مقام امنيتي در پاسخ به سئوال خبرنگار فارس گفت: قطعا اگر به نشانهاي دست پيدا كنيم، اقدامات شديد و سختگيرانهاي را عليه هر شخصي كه در حملات عليه ايران دست داشته است، اتخاذ خواهيم كرد.خبرنگار فارس همچنين در تماس با وزارت كشور پاكستان در مورد دستگيري عبدالرئوف ريگي سوال كرد كه مقامات اين وزارتخانه نيز دستگيري وي را رد كردند.
۱۳۸۹ دی ۳, جمعه
اطلاعيه جديد جنبش مقاومت مردمي ايران(جندالله)پيرامون ادعاهاي دروغين رسانه هاي رژيم
به نام خدا
بدينوسيله جنبش مقاومت مردمي ايران اخبار منتشر شده در رسانه هاي رژيم مبني بر دستگيري رهبر جنبش مقاومت حاج محمد ظاهر بلوچ و همچنين ادعاي دستگيري سخنگوي جنبش مقاومت عبدالرئوف ريگي را تكذيب مي نمايد و اعلام مي دارد كه اين دو بزرگوار در صحت و سلامت و در پايگاههاي جنبش در كوههاي بلوچستان به سر مي برند و هيچ آسيبي به آنها نرسيده است و هرگز در خاك پاكستان نيستند كه آنجا دستگير شوند.
رسانه هاي رژيم جهت سرپوش نهادن بر ضعف و شكست رژيم و ايجاد تشويش و نگراني در مردم بلوچ و اهلسنت و تشخيص دادن موقعيت مبارزين به چنين دروغهائي متوسل مي شوند كه جز رسوائي براي رسانه هاي دروغپرداز رژيم سودي ديگر در بر ندارند و چهره دروغين نظام دجال صفت را بيش از پيش به نمايش مي گذارد.
گزارشها از بلوچستان حكايت از نگراني عميق مردم از پخش چنين اخبار دروغي مي باشد كه جنبش از مردم مي خواهد كه ماهيت دروغپرداز رژيم را بهتر درك كنند و فريب دروغهاي رژيم را نخورند و براي فرزندان خود در ميدان نبرد دعا كنند.
جنبش مقاومت مردمي ايران (جندالله)
بدينوسيله جنبش مقاومت مردمي ايران اخبار منتشر شده در رسانه هاي رژيم مبني بر دستگيري رهبر جنبش مقاومت حاج محمد ظاهر بلوچ و همچنين ادعاي دستگيري سخنگوي جنبش مقاومت عبدالرئوف ريگي را تكذيب مي نمايد و اعلام مي دارد كه اين دو بزرگوار در صحت و سلامت و در پايگاههاي جنبش در كوههاي بلوچستان به سر مي برند و هيچ آسيبي به آنها نرسيده است و هرگز در خاك پاكستان نيستند كه آنجا دستگير شوند.
رسانه هاي رژيم جهت سرپوش نهادن بر ضعف و شكست رژيم و ايجاد تشويش و نگراني در مردم بلوچ و اهلسنت و تشخيص دادن موقعيت مبارزين به چنين دروغهائي متوسل مي شوند كه جز رسوائي براي رسانه هاي دروغپرداز رژيم سودي ديگر در بر ندارند و چهره دروغين نظام دجال صفت را بيش از پيش به نمايش مي گذارد.
گزارشها از بلوچستان حكايت از نگراني عميق مردم از پخش چنين اخبار دروغي مي باشد كه جنبش از مردم مي خواهد كه ماهيت دروغپرداز رژيم را بهتر درك كنند و فريب دروغهاي رژيم را نخورند و براي فرزندان خود در ميدان نبرد دعا كنند.
جنبش مقاومت مردمي ايران (جندالله)
متن نامه ماموستا شيخ عبدالقادر توحيدی خطاب به آقاي خامنه اي
سایت دووربـیـن ؛ نسخهای از متن كامل نامه ماموستا شيخ عبدالقادر توحيدی (حفظه الله) خطاب به آیتالله خامنهای رهبر ايران كه مدتی پيش به دفتر رهبری ارسال شده بود را به سایت دووربین ارسال کردهاند كه متن آن بدين شرح است : الحمدلله رب العالمين والصلاة و السلام علي رسول الله رحمة للعالمين و علي آله و صحبه و من تبعهم الي يوم الدين.
اما بعد: آقاي خامنه ای : ديرپايی است ، در چرخش ايام، كرسی امارت نزد شما به وديعه گذاشته شده است تا به مصلحت دنيا و دين بندگان خداوند حكم برانيد . اما ...
برای خواندن متن كامل نامه ماموستا شيخ عبدالقادر توحيدی بر روی عکس زیر کلیک کنید . نامه به صورت PDF است .
شهادت 11 جوان بلوچ را به خانواده شهداء و ملت بلوچ تبريك و تسليت عرض مي كنم
سم رب شهدا و المجاهدين
شهادت مظلومانه
شهيد حاج ناصر شه بخش
شهيد حاج لال محمد شه بخش
شهيد عبدالرحمن ناروئي
شهيد عطاء الله ريگي
شهيد عبدالرئوف شه بخش
شهيد بالانچ ناروئي
شهيد عبدالباسط شه بخش
شهيد عبدالناصر شه بخش
شهيد عبدالشكور زنگي زهي
شهيد احمد ناروئي
شهيد محمد صالح اسلام زهي
را به قشر مظلوم و ستمديده بلوچ و خانواده محترم اين شهدا تبريك و تسليت عرض مي كنم و از خداوند منان براي شهدا علو درجات وبراي بازمندگان صبر جميل آرزومندم.
حاج ناصر و حاج لال محمد اين دو جوان مظلو م بلوچ در زندگي خود شاهد ظلم و ستم زيادي بودند پدر و دو برادر بزرگ حاجي ناصر و چهار برادر حاجي لال محمد طي مدت زمان اندكي توسط مزدوران خامنه اي شيطان خبيث ملعون به شهادت رسيدند .
اين دو جوان بيگناه نيز در سال 1388توسط مزدوران نظام فاسق دستگير شدند در ابتداي دستگيري اين دو جوان خانواده هايشان تا مدت زيادي هيچ خبري از آنها نداشتند حتي وزارت اطلاعات تا چند ما از و جود آنها در وزارت اظهار بي اطلاعي مي كردند تا اين كه بالاخره خانواده هاي آنها با سعي و جستجوي زياد متوجه حضور آنها در وزارت شدند و طي ملاقاتهاي كه با آنها داشتند متوجه شكنجه هاي روحي و جسمي زيادي شدند كه فر زندانشان متحمل شده بودند و همچنين در ضمن ملا قات اعلاوه بر فرزندانشان دو ما مور اطلاعات حضور داشتند كه هر گونه حرفي و حركتي از سوي خانواده باعث بيشتر شدن شكنجه مي شد با لاخره بعد از يك ونيم سال حبس در وزارت بخاطر انتقام گيري عمليات اخير چابهار توسط جلادان خامنه اي بامداد روز دوشنبه 29 آذر 1389 به درجه رفيع شهادت نائل گشتند .
حال بنگريم كه به كدامين گناه و به كدام جرم ثابت و به كدام دليل و مدرك و به كدام قانون اين همه جوانان بي دفاع ما به دست جلادان و نوكران حلقه به گوش خامنه اي شيطان صفت كشته مي شوند اي ملت بلوچ تا كي خواب و غفلت و تا كي خود را به بيخبري مي زنيد آيا كسي پيدا مي شود كه از مادران و خواهران و زنان و فرزندان اين شهداء دل جوي كند آيا كسي است كه از حق اين در ماده گان دفاع كند بخدا قسم آه و ناله اين مادران و فرزندان آخر دامنگير شما نيز مي شود بيايد از خواب غفلت بيدار شويد بيايد نگذاريم بيش از اين دير شود بيايد دست در دست هم دهيم و حق خود و حق مردم مظلوم و ستم ديده را از اين حكومت طاغوتي و شيطاني بگيريم
به آرزوي آن روز
يا زندگي با عزت
يا مرگ با شهادت
دوستدار مجاهدين (ابو سعد بلوچ)
جندالله کارمند تاسیسات اتمی را " به زودی " اعدام می کند
دبی – العربیه. نت
عبدالرؤف ریگی سخنگوی " جندالله " اعلام کرد این گروه قصد دارد کارمند یکی از تاسیسات اتمی ایران را که پیشتر توسط گروه از اصفهان ربوده و به سیستان و بلوچستان منتقل شده بود ، اعدام کند.
ریگی در مصاحبه با روزنامه " الشرق الاوسط " که روز چهارشنبه 22 – 12 – 2010 منتشر شده است گفت :" امیرحسین شیرانی بر اساس تصمیم شورای رهبری جندالله به زودی اعدام می شود."
عبدالرؤف ریگی برادر عبدالمالک ریگی رهبرسابق جندالله است و در این مصاحبه که بوسیله تلفن از مکانی نامعلوم انجام شد اعدام شدگان اخیر در سیستان وبلوچستان را بی گناه به شمار آورد.
دستگاه قضایی ایران چند روز پس از عملیات انتحاری جندالله در مراسم عاشورا در چابهار که به کشته شدن 39 تن منجرشد اعلام کرد 11 نفر از اعضای این گروه را در زاهدان اعدام کرده است.
عبدالرؤوف ریگی گفت :" حکومت مثل همیشه دروغ می گوید این افراد از اعضای تشکیلات ما نیستند آنها فقط نسبت قبیله ای و فامیلی با اعضای مقاومت دارند. آنها هیچگونه ارتباطی با عملیات اخیر ما ندارند."
جندالله پیش از این در برابر آزادی امیرحسین شیرانی کارمند اتمی در تاسیسات اصفهان خواستار آزادی 200 تن از اعضای تشکیلات شد که با واکنش منفی مواجه گردید.
شیرانی پیش از این در یک فیلم ویدوئی که از العربیه پخش شده بود به جزئیات همکاری خود در برنامه اتمی ایران پرداخته و نام چندتن از مسئولان برنامه اتمی و آدرس یک تاسیسات اتمی را فاش کرده بود.
درهمین حال خبرگزاری های دولتی در ایران اعلام کرده اند که محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری اسلامی ایران از همتای پاکستانی خود خواسته است تا چند متهم به همکاری با جندالله را به ایران تحویل دهد.
او در تماس تلفنی با آصف علی زرداری خواستار برخورد با اعضای این گروه در خاک پاکستان شده است.
در همین حال یک مقام دولتی در پاکستان اعلام کرده است که ایران لیستی از متهمان به همکاری با جندالله را در اختیار پاکستان قرار داده است.
این مقام پاکستانی که نخواست نامش فاش شود در گفتگو با الشرق الاوسط گفته است :" ما پیش از این نیز برای مبارزه با تروریسم با ایران همکاری می کردیم . بازداشت عبدالمالک ریگی بدون همکاری سازمان امنیت پاکستان ممکن نبود."
ریگی در مصاحبه با روزنامه " الشرق الاوسط " که روز چهارشنبه 22 – 12 – 2010 منتشر شده است گفت :" امیرحسین شیرانی بر اساس تصمیم شورای رهبری جندالله به زودی اعدام می شود."
عبدالرؤف ریگی برادر عبدالمالک ریگی رهبرسابق جندالله است و در این مصاحبه که بوسیله تلفن از مکانی نامعلوم انجام شد اعدام شدگان اخیر در سیستان وبلوچستان را بی گناه به شمار آورد.
دستگاه قضایی ایران چند روز پس از عملیات انتحاری جندالله در مراسم عاشورا در چابهار که به کشته شدن 39 تن منجرشد اعلام کرد 11 نفر از اعضای این گروه را در زاهدان اعدام کرده است.
عبدالرؤوف ریگی گفت :" حکومت مثل همیشه دروغ می گوید این افراد از اعضای تشکیلات ما نیستند آنها فقط نسبت قبیله ای و فامیلی با اعضای مقاومت دارند. آنها هیچگونه ارتباطی با عملیات اخیر ما ندارند."
جندالله پیش از این در برابر آزادی امیرحسین شیرانی کارمند اتمی در تاسیسات اصفهان خواستار آزادی 200 تن از اعضای تشکیلات شد که با واکنش منفی مواجه گردید.
شیرانی پیش از این در یک فیلم ویدوئی که از العربیه پخش شده بود به جزئیات همکاری خود در برنامه اتمی ایران پرداخته و نام چندتن از مسئولان برنامه اتمی و آدرس یک تاسیسات اتمی را فاش کرده بود.
درهمین حال خبرگزاری های دولتی در ایران اعلام کرده اند که محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری اسلامی ایران از همتای پاکستانی خود خواسته است تا چند متهم به همکاری با جندالله را به ایران تحویل دهد.
او در تماس تلفنی با آصف علی زرداری خواستار برخورد با اعضای این گروه در خاک پاکستان شده است.
در همین حال یک مقام دولتی در پاکستان اعلام کرده است که ایران لیستی از متهمان به همکاری با جندالله را در اختیار پاکستان قرار داده است.
این مقام پاکستانی که نخواست نامش فاش شود در گفتگو با الشرق الاوسط گفته است :" ما پیش از این نیز برای مبارزه با تروریسم با ایران همکاری می کردیم . بازداشت عبدالمالک ریگی بدون همکاری سازمان امنیت پاکستان ممکن نبود."
آیت الله سیستانی عراق را در مقابل 200میلیون فروخت
وزیر دفاع امریکا "دونالد رامسفلد" از راز بزرگی پرده برداشته می گوید: روحانی و مرجع اعلای شیعه در عراق آیت الله "علی سیستانی" مبلغ 200 میلیون دولار را در یافت نمود تا در مقابل با نیروهای ائتلاف به رهبری امریکا در هجوم بر عراق که در سال 2003 بوقوع پیوست کمک و همکاری لازم نماید و با صادر نمودن فتوایی جهاد و مقاومت علیه نیروهای ائتلاف به سرکردگی آمریکا را حرام اعلان کند.
این اعتراف سندی است که سیستانی در اشغال عراق با نیروهای اشغالگر آمریکایی همدست بوده و مانع مقاومت مردم عراق در برابر اشغالگران شده است و با دادن چراغ سبز به نیروهای بیگانه زمینه ورود آنها را به عراق مهیا ساخت به زعم اینکه وارد شدن این نیروها منجر به سقوط صدام حسین و رهایی مردم عراق از چنگ وی خواهد شد!!
همچنان "رامسفلد" از عمق رابطۀ خود با مرجع شیعه آیت الله سیستانی قبل و بعد و در اثنای جنگ سال 2003 در عراق پرده برداشت! سابقه این رابطه دوستانه به سال های 1987 بر میگردد زمانی که با وی در عربستان سعودی طی آماده سازی سیستانی برای جانشینی مرجع سابق آیت الله خویی دیدار کرد. (به نقل از روزنامه "اسبوع" چاپ مصر).
رامسفلد افزود: در راستای آماده سازی نیروهای ائتلاف بمنظور راه اندازی حمله بر نیروهای عراق مستقر در کویت و جنوب عراق باید با سیستانی مشوره صورت می گرفت تا از وقوع تلفات سنگین در میان نیروهای ائتلاف جلوگیری صورت گیرد و به این ترتیب از طریق نماینده سیستانی در کویت آقای "جواد مهری" تماس با سیستانی بر قرار گردید.
رامسفلد می گوید: ما برای دوستانمان البته در رأس شان آقای سیستانی هدیه ای بمقدار 200 میلیون دولار که شایسته ایالات متحده و متحد ما آقای سیستانی است تقدیم نمودیم. پس از اینکه هدیه ای ما از طریق کویت به آقای سیستانی رسید روابط ما با او وسعت پیدا کرد، و وقتی جورج بوش از این خبر آگاهی یافت تصمیم گرفت دفتری خاص به نام "دفتر ارتباط با سیستانی" باز کند. دفتر مذکور توسط جنرال بازنشته نیروی دریایی امریکا "سیمون یولاندی" اداره می شد تا ارتباط و تبادل اطلاعات را با سیستانی رهبری کند، در واقع دفتر افتتاح گردید و با نشاط و جدیت به فعالیت آغاز نمود و از جمله نتایج مثبت و همکاری متقابل، صدور فتوای سیستانی بود که شیعیان عراق را متقاعد ساخت تا با نیروی های ائتلاف که وارد مرزهای کویت با عراق شده بودند درگیر نشده و از مقاومت دست بکشند.
یکی از تلاشهای این دفتر در جنگ عراق این بود که هنگامیکه نیروهای ائتلاف از واکنش مردمی در عراق مضطرب بودند "سیمون یولاندی" با پسر ارشد سیستانی "محمد رضا" تماس گرفت و زمینه دیدار با وی را در کاخ رضوانیه یکی از کاخهای صدام حسین هموار ساخت و این دیدار با سرعت و بصورت محرمانه با سیستانی در شهر نجف صورت گرفت.
رامسفلد می افزاید: وقتی جنرال یولاندی از برنامه دیدار با سیستانی در این شب بمن خبر داد اصلا انتظار آنرا نداشتم که با چنین آسانی صورت گیرد چون قبلا میدانستم کسی که سمت مرجعیت در عراق را بدست داشته باشد تمامی حرکات و اقدامات او حساب شده است زیرا این مقام بزرگ و معنوی میان شیعیان جهان به طور کلی و در عراق به طور خاص از جایگاه والایی بر خوردار است.
خلاصه اینکه توسط هلیکوپتر های نیروی ائتلاف در آخر شب به شهر نجف رسیدیم.
رامسفلد در خاطرات خود از چگونگی شهر نجف نگاشته است: در تاریکی شب هلیکوپتر ها بر ساختمان های نزدیک حرم امام علی فرود آمد و پس از آن به محل اقامت سیستانی رفتیم، محل اقامت وی در محله بسیار کهنه و گندیده که از هر طرف با کثافات احاطه شده بود قرار داشت و به یاد دارم که دستمال را بر بینی ام گذاشتم چون بوهای بد همه جا را عطرآگین نموده بود!!
رامسفلد در ادامه می گوید: هنگامی با سیستانی روبرو شدم مرا در آغوش کشید و فشار داد و بیشتر از یک بار مرا بوسید!! هر چند از اینکه مردان یکدیگر را میبوسند خوشم نمی آید، و با وی در امور مختلف صحبت و تبادل نظر نمودم و این کاری عاقلانه ای بود که باید نظر دوستان بویژه شخصیتی مانند سیستانی را بگیریم.
با توجه به یاداشتهای رامسفلد، هنگانیکه نیروهای ائتلاق با مشکل اسلحه در عراق مواجه بودند چون رژیم صدام حسین بیش از شش میلیون سلاح های سبک را در دسترس مردم عراق قرار داده بود که این تعداد سلاح باعث تضعیف امریکایی ها در کنترل این مقدار گسترده اسلحه می شد اما دوستی سابقه دار ما با سیستانی بار دیگر مشکل ما را رفع نمود و توافقنامه میان ما و سیستانی امضا گردید که محتوای آن این بود که سیستانی فتوا صادر کند تا استفاده از این سلاح ها علیه نیروهای ائتلاف را ممنوع قرار دهد و به فضل این فتوای موثر آقای سیستانی از تلفات سنگین در صفوف نیروهای ائتلاف جلوگیری شد.
منبع: مفکره الاسلام
لحظاتی قبل از نشر خبر، اداره سنی نیوز مقاله ذیل را از طریق ایمیل بخش فارسی سنی نیوز دریافت نمود که این خدمت شما تقدیم می گردد.
سيستاني مرد 200 ميليون دلاري
سيستاني مرد 200 ميليون دلاري زر درتاريخ 30/9/89 خبري با کد 137232 در سايت تابناک ايران بنقل از سايت افشاگررا خوانديم خبري افشاگرانه حکايت از پرداخت 200 ميليون دلار توسط آمريکا به آقاي علي سيستاني (مرجعيت درنجف) در سال 2003 فقط بابت اختيار سکوت در قبال حمله آمريکا به عراق به اين مرجع داده شده .بر کساني که از نزديک با مافياي مالي مذهبي وگستردگي حواشي اين مرجع آشنايي دارند تاحدودي مشخص است. مافيايي متشکل از دامادها (که يکي از آنان در راس هرم است) ونوه ها وداماد دامادها وحواشي متشکل از وکلاي جمع آوري خمس از ماشيعيان ساده لوح هستند. سالهاست ساده لوحانه 20 درصد دست رنج پدران وخودمان در حلقوم اين مافيا رفته هزينه تفريحات و منازل لوکس و طلا و جواهر حاج خانمها دختران و نوه دختري سيستاني مي شود .دختران وي هرکدام در چند کشور و در بهترين نقاط مثل لندن وسالاريه قم و اتابک وگلستان تهران بغدادو نجف و کربلا و دمشق (مزه) کويت و امارات و اخيرا در منطقه العالي درمنامه بحرين دامادها و نوه ها بتسلسل هر کدام اقدام به خريد هتل و موسسات و کارخانه هاي رب گوجه فرنگي در مشهد وباکو و چند کشتي غول پيکر والخ .ودر حالي که مردم بيچاره عراق پول دکترو دارو براي فرزندان خود نداشتند و محاصره اقتصادي کمر شيعيان العماره و بصره عراق را خورد کرده بود وکلاي بي رحم سيستاني نه تنها پول خمس شيعيان منطقه الشرقيه عربستان و کويت و بحرين بلکه مقدار خمس تجار شيعه بغداد را هم پس از دريافت پورسانت به سيد جواد شهرستاني (داماد ونماينده سيستاني)داده سرازير قم در ايران مي کردند. نامبرده هم با داشتن چند متخصص تبليغاتي سالها روي طرح و مشهوريت سيستاني کار مي کردند تا سيستاني را به ما بيچاره هاي شيعه قالب کنند .شرح بسيار است . تحول پس از سال 2003 م همه موارد تا قبل از سال 2003 بوده ولي خيلي از مطلعين که از نزديک با اکيپ فوق و وکلاي رده بالا و حافظ اسرار سيد ج-ش آشنايي دارند دقيقا شاهد يک تحول تصاعدي سريع و به اصطلاح طفره اقتصادي مافياي مرجعيت شدند.خانواده مهري تا درجه چندم شروع به خريدهاي بزرگ کرده بطوري که در قم و تهران و مشهد بين طلبه هاي بزرگ حوزه همه آرزوي داماد شدن با مهري ها وشهرستاني و کشميري را داشتند و به هر که مي رسيده بهترين آينده فرزندش را در وصلت با سه خانواده فوق مي دانست که وابسته به جناب سيستاني بودند . همه بياد دارند وقتي که يکي از دامادهاي سيستاني در يک تصادف بين شاهرود ومشهد جانش را از دست داد و همسرش که دختر سيستاني است بشدت زخمي و بعد ناقص العضو شد. بين خيلي از طلبه ها رقابت براي ازدواج با وي بود تا اينکه سيد جواد شهرستاني واسطه ازدواج بيوه معيوب با يکي ازحاشيه هاي خودش شد. و آن بنده خدا نانش را در دو روغن گذاشت. خلاصه پس از سال 2003 عده زيادي شاهد بريز و بپاش وابستگان به خانواده هاي مهري وشهرستاني و کشميري بودند .بطوري که در مناطق سياحي مثل کلاردشت در شمال ايران و خريد بهترين ويلاها زبان زده همه دللان و بنگاه ها بودند .عروسي نوه هاي سيستاني و هزينه هاي ميليوني تالارها و هتلها وهداياي آنچناني از سويچ ماشينها مدل بالا تا سفرهاي گران ماههاي عسل وجواهرات گران قيمت و از اين موارد زياد بوده و هست . پس از حمله آمريکا و متحدانش به عراق همگي نظاره گر و منتظر عکس العمل اين به آصطلاح مرجعيت عالي بودند که سالها خود و فرزندان و نوادگانش خمسهاي شيعياني را مي خوردند ولي سکوت مبهم سيستاني هر مسلماني را متحير مي کرد و خصوصا ما شيعيان هرگز يک لحظه بفکر باج دهي آمريکا به سيستاني نبوديم . وقتي عده معدودي در قم و مشهد و تهران وحتي در خود کويت بريز و بپاشهاي وابستگان به سيستاني را خصوصا پس از سال 2003 را مي ديدند و اکثر طلبه هاي نزديک به محوريت جواد شهرستاني در گعده هاي شبانه قم رشد اقتصادي مافيايي را در گوش هم زمزمه مي کردند آن همه پولها وحواله هايي که خبرش را داشتند بمانند حواله هاي مخفي که توسط چند صراف روبروي چهارطبقه مشهد چهارراه استانبول تهران و خيابان ارم قم و...که به نامهاي مختلف مي آمد و در جيب مبارک آقايان .....مي ريخت بطوري که اين پولهاي يا مفت باعث شد داماد سيستاني تبديل به يک قطب رانت خوار در حکومت ايران شده يک قلم آن خريد هداياي هنگفت براي تمام کارکنان اداره اطلاعات قم بوده که اين خبر را يکي از معاودين شاغل در موسسه آل البيت سيستاني که خودش شخصا در جريان بوده نقل کرده. همگي بياد داريم پس از هجوم آمريکا به عراق وشروع موجي از درگيريهاي مسلحانه داخلي بين گروه ها يک درگيري سختي بين طرفداران مقتدي صدر وجماعت حکيم وفيلق بدر که از حمايت بغداد برخوردار بودند بقصد تسلط بر حرم حضرت علي (ع) وغارت نذورات رخ داد ولي خروج زود هنگام سيستاني (يک روز قبل از درگيريهاي نجف) و تحت الحمايه نيروهاي آمريکايي تا فرودگاه بغداد و از آنجا با بيش از صد نفر با يک هواپيماي خاص به بيروت وتمهيداتي که نبيه بري وسفير ايرن در بيروت تهيه کرده بود و پس استراحتي خوب باز هم پروازي خاص به لندن و از جانبي سفر جواد شهرستاني با حواشي خودش با يک پرواز دربستي از تهران به لندن و ملحق شدن به سيستاني همگي باعث سئوال مي شد اما ما شيعيان که بقول دکتر شريعتي در اثر استحمار از مراجع خود تراشمان قدسيت دروغين ساخته تا آنها ما را به نام خدا و پيامبر و ائمه اطهار عليهم السلام استثمار کنند و از حربه تقليد که خودشان توليد و بدعت کرده اند به نام حق امام خمس 20./. زحمت ما را ببلعند وبا کمال بي شرمي زندگي راحت طلبانه و مرفه خود و نسلها بعد از خود را از زحمت ما تامين کنند و هر وقت هم به پول بيشتري طمع کردند از همان قدسيت خود ساخته از اعتباري که ما به آنها داديم سوء استفاده کرده با آمريکايي که تا ديروز او را کافر و شيطان مي گفتند کنار آمده مثل جناب سيستاني 200000000 دلار معادل 200000000000 تومان از دست مبارک آمريکا مي گيرند .ننگ بر ما که دينمان را از چنين مراجعي مي گيريم چقدر وتا چه اندازه مورد استحمار و در کدامين نقطه از تحميق قرار گرفته ايم که اين چنين پول دست رنجمان را به اين مفت خورهاي بيدرد بدهيم .ما که از مراجع قم که يا خود از جلادان حکومت بوده و توسط حکومت تراشيده شده اند يا از ترس ذلت را پذيرفته در خانه هاي خود خزيده اند تا بقول خود ذلت و نکبت خود را با تقيه توجيه کنندو نظاره گر قتل و مثله کردن و تجاوز جنسي حکومت به مردم باشند ما استحمار و استثمار شده ها به اصطلاح مي خواستيم دين و فتواي شرعي خود را از مرجعيت عالي مثل جناب سيستاني بگيريم که متاسفانه انتخاب ما انتخابي کور کورانه بود. عجب مکافاتي ما شيعيان با آن روبرو هستيم و چقدر سخت است که براي همه شيعيان که مذهب خود را بدون مطالعه و تدقيق از پدران خودمان به ارث برديم و نتيجه به اين بن بست برسيم که ولي فقيه ما هم قاتل است و هم مامورانش متجاوز جنسي به زندانيان و هم تحت تعقيب دادگاه ميکونس ودر آينده اي نزديک موضوع قتل رفيق حريري وقتلهاي زنجيره اي و.. و مراجعي که در قم و مشهد هستند نياز به شرح حالشان نمي بينيم وضع خفت بار آنها را همه مي دانند يا چاپلوس حکومت يا خود از جلادان بوده و يا در گوشه اي خزيده و....حال جناب سيستاني از آستين ...........بيرون آمده ميليونها دلار باج سکوت از آمريکا گرفته و از طرفي عزت دين بيش از يک ميليارد مسلمان را از عزت خامنه اي و جمهوري اسلامي مي داند .خدايا بعظمتت وبه حب وکرم تو بر محمد و آل بيتش ما را ببخش که کورکورانه دين و فتواي شرعي خود را بکسي بستيم که او و حواشيش از متحدان آمريکا بودند.
العفو العفو ربي ارحمني وسلام سيد علي شاهسوند-کريم زواره –سيد حسين هاشمي قمي –سيد حسن نوري وسلام عليکم و رحمه الله و برکاته محرم .
سني نيوز
۱۳۸۹ دی ۱, چهارشنبه
رحيم بندوئي :سياست حاكميت فقط خشونت است
گزارش رادو زمانه:
روز چهارشنبه ۲۴ آذرماه گروه «جندالله»، سازمان مسلح مخالف جمهوری اسلامی در بلوچستان، بار دیگر حادثه آفرید.
آنطور که در خبرها آمده بود، چهارتن از افراد این گروه، طی عملیاتی انتحاری، حداقل ۳۹ نفر از مردمی را که برای شرکت در عزاداری ماه محرم اجتماع کرده بودند، به قتل رسانده و دهها تن را مجروح کردند.
جندالله یا «جنبش مقاومت مردمی بلوچستان»، گروهی است که از سال ۱۳۸۲ عملیات مسلحانه را بر ضد حکومت جمهوری اسلامی آغاز کرده است و تاکنون صدها نفر از مأموران دولتی و مردم غیر نظامی منطقه را در بمبگذاریها، گروگانگیری یا حملات مسلحانه بهقتل رسانده است.
رهبر این گروه، عبدالمالک ریگی، سال گذشته، چهارم اسفندماه در یک عملیات پیچیده در خارج از کشور دستگیر و به ایران انتقال یافت.
آنطور که در خبرها آمده بود، چهارتن از افراد این گروه، طی عملیاتی انتحاری، حداقل ۳۹ نفر از مردمی را که برای شرکت در عزاداری ماه محرم اجتماع کرده بودند، به قتل رسانده و دهها تن را مجروح کردند.
جندالله یا «جنبش مقاومت مردمی بلوچستان»، گروهی است که از سال ۱۳۸۲ عملیات مسلحانه را بر ضد حکومت جمهوری اسلامی آغاز کرده است و تاکنون صدها نفر از مأموران دولتی و مردم غیر نظامی منطقه را در بمبگذاریها، گروگانگیری یا حملات مسلحانه بهقتل رسانده است.
رهبر این گروه، عبدالمالک ریگی، سال گذشته، چهارم اسفندماه در یک عملیات پیچیده در خارج از کشور دستگیر و به ایران انتقال یافت.
گروه جندالله پس از دستگیری رهبرشان، عبدالمالک ریگی بنا به خواست او که در یک پیام تلویزیونی برای آنها ارسال شده بود، عملیات نظامی خود را متوقف کرده بودند. اما پس از اعدام ناگهانی او، در ۳۰ خرداد سال جاری، بار دیگر اقدامات خود را از سر گرفتند. عملیات دیروز یکی از بزرگترین و خشنترین این اقدامها بود.قربانیان اینگونه ترورها، چه نقشی در میان مخاصمات گروهها با حکومت دارند؟ جمهوری اسلامی در این میان، چه مسئولیتی دارد؟ آیا راهی برای برونرفت از این بحران یا تخفیف این وضعیت موجود است؟
رحیم بندویی، از مسئولین «حزب مردم بلوچستان» در لندن به این پرسشها پاسخ میدهد.
بهنظر من، ریشه و عامل اساسی تمام این خشونتهایی که از جانبین، از سوی حاکمان و از سوی محکومین اعمال میشود، برمیگردد به سیاستهایی که نظام جمهوری اسلامی پایهی آن را بر اساس تبعیض گذاشته است؛ چه تبعیض دینی باشد و چه تبعیض حقوقی، ملی و قومی. تا زمانی که اینگونه برخوردها است، شاهد چنین مسائلی هم خواهیم بود.
متأسفانه جمهوری اسلامی برای خشکاندن مشکلات، روش خود را فقط روی سرکوب گذاشته است و فکر میکند فقط با سرکوب و اعدام میتواند این مسائل را حل کند.
در صورتیکه تا زمانی که این تبعیضها وجود دارد، مسلماً مبارزه هم خواهد بود. هرکسی به شیوهی خودش مبارزه میکند. همچنان که شاهد هستیم، الان مدتهاست که بلوچستان شاهد مبارزهی عدهای است که به شکل عملیات انتحاری دارند در مقابل رژیم قد علم میکنند.
مسئله این است که چنین اقدامات خشونتآمیزی، حتی به شکل عمل انتحاری، فقط علیه نیروهای حکومتی نیست. حتی کسانی که کشته میشوند، همه شیعه نیستند. تاکنون بسیاری از اهل سنت در این بمبگذاریها و ترورها کشته شدهاند.
در این شکی نیست که در حادثهی تروریستی روز چهارشنبه در چاهبهار هم مسئله فقط شیعیان یا فارسها نبودهاند. بههرحال وقتی عملیات تروریستی انجام میشود، کور است و نمیشناسد کی به کی است. آنجا مسلماً بلوچ هم بوده، سنی هم بوده و بههرحال از هر ملیتی و قومیتی بوده است.
در اینکه عملیات انتحاری ره به جایی نخواهد برد و در اینکه سرکوبهای وحشیانهی جمهوری اسلامی هم ره به جایی نخواهد برد، هیچ شک و شبههای وجود ندارد. متأسفانه گویا گوش شنوایی نیست و آنهایی که کشور ایران را دارند میچرخانند، تنها راه مشکلات را فقط در سرکوب و در واقع، نوعی ترور دولتی میبینند.
زمانی که کسی را بالای دار میکشند و مردم را دعوت میکنند که برای تماشا بیایند، هدفی جز ایجاد رعب و وحشت در دل مردم و ترساندن آنها ندارند. این هم نوعی عمل تروریستی رسمی از سوی دولت است.
عین همین کار را هم طرف مقابل انجام میدهد. کار کسانی هم که به عنوان عملیات انتحاری انجام میگیرد، همین است و در میان تودههای عادی مردم، ایجاد رعب و وحشت میکنند. حال آنکه عاملان اصلی اینهمه تبعیض، ظلم و ستم، مردم عادی نیستند. عامل اصلی آنچه تاکنون شاهد هستیم، ریشه در سیاستهای تبعیضگرایانهی حاکم دارد. در حال حاضر تبعیض مذهبی هم به تبعیضهایی که در رژیم سابق وجود داشت، اضافه شده است.
به این ترتیب، آیا هیچ راهی برای از بین بردن یا تخفیف این تضاد وجود دارد؟
حتماً وجود دارد، اما بهنظر میرسد که جمهوری اسلامی متأسفانه هیچگونه روش مسالمتآمیزی را نمیپسندد. حال آنکه مثلاً میتوانست پس از اینکه عبدالمالک ریگی را دستگیر کرده بود، بهرهبرداری سیاسی کند و باعث کاهش این نوع عملیات بشود، اما دیدیم که چگونه و با چه سرعتی دست به اعدام میزند و در این زمینه چقدر رشد کرده و به کجا رسیده است.
بههرحال، عبدالمالک ریگی متهم به بسیاری جنایتها و کشتارها علیه مردم عادی بود که فیلم، سند و عکس هم برای آن موجود است. بهنظر شما، حکومت چه رفتار دیگری میتوانست با او داشته باشد؟ در آن صورت، چه نتایج دیگری داشت؟
اولاً من مخالف با اعدام انسانها هستم. مخصوصاً اگر این اعدام از سوی یک حکومت باشد. ثانیاً در ارتباط با مسئلهی خاص آقای عبدالمالک ریگی، با توجه به اینکه ایشان رهبر جندالله بودند، حرفشنوی بسیاری از ایشان در سطح بالا و در تمام آن تشکیلات و سازمان متبوعش وجود داشت.
جمهوری اسلامی میتوانست از وجود ایشان، در ارتباط با تخفیف تنشهایی که هست و حداقل کمتر کردن عملیاتهایی که هماکنون شاهد آن هستیم، استفاده کند. به همان شکلی که دولت ترکیه بعد از دستگیری آقای عبدالله اوجلان، رهبر پکک، رفتار میکند.
دولت ترکیه اوجلان را اعدام نکرد، بلکه او را نگاه داشت. بهطوری که حتی سران بالای حزبیشان میرفتند و با او مینشستند و در ارتباط با راه حلهایی که ایشان ارائه میدادند صحبت میکردند که چگونه این تنشها را با این هدف که در منطقه ثبات و آرامش بهوجود بیاید، کمتر کنند.
متأسفانه سیاستی که حاکمیت جمهوری اسلامی از بالا تا پایین دارد، فقط خشونت است؛ در هرکجا که نگاه میکنیم همین را میبینیم. اصلاً نمونهی خود تهران را در ارتباط با جنبش سبز در نظر بگیرید. دیدیم که در آنجا هم علیه تظاهرات آرام و مدنی مردم چگونه حرکت میکردند. نیروهای سرکوبگر رژیم به جان مردم میافتادند. در کلیپهای ویدئوییای که پخش میشد، میدیدیم که به قصد کشت مردم را میزدند.
جمهوری اسلامی در حالی که میتوانست از وجود عبدالمالک ریگی برای کاهش تنشها استفاده کند و مسائل را بیشتر حلاجی کند، کسر شأن خود میدانست که به حرفهای یکی از افراد این جامعه گوش بدهد. آنهم یکی از کسانی که بههرحال علیه مشکلات و اجحافاتی که مردم منطقه با آن مواجه بودند، به شیوهی خودش، به مبارزه برخاسته بود.
متأسفانه شاهد بودیم که جمهوری اسلامی این کار را نکرد و دیدیم که جندالله اسم تمام عملیات انتحاریای را که هماکنون انجام میدهد، «انتقام» گذاشته است. نام عملیات اخیر «انتقام شمارهی ۲» بود و دقیقاً به مسئلهی اعدام عبدالمالک ریگی اشاره کردهاند.
در حالی که از یک طرف، با توجه به فرهنگی که در کل در منطقه حاکم است و از سوی دیگر با توجه به محبوبیتی که ریگی در سطح تشکیلات خودشان داشت، جمهوری اسلامی میتوانست از او به عنوان یک فاکتور و یک کارت بازی در جهت تنشزادیی، استفاده کند.
متأسفانه با اعدام او، آنهم بدون تشکیل دادگاهی، بهقول خودشان صالحه که مورد قبول طرفین باشد و وکیلی داشته باشد، این راه را بست. در حالی که اگر محاکمهی عبدالمالک ریگی به شکل یک دادگاه علنی در سطح بینالمللی پخش میشد، جمهوری اسلامی میتوانست از آن در جهتی که میخواست بهرهبرداری کند. ولی خُب میترسید. به دلیل اینکه جمهوری اسلامی میداند در چنین دادگاههایی مسائلی مطرح خواهند شد که به نفع خود جمهوری اسلامی نیست.
با صحنهای که شما ترسیم میکنید، یعنی اصرار جمهوری اسلامی بر سیاست سرکوب و روش مخالفانی نظیر جندالله در منطقه، هیچ افقی برای گشایش این وضعیت از دو طرف موجود نیست. آیا هیچ سیاست دیگری، جریان سومی نیست که بتواند با مداخلهی خود در این روند، حداقل برخی مشکلات را تخفیف بدهد؟
متأسفانه احتمال حضور جریان سومی که تلاش آن برای تغییر سیاست حاکم بتواند کارا باشد، در شرایط کنونی بسیار بعید بهنظر میآید.
نیروی سوم، مسلماً نیرویهایی هستند که خواهان حاکمیت قانون در ایراناند و خواهان رفع تبعیضهای بسیار آشکار و عیان در میان کل مردمان ایران هستند. همچنانکه میبینیم سرکوب عنانگسیختهی جمهوری اسلامی امکان عملی شدن چنین راهحلهایی را نزدیک به صفر کرده است. دلیل آن هم همانطور که گفتم، سرکوب است. سرکوب بسیار عیانی که دارد انجام میدهد.
بنابراین من امکان حضور نیروی سومی را که بتواند چنین عملکرد و چنین گرایشی را در ایران حاکم بگرداند و خشونتها را تخفیف دهد ضعیف میبینم. آنهم به دلیل حاکمیت بسیار عنان گسیخته و سرکوبی که جمهوری اسلامی از طریق نیروهای سرکوبگر و نیروهای اطلاعاتی امنیتی خود انجام میدهد.
همانطور که اشاره کردید، در نظام گذشته هم این تبعیضها و درگیریها کموبیش میان مردم سیستان و بلوچستان با حکومت مرکزی وجود داشته است. بعد از انقلاب هم این امر ادامه پیدا کرد. آیا در دوران پس از انقلاب، ایامی بوده که این تضادها تخفیف پیدا کند یا فرصتی برای حل بحران بهوجود بیاید؟ یا این مشکلات همیشه تشدید شده است؟
بله؛ اگر آدم منصف باشد، میتواند ببیند در آن دورانی که اصلاحطلبان، به رهبری آقای خاتمی، کشور را میگرداندند، حداقل حاضر بودند گوش بدهند که مخالفان چه میگویند. این باعث شده بود اندکی در این کشمکشها و کنش و واکنشها تخفیف حاصل شود.
این دقیقاً در همان دورانی بود که جنبش اصلاحات شکل گرفته بود. در آن دوران، در بلوچستان ما شاهد یک سری حرکتهای ادبی، فرهنگی و هنری بودیم. مثلاً «انجمن جوانان صدای عدالت» حاصل سیاستهای حاکم آن زمان بود که گوش میدادند، ولی متأسفانه پس از آن دوران، حتی حاضر به شنیدن کلمات اندیشه مقابل هم نیستند که ببینند چه گفته میشود و اصلاً چه میگویند. یعنی بهجز قهر و سرکوب بسیار بیمحابا، سیاست دیگری الان در ایران حاکم نیست.
رحیم بندویی، از مسئولین «حزب مردم بلوچستان» در لندن به این پرسشها پاسخ میدهد.
بهنظر من، ریشه و عامل اساسی تمام این خشونتهایی که از جانبین، از سوی حاکمان و از سوی محکومین اعمال میشود، برمیگردد به سیاستهایی که نظام جمهوری اسلامی پایهی آن را بر اساس تبعیض گذاشته است؛ چه تبعیض دینی باشد و چه تبعیض حقوقی، ملی و قومی. تا زمانی که اینگونه برخوردها است، شاهد چنین مسائلی هم خواهیم بود.
متأسفانه جمهوری اسلامی برای خشکاندن مشکلات، روش خود را فقط روی سرکوب گذاشته است و فکر میکند فقط با سرکوب و اعدام میتواند این مسائل را حل کند.
در صورتیکه تا زمانی که این تبعیضها وجود دارد، مسلماً مبارزه هم خواهد بود. هرکسی به شیوهی خودش مبارزه میکند. همچنان که شاهد هستیم، الان مدتهاست که بلوچستان شاهد مبارزهی عدهای است که به شکل عملیات انتحاری دارند در مقابل رژیم قد علم میکنند.
مسئله این است که چنین اقدامات خشونتآمیزی، حتی به شکل عمل انتحاری، فقط علیه نیروهای حکومتی نیست. حتی کسانی که کشته میشوند، همه شیعه نیستند. تاکنون بسیاری از اهل سنت در این بمبگذاریها و ترورها کشته شدهاند.
در این شکی نیست که در حادثهی تروریستی روز چهارشنبه در چاهبهار هم مسئله فقط شیعیان یا فارسها نبودهاند. بههرحال وقتی عملیات تروریستی انجام میشود، کور است و نمیشناسد کی به کی است. آنجا مسلماً بلوچ هم بوده، سنی هم بوده و بههرحال از هر ملیتی و قومیتی بوده است.
در اینکه عملیات انتحاری ره به جایی نخواهد برد و در اینکه سرکوبهای وحشیانهی جمهوری اسلامی هم ره به جایی نخواهد برد، هیچ شک و شبههای وجود ندارد. متأسفانه گویا گوش شنوایی نیست و آنهایی که کشور ایران را دارند میچرخانند، تنها راه مشکلات را فقط در سرکوب و در واقع، نوعی ترور دولتی میبینند.
زمانی که کسی را بالای دار میکشند و مردم را دعوت میکنند که برای تماشا بیایند، هدفی جز ایجاد رعب و وحشت در دل مردم و ترساندن آنها ندارند. این هم نوعی عمل تروریستی رسمی از سوی دولت است.
عین همین کار را هم طرف مقابل انجام میدهد. کار کسانی هم که به عنوان عملیات انتحاری انجام میگیرد، همین است و در میان تودههای عادی مردم، ایجاد رعب و وحشت میکنند. حال آنکه عاملان اصلی اینهمه تبعیض، ظلم و ستم، مردم عادی نیستند. عامل اصلی آنچه تاکنون شاهد هستیم، ریشه در سیاستهای تبعیضگرایانهی حاکم دارد. در حال حاضر تبعیض مذهبی هم به تبعیضهایی که در رژیم سابق وجود داشت، اضافه شده است.
به این ترتیب، آیا هیچ راهی برای از بین بردن یا تخفیف این تضاد وجود دارد؟
حتماً وجود دارد، اما بهنظر میرسد که جمهوری اسلامی متأسفانه هیچگونه روش مسالمتآمیزی را نمیپسندد. حال آنکه مثلاً میتوانست پس از اینکه عبدالمالک ریگی را دستگیر کرده بود، بهرهبرداری سیاسی کند و باعث کاهش این نوع عملیات بشود، اما دیدیم که چگونه و با چه سرعتی دست به اعدام میزند و در این زمینه چقدر رشد کرده و به کجا رسیده است.
بههرحال، عبدالمالک ریگی متهم به بسیاری جنایتها و کشتارها علیه مردم عادی بود که فیلم، سند و عکس هم برای آن موجود است. بهنظر شما، حکومت چه رفتار دیگری میتوانست با او داشته باشد؟ در آن صورت، چه نتایج دیگری داشت؟
اولاً من مخالف با اعدام انسانها هستم. مخصوصاً اگر این اعدام از سوی یک حکومت باشد. ثانیاً در ارتباط با مسئلهی خاص آقای عبدالمالک ریگی، با توجه به اینکه ایشان رهبر جندالله بودند، حرفشنوی بسیاری از ایشان در سطح بالا و در تمام آن تشکیلات و سازمان متبوعش وجود داشت.
جمهوری اسلامی میتوانست از وجود ایشان، در ارتباط با تخفیف تنشهایی که هست و حداقل کمتر کردن عملیاتهایی که هماکنون شاهد آن هستیم، استفاده کند. به همان شکلی که دولت ترکیه بعد از دستگیری آقای عبدالله اوجلان، رهبر پکک، رفتار میکند.
دولت ترکیه اوجلان را اعدام نکرد، بلکه او را نگاه داشت. بهطوری که حتی سران بالای حزبیشان میرفتند و با او مینشستند و در ارتباط با راه حلهایی که ایشان ارائه میدادند صحبت میکردند که چگونه این تنشها را با این هدف که در منطقه ثبات و آرامش بهوجود بیاید، کمتر کنند.
متأسفانه سیاستی که حاکمیت جمهوری اسلامی از بالا تا پایین دارد، فقط خشونت است؛ در هرکجا که نگاه میکنیم همین را میبینیم. اصلاً نمونهی خود تهران را در ارتباط با جنبش سبز در نظر بگیرید. دیدیم که در آنجا هم علیه تظاهرات آرام و مدنی مردم چگونه حرکت میکردند. نیروهای سرکوبگر رژیم به جان مردم میافتادند. در کلیپهای ویدئوییای که پخش میشد، میدیدیم که به قصد کشت مردم را میزدند.
جمهوری اسلامی در حالی که میتوانست از وجود عبدالمالک ریگی برای کاهش تنشها استفاده کند و مسائل را بیشتر حلاجی کند، کسر شأن خود میدانست که به حرفهای یکی از افراد این جامعه گوش بدهد. آنهم یکی از کسانی که بههرحال علیه مشکلات و اجحافاتی که مردم منطقه با آن مواجه بودند، به شیوهی خودش، به مبارزه برخاسته بود.
متأسفانه شاهد بودیم که جمهوری اسلامی این کار را نکرد و دیدیم که جندالله اسم تمام عملیات انتحاریای را که هماکنون انجام میدهد، «انتقام» گذاشته است. نام عملیات اخیر «انتقام شمارهی ۲» بود و دقیقاً به مسئلهی اعدام عبدالمالک ریگی اشاره کردهاند.
در حالی که از یک طرف، با توجه به فرهنگی که در کل در منطقه حاکم است و از سوی دیگر با توجه به محبوبیتی که ریگی در سطح تشکیلات خودشان داشت، جمهوری اسلامی میتوانست از او به عنوان یک فاکتور و یک کارت بازی در جهت تنشزادیی، استفاده کند.
متأسفانه با اعدام او، آنهم بدون تشکیل دادگاهی، بهقول خودشان صالحه که مورد قبول طرفین باشد و وکیلی داشته باشد، این راه را بست. در حالی که اگر محاکمهی عبدالمالک ریگی به شکل یک دادگاه علنی در سطح بینالمللی پخش میشد، جمهوری اسلامی میتوانست از آن در جهتی که میخواست بهرهبرداری کند. ولی خُب میترسید. به دلیل اینکه جمهوری اسلامی میداند در چنین دادگاههایی مسائلی مطرح خواهند شد که به نفع خود جمهوری اسلامی نیست.
با صحنهای که شما ترسیم میکنید، یعنی اصرار جمهوری اسلامی بر سیاست سرکوب و روش مخالفانی نظیر جندالله در منطقه، هیچ افقی برای گشایش این وضعیت از دو طرف موجود نیست. آیا هیچ سیاست دیگری، جریان سومی نیست که بتواند با مداخلهی خود در این روند، حداقل برخی مشکلات را تخفیف بدهد؟
متأسفانه احتمال حضور جریان سومی که تلاش آن برای تغییر سیاست حاکم بتواند کارا باشد، در شرایط کنونی بسیار بعید بهنظر میآید.
نیروی سوم، مسلماً نیرویهایی هستند که خواهان حاکمیت قانون در ایراناند و خواهان رفع تبعیضهای بسیار آشکار و عیان در میان کل مردمان ایران هستند. همچنانکه میبینیم سرکوب عنانگسیختهی جمهوری اسلامی امکان عملی شدن چنین راهحلهایی را نزدیک به صفر کرده است. دلیل آن هم همانطور که گفتم، سرکوب است. سرکوب بسیار عیانی که دارد انجام میدهد.
بنابراین من امکان حضور نیروی سومی را که بتواند چنین عملکرد و چنین گرایشی را در ایران حاکم بگرداند و خشونتها را تخفیف دهد ضعیف میبینم. آنهم به دلیل حاکمیت بسیار عنان گسیخته و سرکوبی که جمهوری اسلامی از طریق نیروهای سرکوبگر و نیروهای اطلاعاتی امنیتی خود انجام میدهد.
همانطور که اشاره کردید، در نظام گذشته هم این تبعیضها و درگیریها کموبیش میان مردم سیستان و بلوچستان با حکومت مرکزی وجود داشته است. بعد از انقلاب هم این امر ادامه پیدا کرد. آیا در دوران پس از انقلاب، ایامی بوده که این تضادها تخفیف پیدا کند یا فرصتی برای حل بحران بهوجود بیاید؟ یا این مشکلات همیشه تشدید شده است؟
بله؛ اگر آدم منصف باشد، میتواند ببیند در آن دورانی که اصلاحطلبان، به رهبری آقای خاتمی، کشور را میگرداندند، حداقل حاضر بودند گوش بدهند که مخالفان چه میگویند. این باعث شده بود اندکی در این کشمکشها و کنش و واکنشها تخفیف حاصل شود.
این دقیقاً در همان دورانی بود که جنبش اصلاحات شکل گرفته بود. در آن دوران، در بلوچستان ما شاهد یک سری حرکتهای ادبی، فرهنگی و هنری بودیم. مثلاً «انجمن جوانان صدای عدالت» حاصل سیاستهای حاکم آن زمان بود که گوش میدادند، ولی متأسفانه پس از آن دوران، حتی حاضر به شنیدن کلمات اندیشه مقابل هم نیستند که ببینند چه گفته میشود و اصلاً چه میگویند. یعنی بهجز قهر و سرکوب بسیار بیمحابا، سیاست دیگری الان در ایران حاکم نیست.
اعدام 11 بلوچ در زاهدان جنایتی است در حق بشریت
با نگرانی وتألم بسیار، خبر اعدام 11 مبارز حق طلب بلوچ را امروز در رسانه های نظام خواندیم. اینگونه احکام جائرانه مؤکدا اولین احکام کشتارهای دسته جمعی نظام جمهوری اسلامی علیه فرزندان ملتهای تحت ستم مبارز نیست، زیرا که رژیم قبلا به قتلهایی دسته جمعی وسیعتر از این دست زده که هولناک ترین آنها در أحواز، کردستان، بلوچستان ودر 2006 در مناطق ترک آذربایجان جنوبی اتفاق افتاد همچنانکه در روزهای اول انقلاب در محمره، در نقده، در ترکمن صحرا، در ارومیه وتبریز رخ داد و در سال 1988م نیز انتقام خونین دسته جمعی نظام حاکم از هزاران زندانی در سراسر ایران پس از شکست در جنگ هشت ساله صورت گرفت.
مرکز دفاع از حقوق بشر در احواز ضمن ابراز نگرانی از این سکوت جهانی علیه این احکام جائرانه إعدام، تأسف خود را اعلام نموده، از تمامی سازمانهای حقوق بشر جهان برای جلوگیری از این کشتارهای دسته جمعی، در خواست حرکتی همآهنگ وموثر باکمک سازمانهای بین المللی سیاسی مثل سازمان ملل متحد می نماید.
از کلیه سازمانهای حقوق بشری ملل تحت ستم درخواست می نماید تا ضمن حرکتی وسیع و همآهنگ با سازمانهای جهانی سیاسی حقوق بشری، سازمانهای باصطلاح حقوق بشری فارسها را نیز رسوا سازند که با تمام هیاهوهای خود در خصوص بعضی از زندانیان اصلاح طلب و فارس نژاد، از کنار جنایات رژیم علیه فرزندان مبارز ملتهای تحت ستم با سکوت مفتضحانه ای عبور کرده، واز دیدگاه ما ودیدگاه حقوقی بین المللی این خود توطئه ای نژاد پرستانه متفق علیها وغیر اعلام شده توسط تمامی جناحهای(حاکمیت وبیرون حاکمیت) فارسیزه شده، را نشان می دهد.
مرکز دفاع از حقوق بشر در احواز ضمن محکوم کردن این کشتارهای غیر انسانی ( اعدام 11 بلوچ مبارز به بهانه بمب گذاری ) اعلام می دارد که طبق گزارشات رسیده از همکاران حقوق بشر بلوچ، مبنی بر اینکه شهدای اعلام شده بیشترشان زندانیان سیاسی ماهها وسالهای گذشته هستند وحتی بعضی از بازداشت شدگان اخیر همه از مناطقی دور از چابهار بازداشت شده وعملیات چابهار طبق ادعای نظام از خارج از مرز ایران ترتیب یافته ونظام رسما پاکستان را به آن متهم کرده است، واین ثابت می نماید که جوخه های اعدام نظام برای انتقام از ملتهای تحت ستم که اخیرا مبارزه حق طلبانه، انسانی، سیاسی ومسالمت آمیز خود را تشدید کرده اند وبعضی سازمانهایشان نیز برای دفاع از خود دست به اسلحه برده اند اقدام به این جنایتها می نماید.
مرکز دفاع از حقوق بشر در احواز
سهم بلوچها از ایرانی بودن (بخش اول)
نويسنده مقاله: دکتر رضا حسین بر
هموطنان،
من در اینجا بخشی از بلا هایی را که جمهوری اسلامی بر سر بلوچ ها آورده است به صورت فهرست وار بیان میکنم و قضاوت را به عهده شما عزیزان میگذارم تا بدانید که سهم بلوچ ها از ایرانی بودن چه بوده است.
پیامی هم برای فرزندان بلوچم دارمصدای شما به گوش ایرانیان و جهانیان رسیده است. در کار های خود از تدبیر استفاده کنید. جمهوری اسلامی میکوشد که کار شما را به چنان افراطی بکشاند که برای هیچ کس قابل دفاع نباشد. نظام میکوشد فعالیت های شما را طوری جلوه دهد که انگار شما ضد تشیع، ضد فارس، و ضد ایران هستید؛ در حالیکه شما مثل میلیون ها ایرانی دیگر، مخالف رژیم هستید، و نه ضد شیعه و یا ضد فارس. موفقیت شما بستگی به میزان پشتیبانی ایرانیان از شما دارد. مردم ایران دوستان شما هستند. به فرصت طلبآن فرصت ندهید که انها را با شما دشمن کنند.
اعدام 11 جوان بلوچ را محكوم مي كنيم
در سحرگاه دوشنبه 29آذر1389يك بار ديگر داس مرگ جمهوري غير اسلامي ايران به حركت درآمد و يازده جوان بلوچ را به درجه رفيع شهادت نائل گرداند.
اسامي شهدا به شرح ذيل مي باشد.
1-عبدالباسط شه بخش فرزند اللهداد
2- عبدالناصر شه بخش فرزند الله داد
3- عبدالشكور زنگي زهي فرزند حسين
4- محمد صالح اسلام زهي فرزند عطا محمد
5- ناصر شه بخش فرزند زمان
6- لال محمد شه بخش فرزند كريم
7- عطاء الله ريگي فرزند نظر محمد
8- عبدالرحمان ناروئي فرزند خالقداد
9- عبدالرئوف شه بخش فرزند شنبه
10- بالانچ ناروئي فرزند علي
11- احمد ناروئي فرزند عبدالكريم
2- عبدالناصر شه بخش فرزند الله داد
3- عبدالشكور زنگي زهي فرزند حسين
4- محمد صالح اسلام زهي فرزند عطا محمد
5- ناصر شه بخش فرزند زمان
6- لال محمد شه بخش فرزند كريم
7- عطاء الله ريگي فرزند نظر محمد
8- عبدالرحمان ناروئي فرزند خالقداد
9- عبدالرئوف شه بخش فرزند شنبه
10- بالانچ ناروئي فرزند علي
11- احمد ناروئي فرزند عبدالكريم
اعدام ددمنشانه 11 زنداني بلوچ كه نه از زمان دستگيري شان خبري منتشر شده ونه علت دستگيريشان بيان شده ونه درباره محاكمه ي آنها اطلاعيه اي منتشر شده ونه جريان دادگاه آنها روشن است .
بيان سياست انتقام گيري جمهوري ولايت سفيه ايران از جوانان بلوچ به دليل شكست در عمليات چابهار است
جمهوري غير اسلامي ايران مي داند دستش به مبارزين نمي رسد يعني جرعت حمله به پايگاهاي مبارزين در كوهاي بلوچستان را ندارد دست به كشتار مردم عادي مي زند .
حكومت ولايت فقيه بر اين تصور باطل است كه با اعدام جنايت كارانه زندانيان بلوچ مي تواند باعث ترس و ارعاب در بلوچستان شود.
اما اين چنين اقدامات نتايج معكوسي داشته و به تقويت جندالله منجر خواهد شد.
ما اقدام جنايت كارانه ي جمهوري غير اسلامي ايران اعدام يازده جوان بلوچ در زاهدان را قويا محكوم كرده وآن را اقدام ضد بشري مي دانيم و از همه سازمان هاي سياسي فعالين سياسي و مدني بلوچستان وسراسر ايران وجهان مي خواهيم كه با موضع گيري قاطع عليه اقدامات جنايت كارانه و سركوبگرانه ي دولت جمهوري ولايت فقيه در بلوچستان و دفاع قاطع از حق تعيين سرنوشت ملت مظلوم بلوچ كمك كنند و از اين طريق مانع رشد جريانات وبنيادگرا و خشونت طلبي و لايت فقيه در ميان جوانان ملت بلوچ شوند .
سرنوشت اين ملت مظلوم و زحمتكش بلوچستان نيست كه آينده شان در دايره خشونت بنياد گرايان مذهبي شيعه به آتش كشيده شود
بی تردید شهادت فرزندان ایمان عزت وغیرت از معجزات جاودانه اسلام وایات درخشان الهی است
شهيد حاج ناصر و حاج لال محمد شه بخش
بسم رب الشهدا و المجاهدین ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا.بل احیاء عند ربهم یرزقون.فرحین بما اتهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم .الا خوف علیهم ولا هم یحزنون.یستبشرون بنعمته من الله و فضل و ان الله لا یضیع اجر المومنین ... ال عمران
بی تردید شهادت فرزندان ایمان .عزت وغیرت از معجزات جاودانه اسلام وایات درخشان الهی است. بدون تردید شهیدانی که زندگی خویش رافدای اسلام نمودند از نشانه هاو معجزات اشکاری هستند که بر جاودانگی و حقانیت دین مبین اسلام دلالت دارند.
و نشانه نجابت وصلاحیت و شجاعت این امت می باشند و با مطالعه تاریخ و سیره شهدا و رشادت ها وجان فشانیها و تلاش های انان برای پیشبرد اهداف اسلامی خاطرات صدر اسلام برای ما تازه می گردد.آری مجاهدان ومجددانی که در طول تاریخ پر فراز و نشیب اما پر افتخار اسلام که در زمانها و مکانهای مختلفی برای یاری دین مبین اسلام ظهور نموده اند.و اینک این تاریخ است که بعد از گزشت قرنها چراغ پر فروزش بر بام بلوچستان پرتو افشانی می کند.شهادت فرزندان ایثار و شهادت را به امیر محمد ظاهر حفظه الله و جنبش مقاومت و مردم اهل سنت و خانواده شهدا تبریک می گوییم و از خداوند متعال علو درجات.صبرو استقامت را خواهانیم ملت غیور اهل سنت و امت محمدیه وفرزندان عایشه و فرزندان خلفای راشدین و اصحاب رسول ص باید بدانید که اسلام دین ازادگی است و شهادت راه باورها و رسیدن به ارزوهاست .شهادت ارزوی هر مومن مخلص الهی است و اینک شما را بشارت باد این منت خداوندی را که طی 8سال است که به ما عنایت فرموده و بیش از 100 شهید تاکنون در راه جانبازی .ایمان و غیرت جان عزیز خویش را فدای الله نموده اند وده ها فرزند استقامت و ایثار در سلول هاو سیاه چاله های رژیم اسیر می باشند و صدها نفر از غیور مردان این خطه در سنگر های حق علیه باطل در حال نبرد می باشند .
باید بدانیم تا ملتی خود را وقف الله تعالی ننماید هیچ امیدی برای رهایی از ظلمت و تاریکی فراه راه انان قرار نخواهد گرفت .
جنبش مقاومت جندالله این افتخار را دارد که با اهدای خون راه سلف صالح را در راه اعلای کلمه الله تقدیم می نماید و باید بدانید که این جنبش با خون جوانان وعلما ی این ملت بنا نهاده شده است .و هم چنان در این راستا تا ایثار اخرین قطرات خون پایدار خواهد ماند.و رژیم جهل وزور وظلم رافضه بداند که بخدا قسم با شهادت و اعدام حبس و ترور کوچکترین خللی در نیت و اراده پاک و الهی حافظان ناموس نبوی پدید نخواهد امد بلکه روحیه رشادت و شهادت و شوق انان نسبت به عقیده و ارمانشان مستحکم تر خواهد شد .
همانگونه که رهبر فرزانه و عزیز این ملت فرمود که بخدا قسم دیگر به متجاوزین اجازه نخواهیم داد که به دین و عزت و ناموس ما دیگر اهانت کنند .
اری ما فرزندان ایثار و مقاومت هستیم و تاریخ گواه بر این ادعا است .شهادت امید و ارزوی به حق ما است و تا رسیدن به این مقام از هیچ روزنه و نکته ای دریغ نخواهیم کرد .راه ما راه امیر شهید وراه فرزندان اوست .و فرزندان غیور بلوچستان باید بدانید که همت مردان مدد الله را می جوید بخدا قسم پیروزی از ان ما است و همت بلند و فرزانه شما است که خواب را از چشمان متجاوزین ربوده و امید و اینده و اینده سازان تاریخ اسلام شما هستید .
پس تا به کی در خواب غفلت و بیداری جاهلانه باید بسر بریم .تا به که بایدشاهد ظلم .جنایت .اعدام.حبس و فقرو....باشیم .بپا خیزید که راه شهدا راه تک تک من و شماست و حفظ دین و حفاظت از ناموس رسول الله ص و صحابه وظیفه من و شماست .بپاخیزید و به سنگرهای حق علیه باطل بشتابید و عزت و ازادگی جاودانه را برای خود و ملت مظلوم رسول الله ص به ارمغان اورید .....
ابوطارق
بازداشتهاي گسترده در زاهدان واعدام ١١ جوان بلوچ
به گزارشاهوران نیوز:بنابر گزارشهاي رسيده از زاهدان مأموران امنيتي رژيم دهها جوان بلوچ را در اين شهر بازداشت كرده اند . طبق اين گزارشات پس از عمليات موفقيت آميز انتقام ٢ در چابهار نيروهاي رژيم ديوانه وار به خيابانها ريختند و هر كسي را كه در لباس بلوچي مي ديدند مورد بازجويي و بازرسي بدني قرار مي دادند كه بيشتر اين بازجوييها با توهين و تحقير و حتي اعمال خشونت از سوي نيروهاي دولتي همراه بوده است .
نيروهاي امنيتي رژيم طبق عادت خود زمانيكه از سوي جندالله ضربه اي مي خورند و يا از مقابله با شيرهاي بلوچستان عاجز مي مانند با دستگيريهاي گسترده ، بستن مرزها و اعدام زندانيان دربند رژيم سعي مي كنند انتقام خود را از مردم عادي بگيرند .
نيروهاي امنيتي رژيم طبق عادت خود زمانيكه از سوي جندالله ضربه اي مي خورند و يا از مقابله با شيرهاي بلوچستان عاجز مي مانند با دستگيريهاي گسترده ، بستن مرزها و اعدام زندانيان دربند رژيم سعي مي كنند انتقام خود را از مردم عادي بگيرند .
اعدام ١١ جوان بلوچ در زاهدان نيز نمونه اي از اين جنايت هاست.
اشتراک در:
پستها (Atom)