رضا حسین بر
چه تا کنون شاهد بوده آیم، مردم ایران هدف های بسیاری از تظاهرات و مبارزات داشته اند و از مناسبت های فراوانی برای ابراز نارضایتی خود استفاده کرده اند.
انها تا آنجا پیش رفته اند که مرگ بر خامنه ای هم گفته اند و لی بندرت خواستار سقوط جمهوری اسلامی شده اند. باید در نظر داشت که مرگ بر خامنه ای از نظر لغوی به معنی رفتن رژیم نیست؛ زیرا ممکن است خامنه ای بمیرد و رژیم از بین نرود و کسی دیگر، شاید بهتر و شاید بدتر، جانشین او بشود. مرگ بر ولایت فقیه هم معنی سقوط نظام را ندارد؛ چرا که امکان دارد همین نظام با نام دیگری بزندگی خود ادامه دهد. داشتن هدفهای فراوان به معنای عدم تمرکز روی یک هدف استراتژیک و آنهم، منحل کردن جمهوری اسلامی است؛ و ناگزیر، نیروهای فعال و حواس مردم را پراکنده میکند.
پراکندگی هدفها، پراکندگی مردم و فعالیت ها را به دنبال دارد و بدینوسیله، یک فرهنگ پراکنده گرا تولید میشود که در تضاد کامل با فرهنگ متوازن است. تمرکز استراتژیک روی یک هدف معین، شرط لازم برای موفقیت جنبش های اجتماعی است. در شعارهایی که ملتهای عرب میدهند، ضمن صحبت از آزادی، شعار رفتن دیکتاتور بعنوان هدف اصلی، نقطه تمرکز همگانی است. انها اشتباهات ایرانیان را نمیکنند. بهمین دلیل، در مدت سه ماه، دستاورده های فراوانی کسب کرده اند. شعار های سنجیده و ملموس، روشن و شدنی سر میدهند. در ضمن شعار مرگ بر این یا آن، بسیار کم دیده میشود. بعد از پیروزی انقلابهای مصر و تونس، هیچ کس را هم اعدام نکردند، در حالیکه اعدامها در ایران از زمان انقلاب تا کنون هنوز قطع نشده است. در ۳۲ سال گذشته، بطور مستمر، مرگ و شکنجه و ا عدام ادامه داشته است. به هر مناسبتی ا عتراض کردن، نشان دهنده نارضایتی مردم هست ولی از بین برنده رژیم نیست. کسانی که به مناسبت فوتبال و یا عاشور و روز دانشجو به خیابان میریزند، بیان کننده نا رضایتی خود در باره موضوعات خاصی هستند ولی هدفشان سقوط رژیم نمیتواند باشد. اینگونه تظاهرات و مبارزات، از جهتی، بسیار به نفع رژیم است؛ زیرا در این گونه حرکت هاست که فعالان و رهبران سیاسی، شناسایی شده و دستگیر میشوند.
از آنجا که که مبارزات مستمر و ممتد و روزانه، به منظور سقوط جمهوی اسلامی نیست، تظاهرات در روز بعد قطع میگردد و رژیم با خیال آسوده، به شکنجه و اعدام ادامه میدهد. اگر از نظر استراتژیک بیندیشیم، متوجه میشویم که تظاهرات فصلی، مذهبی و مناسبتی کلا به نفع جمهوری اسلامی تمام میشود. رژیم را در کار مدیریت تظاهرات مجرب میکند، نقاط حساس مردم را پیدا مینماید، بین شان اختلاف می اندازد، نیروهای خود را سازماندهی میکند و وسایل لازم را برای سرکوب مردم فراهم میسازد. کار را آن کرد که تمام کرد، اصل بسیار درستی است. هر کاری که موفق شده، کوشش مستمر و تمرکز قوا داشته است. حتی اگر شما یک مغازه داشته باشید و هر روز آن را باز نکنید، هر گز موفق نمی گردد. بنا بر این راهکار پیروزی، اکنون، در مقابل ما ست: تمرکز استراتژیک، برای هدف انحلال رژیم با مبارزات پیوسته و مستمر و شبانه روزی. اگر ما ۳۰ سال دیگر، الگوهای گذشته را تکرار کنیم، همان نتایج گذشته را میگریم. اگر الگوهای موفق را در پیش بگیریم، بجای ۳۲ سال، در کمتر از ۳۲ روز پیروز میشویم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر