دكتر غلام رضا حسين بر تحليل گر و كارشناس بلوچستان و ايران
انفجار در بلوچستان
sarawani@aol.com
وسایل ارتباط جمعی در زمان بین دو انفجار در باره جنایات جمهوری اسلامی در بلوچستان کاملا سکوت میکنند و به محض انجام یک انفجار، گوش فلک را در محکوم کردن جندالله کر مینمایند.
امروز دو انفجار مهیب در چابهار بوقوع پیوست که بنا بر ادعای مقامات رسمی، ۳۹ کشته و تعدادی زخمی بجا گذاشت. جندالله ا علام کرد که این انفجار در انتقام به ا عدام عبدالمالک ریگی در ماه ژوین و ۱۶۰ نفر جوان بلوچ دیگر سازماندهی شده است. طبق آمارهای سازمانهای حقوق بشری، یک سوم ا عدامی ها در ایران بلوچ بوده اند. تعداد زیادی از ا عدامیان در زندان وکیل اباد مشهد نیز بلوچ هستند که بطور ناشناخته، بسر دار برده شده اند.
رسانه های ایرانی در تمام این مدت سکوت کردند. گویی آن جوانان بلوچ بیگناه نبودند. گویی انها نمیخواستند که بدانشگاه بروند، گویی انها دلشان نمیخواست زن و فرزند داشته باشند، اتومبیل خوب سوار شوند، کار خوب بگیرند و یک زندگی شرافتمندانه را در پیش بگیرند. وقتی ۷۴% بلوچ ها زیر خط فقر زندگی کنند، چه انتظاری از یک جوان بلوچ میتوان داشت؟
اگر رسانه های ایران و جهان در این زمان از مظلومیت بلوچ ها گزارش تهیه میکردند، شاید جمهوری اسلامی این همه ظلم بر بلوچ ها و در بلوچستان انجام نمیداد و ناگزیر انفجار های چاه بهار اتفاق نمی افتاد. مساله بلوچستان فقط هنگام انفجار ها بر زبانها جاری میشود. در این میان عده ای برای مطرح کردن خود، مطالب دروغ و بی انصافانه ای سر هم میکنند و بخورد رسانه های بی خبر میدهند. ماموران جمهوری اسلامی هم ضمن تسریع کشتار ها در بلوچستان، تمام دنیا را برای بی لیاقتی های خود سر زنش میکنند. بعضی از مخالفان نظام هم بجای دفاع از مظلومان از رژیم دفاع میکنند و توجه نمیکنند که دفاع از رژیم، نهادینه کردن سرکوب است.
بعضی دیگر مدعی هستند که جندالله اسباب خشونت بوده است، در حالیکه، جندالله پنج شش سال پیش آغاز بکار کرد و کشتار در بلوچستان از آغاز انقلاب، شروع گردید. هزا ران نفر در این مدت کشته شدند. بزرگان بلوچ بصورت های مختلف مسایل خود را با مقامات در میان گذاشتند ولی هیچ گونه اثری نکرد. چند نفر به پیروی از تهران نشین ها دست به فعالیت های مدنی زدند ولی زندانی و ا عدام شدند. یعقوب مهرنهاد از انجمله بود. هنگامی که همه راهها بر مردم بلوچ بسته شد، انها دست به سلاح بردند. اکنون هم اگر آزادی سیاسی در بلوچستان تضمین شود، قطعا اسلحه کنار گذاشته میشود زیرا زندگی دوست داشتنی است و گفته میشود که یک سرباز بیش از همه از جنگ بیزار است؛ چرا که این سرباز است که جان خود را از دست مدهد. نه جان دادن آسان است و نه جان گرفتن به شرطی که انسان آخوند نباشد.
مردم ایران، بجز مردم بلوچستان، نمیدانند که صد ها بلوچ در خیابانها و جاده ها و کوه های کشته میشوند و هیچ کس جز خانواده های انها، از کشته شدنشان آگاه نمیگردند. انهایی که ببلوچستان رفته اند شاهد بوده اند که بلوچ ها در خیابانها و کوچه و بازار، بطور روز مره، مورد تحقیر و تنبیه قرار میگیرند، از رفت و امد ازادانه انها جلو گیری میشود؛ از تحصیل محروم میگردند، کار پیدا نمیکنند و در نتیجه، بلوچ ها از جان بیزار شده و بخود بمب میبندند، و همراه خود، عده دیگری را بقتل میرسانند.
مردم ایران نمیدانند و شاید هم احساس نکنند که درد تحقیر و فقر و محرومیت تا چه اندازه جانکاه است! در بسیاری از موارد، مردم چنان از زندگی بیزار شده اند که هیچ ارزشی در زندگی کردن نمی بینند. انها که مردم را تا این حد از زندگی بیزار کرده اند، بدانند، وقتی زندگی برای کسی بی ارزش شد، برای او اهمیتی ندارد که دیگران در باره او چه میگویند، و یا چه فکر میکنند. امروز بسیاری از بلوچ ها در چنین شرایطی زندگی اسفناک و غم انگیز ی را تجربه میکنند. دیگر برایشان هیچ چیز مهم نیست. آنچه برایشان مهم بود جان خود شان بود. اینک که آن بطور روزانه، دردمندانه ضایع میگردد، دیگر نگران چه باشند؟
انفجار چابهار آخرین نخواهد بود. کشتار بلوچ ها هم پایان نخواهد یافت. بگذارید باهم کاری بکنیم که جمهوری اسلامی دست از کشتار بردارد و جندالله هم اسلحه را کنار بگذارد. در سی سال گذشته چنین آرزو کردیم؛ اما چنین نشد. شاید با آرزو کردن به آرزوهای خود نرسیم. پس باید همت را مایه کار خود قرار دهیم.
sarawani@aol.com
وسایل ارتباط جمعی در زمان بین دو انفجار در باره جنایات جمهوری اسلامی در بلوچستان کاملا سکوت میکنند و به محض انجام یک انفجار، گوش فلک را در محکوم کردن جندالله کر مینمایند.
امروز دو انفجار مهیب در چابهار بوقوع پیوست که بنا بر ادعای مقامات رسمی، ۳۹ کشته و تعدادی زخمی بجا گذاشت. جندالله ا علام کرد که این انفجار در انتقام به ا عدام عبدالمالک ریگی در ماه ژوین و ۱۶۰ نفر جوان بلوچ دیگر سازماندهی شده است. طبق آمارهای سازمانهای حقوق بشری، یک سوم ا عدامی ها در ایران بلوچ بوده اند. تعداد زیادی از ا عدامیان در زندان وکیل اباد مشهد نیز بلوچ هستند که بطور ناشناخته، بسر دار برده شده اند.
رسانه های ایرانی در تمام این مدت سکوت کردند. گویی آن جوانان بلوچ بیگناه نبودند. گویی انها نمیخواستند که بدانشگاه بروند، گویی انها دلشان نمیخواست زن و فرزند داشته باشند، اتومبیل خوب سوار شوند، کار خوب بگیرند و یک زندگی شرافتمندانه را در پیش بگیرند. وقتی ۷۴% بلوچ ها زیر خط فقر زندگی کنند، چه انتظاری از یک جوان بلوچ میتوان داشت؟
اگر رسانه های ایران و جهان در این زمان از مظلومیت بلوچ ها گزارش تهیه میکردند، شاید جمهوری اسلامی این همه ظلم بر بلوچ ها و در بلوچستان انجام نمیداد و ناگزیر انفجار های چاه بهار اتفاق نمی افتاد. مساله بلوچستان فقط هنگام انفجار ها بر زبانها جاری میشود. در این میان عده ای برای مطرح کردن خود، مطالب دروغ و بی انصافانه ای سر هم میکنند و بخورد رسانه های بی خبر میدهند. ماموران جمهوری اسلامی هم ضمن تسریع کشتار ها در بلوچستان، تمام دنیا را برای بی لیاقتی های خود سر زنش میکنند. بعضی از مخالفان نظام هم بجای دفاع از مظلومان از رژیم دفاع میکنند و توجه نمیکنند که دفاع از رژیم، نهادینه کردن سرکوب است.
بعضی دیگر مدعی هستند که جندالله اسباب خشونت بوده است، در حالیکه، جندالله پنج شش سال پیش آغاز بکار کرد و کشتار در بلوچستان از آغاز انقلاب، شروع گردید. هزا ران نفر در این مدت کشته شدند. بزرگان بلوچ بصورت های مختلف مسایل خود را با مقامات در میان گذاشتند ولی هیچ گونه اثری نکرد. چند نفر به پیروی از تهران نشین ها دست به فعالیت های مدنی زدند ولی زندانی و ا عدام شدند. یعقوب مهرنهاد از انجمله بود. هنگامی که همه راهها بر مردم بلوچ بسته شد، انها دست به سلاح بردند. اکنون هم اگر آزادی سیاسی در بلوچستان تضمین شود، قطعا اسلحه کنار گذاشته میشود زیرا زندگی دوست داشتنی است و گفته میشود که یک سرباز بیش از همه از جنگ بیزار است؛ چرا که این سرباز است که جان خود را از دست مدهد. نه جان دادن آسان است و نه جان گرفتن به شرطی که انسان آخوند نباشد.
مردم ایران، بجز مردم بلوچستان، نمیدانند که صد ها بلوچ در خیابانها و جاده ها و کوه های کشته میشوند و هیچ کس جز خانواده های انها، از کشته شدنشان آگاه نمیگردند. انهایی که ببلوچستان رفته اند شاهد بوده اند که بلوچ ها در خیابانها و کوچه و بازار، بطور روز مره، مورد تحقیر و تنبیه قرار میگیرند، از رفت و امد ازادانه انها جلو گیری میشود؛ از تحصیل محروم میگردند، کار پیدا نمیکنند و در نتیجه، بلوچ ها از جان بیزار شده و بخود بمب میبندند، و همراه خود، عده دیگری را بقتل میرسانند.
مردم ایران نمیدانند و شاید هم احساس نکنند که درد تحقیر و فقر و محرومیت تا چه اندازه جانکاه است! در بسیاری از موارد، مردم چنان از زندگی بیزار شده اند که هیچ ارزشی در زندگی کردن نمی بینند. انها که مردم را تا این حد از زندگی بیزار کرده اند، بدانند، وقتی زندگی برای کسی بی ارزش شد، برای او اهمیتی ندارد که دیگران در باره او چه میگویند، و یا چه فکر میکنند. امروز بسیاری از بلوچ ها در چنین شرایطی زندگی اسفناک و غم انگیز ی را تجربه میکنند. دیگر برایشان هیچ چیز مهم نیست. آنچه برایشان مهم بود جان خود شان بود. اینک که آن بطور روزانه، دردمندانه ضایع میگردد، دیگر نگران چه باشند؟
انفجار چابهار آخرین نخواهد بود. کشتار بلوچ ها هم پایان نخواهد یافت. بگذارید باهم کاری بکنیم که جمهوری اسلامی دست از کشتار بردارد و جندالله هم اسلحه را کنار بگذارد. در سی سال گذشته چنین آرزو کردیم؛ اما چنین نشد. شاید با آرزو کردن به آرزوهای خود نرسیم. پس باید همت را مایه کار خود قرار دهیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر