امیرجان بگذار کینه توزان، کینه تو را به دل داشته باشند، طوفانی که در دل عاشقان تو به راه افتاده است خانمانشان را بر باد میدهد.راستي چه بگويم، سينه ام از دوريِ دوستانِ سفركرده از دردِ ديگر تحمل ندارد. خداوندا تو كمك كن. چه كنم فقط و فقط به اميد و لطف تو اميدوار هستم.
خداوندا خود مي دانم بد بودم و چه كردم كه از كاروان دوستان شهيدم عقب مانده ام و دوران سخت وسخت را بايد تحمل كنم. اي خداي كريم، اي خداي عزيز و اي رحيم و كريم، تو كمك كن به جمع دوستان شهيدم بپيوندم.
چه بدم و اي خدا تو رحم كن و كمك كن. بدي مرا مي بيني، دوست دارم بنده باشم، بندگي ام را ببين. اي خداي بزرگ، رب من، اگر بدم و اگر خطا مي كنم، از روي سركشي نيست، بلكه از روي ناداني مي باشد. خداوندا من بسيار در سختي هستم، چون هر چه فكر مي كنم، مي بينم چه چيز خوب و چه رحمت بزرگي از دست دادم. ولي خداي كريم، باز اميد به لطف و بزرگي تو دارم. خداوندا تو توانايي. اي قادرا، خودت دستم را بگير، نجاتم بده از دوري از شهدا، كارِ خوب نكردن، بندة خوب نبودن،… ديگر…
خالقا، اميد تو اگر نبود پس چه؟ آيا من هم در آن صف بودم. واي چه روزهاي خوشي بود وقتي به عكس نگاه مي كنم. از دردِ سختي كه تمام وجودم را مي گيرد ديگر تحمل ديدن را ندارم. دوران لطف بي منتهاي پروردگار، دوران جهاد، دوران عشق، دوران رسيدن آسان به معبود، واي من بودم نفهميدم، واي من هستم كه بايد سختي دوران را طي كنم. الله اكبر خداوندا خودت كمك كن خداوندا تو را به خون شهداي عزيز و همة بندگان خوبت قسم مي دهم، شهادت را در همين دوران نصيب بفرماييد و توفيق ام بده هر چه زود تر به دوستان شهيدم برسم.
خداوندا خود مي دانم بد بودم و چه كردم كه از كاروان دوستان شهيدم عقب مانده ام و دوران سخت وسخت را بايد تحمل كنم. اي خداي كريم، اي خداي عزيز و اي رحيم و كريم، تو كمك كن به جمع دوستان شهيدم بپيوندم.
چه بدم و اي خدا تو رحم كن و كمك كن. بدي مرا مي بيني، دوست دارم بنده باشم، بندگي ام را ببين. اي خداي بزرگ، رب من، اگر بدم و اگر خطا مي كنم، از روي سركشي نيست، بلكه از روي ناداني مي باشد. خداوندا من بسيار در سختي هستم، چون هر چه فكر مي كنم، مي بينم چه چيز خوب و چه رحمت بزرگي از دست دادم. ولي خداي كريم، باز اميد به لطف و بزرگي تو دارم. خداوندا تو توانايي. اي قادرا، خودت دستم را بگير، نجاتم بده از دوري از شهدا، كارِ خوب نكردن، بندة خوب نبودن،… ديگر…
خالقا، اميد تو اگر نبود پس چه؟ آيا من هم در آن صف بودم. واي چه روزهاي خوشي بود وقتي به عكس نگاه مي كنم. از دردِ سختي كه تمام وجودم را مي گيرد ديگر تحمل ديدن را ندارم. دوران لطف بي منتهاي پروردگار، دوران جهاد، دوران عشق، دوران رسيدن آسان به معبود، واي من بودم نفهميدم، واي من هستم كه بايد سختي دوران را طي كنم. الله اكبر خداوندا خودت كمك كن خداوندا تو را به خون شهداي عزيز و همة بندگان خوبت قسم مي دهم، شهادت را در همين دوران نصيب بفرماييد و توفيق ام بده هر چه زود تر به دوستان شهيدم برسم.
انشاء اللهخبرگزاری بدریان ایران
۱ نظر:
به برادری از خبرگزاری بدریان ایران.
نوشته ای زیبا نوشته اید.
به شما حق می دهم بسیار سخت و بیان نشدنی است درد دوری از پدر ،برادر،یار ، غمخوار ،رهبر و همرزمی مانند امیر حاج عبدالمالک و شاید ساده ترین لغتی که بتوان استفاده کرد این باشد که ایشان نه تنها ما را که بلکه ملتی را یتیم کردند !
اما دوست من هرگز مگذار کوچکترین دلهره و یا ناامیدی بر شما مستولی شود و با افتخار به راه خود ادامه بدهید و یقین داشته باشید که روح ایشان و دیگر شهدا بسیار شاد خواهد بود وقتی می بینند مردم و حتی یارانشان در راه خود مستدام و موثر هستند.
می دانم از شهادت چیزی شیرینتر نیست اما دوست من شهادت وقتی نصیب می شود که قضا وقدر الهی باشد و دعا برای شهادت خوب است و پروردگار متعال نصیب همه بگرداند .
دوست من من بسیار عذر می خواهم از شما و کوچکتر از آنم که مبادا شما را پند و اندرزی بدهم اما به یاد داشته باشید که راه بسیار خطیر و مسئولیتی بزرگ بر گردن شما و یکایک مبارزان و مردم عزیزمان است که با خون شهدا آبیاری شده و در کنار آرزوی شهادت باید بیش از همیشه به این اندیشید که چگونه در بهتر پیشبردن اهداف والای شهدا و امیر حاج عبدالمالک (رح) می توان عمل نمود و هم عمل نمود.
برای شما دوست عزیز بهترین آرزوها را داریم.
الله یار و یاور شما و همه مبارزان و مردم مظلوممان باد.
ارسال یک نظر