
بعدا به آخونده گفتم مگه شما نمی گید آنچه که برای خود نمی پسندید برای دیگران هم نه پسندید ، شما شرم کنید که ما مردم را اسباب بازی گیر آورید و دختران مردم را به نکاح صیغه ای برای خودتان و دیگران در می آورید و حالا خودتان حاضر نیستید که دختران خود را به نکاح صیغه ای دیگران در بیاورید ، حالا میگید برای دیگران ثواب دارد و اجر دارد ، مگه برای شما گناه دارد ، شما چرا برای خودتان منکر میشوید و برای دیگران خوش ، از خدا بترسید این چه دین و مذهبی است .
بعدا آخوند من را تهدید کردند اگر بیرون نشی به نیروی انتظامی زنگ میزنم تا بیایند شما را ببرند زندان من هم با مظلومیت از اتاق آخونده بیرون شدم.
----------------------------------
این حکایتی واقعی است که یکی از دوستان زابلی ، که تازه سنی شده اند ، برایم تعریف کردند ، لازم دانستم برای دوستان به نگارش بیاورم.
دوستان این نه تنها یک حکایت مفید است بلکه مفید و آموزنده است ، که نباید گول این مارمولک ها را خورد این آخوندها مکارترین انسانان روی زمینند ، همانطور که از مار گزنده انسان باید دور شود ، باید از این آخوندها دور شد.
جای سوال دارد ! آخوندها باید جوابگوی این سوال باشند که چرا صیغه را بر دختران دیگران ثواب و اجر میدانند و بر دختران خود مکروه ! اگر این عمل شایسته است باید اول برای خود بپسندند و بعدا در فکران دیگران باشند ، آنهایی که مدعی هستند که با این عمل شوم و گناه میتوانست جلوی فساد در جامعه را گرفت ، باید در خانواده های خود شروع کنند اگر به تنیجه ای رسیدند به دیگران بسرایند.
این آخوندها هستند که زنا و فحاشی را عام کرده اند ، و دختران مردم را بدبخت میکنند و از این عمل شوم و ننگیشان خوش میشوند.
پس باید نباید گول این گرگ های وحشی در لباس میش را خورد ، و باید این کثافت ها را در چاه جمکران انداخت .
پیروک میرحسین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر