زندگانی ابوبكر- رضی الله عنه - صفحه درخشانی از تاریخ اسلامی است كه پرتوش، سراسر تاریخ را در برگرفته و همه را خیره و مبهوت نموده است. آن دوران بینظیری كه تاریخ جوامع، هرگز چنان شوكت، عظمت، اخلاص، جهاد و دعوتی را به خود ندیده كه تا این حد، بر پایههای ارزشمند فكری و عقیدتی استوار باشد. ابوبكر- رضی الله عنه - از آن دسته پیشوایانی است كه سیرت و راه آنان به نگارش در میآید تا مردم، به اقوال و عملكرد آنان در زندگی دنیا درآمیزند و آن را پیشۀ خود سازند. چراكه سیرت ابوبكر- رضی الله عنه - از قویترین مصادر ایمانی است كه عاطفه و احساس درست اسلامی به همراه فهم و شناخت صحیح از دین را به ارمغان میآورد.
اسم و نسب
وی عبدالله بن عثمان بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم بن مرة بن کعب بن لؤی بن غالب، القرشی التیمی، ابوبکر صدیق بن ابی قحافه میباشد. همچنین به خاطر زیبایی چهره و نجابت ابوبکر صدیق، به ایشان"عتیق" هم گفته میشد.
پدر حضرت ابوبکر، عثمان بن عامر بن عمرو با كنیه "ابوقحافه" بود كه در فتح مكه، مسلمان شد؛ ابوبكر- رضی الله عنه- پدرش را در فتح مكه به نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم برد. رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: "ای ابوبكر! چرا پیرمرد را نگذاشتی كه ما به نزدش برویم؟" ابوبكر- رضی الله عنه - گفت: "سزاوار بود كه او، به حضور شما بیاید." ابوقحافه- رضی الله عنه- در آن روز، مسلمان شد و با رسول خدا صلی الله علیه وسلم بیعت كرد.
مادر ابوبكر، سلمی دختر صخر بن عمرو بن كعب بن سعد بن تیم با كنیه "ام الخیر" است كه از مسلمانان نخستین به شمار میرود.
جایگاه ابوبکر صدیق در میان قریش
ابوبكر صدیق- رضی الله عنه - در دوره پیش از اسلام، یكی از افراد برجسته و بلكه از اشراف و بزرگان قریش بود؛ ایشان مسؤولیت پرداخت دیهها و بدهیهای قریش را بر عهده داشت؛ او همواره در این مورد به قدری امین و مورد اعتماد قریشیان بود كه در پرداخت خونبها یا تاوان و غرامت، با او همراهی میكردند و اگر شخصی غیر از ابوبكر، برای كسی خونبها و یا غرامتی تعیین میكرد، مورد قبول قریش واقع نمیشد.
حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه به دور از نجاستهای جاهلیت رشد کرد؛ او به هیچ وجه در مقابل بتها سجده نکرد، هرگز شراب ننوشید (نه قبل از اسلام و نه بعد از اسلام)، او به اخلاق أصیل عربی آراسته بود، وی دارای اخلاقی نیکو بود و در میان مردم از محبوبیت بالایی برخوردار بود، راستگو بود و خوشمجلس.
استاد "رفیق العظم" در این مورد چنین گفته است: «واقعاً بسی جای افتخار است كه شخصی در میان بتها پرورش یابد و بدون وجود راهنما و رهبر، این چنین با ارادۀ قلبی و وجدان خویش، فرهیخته و جوانمرد باشد و به چنین جایگاه پر فضیلتی دست یابد؛… به شایستگی و با تمام وجود و از ته قلب از اسلام استقبال نماید و در زمرۀ نخستین مؤمنین به پروردگار جهانیان قرار گیرد و خیلی زود اسلام را بپذیرد و بینی متكبران و سركشان را به خاك بمالد و زمینههای هدایتیافتگی به دین استوار الهی را فراهم كند؛ آری، او چنان الگویی است كه اگر كسی راه او را بپیماید و به رشته محكم و استوار او درآویزد، ریشههای رذالت و پستی از وجودش ریشهكن میگردد.» [أشهر مشاهیرالإسلام 12/1]
ابوبکر صدیق رضی الله عنه دارای نسب رفیعی در میان قریش بود، و از آنجایی که معرفت خاصی در شناخت خیر و شر داشت، دارای جایگاه ویژهای در علم و معرفت بود. حضرت ابوبکر صدیق در زمینه تجارت نیز صاحب تجربه بوده و در میان قوم خود محبوبیت داشت، به طوری که مردم قریش به ایشان اعتماد کرده، وی را از رؤسای خویش در جاهلیت قرار دادند که در مسائل مختلف با وی مشورت میکردند.
آری! ابوبكر- رضی الله عنه - آن چنان بزرگ و نیكو نهاد بود كه هیچ یك از قریشیان بر او خرده نگرفته و آن گونه كه بر مؤمنان ضعیف، عیبجویی میكردند، بر او عیبی نگرفته و خوارش نداشتهاند. تنها عیب و خردهای كه قریشیان به گمان خودشان بر ابوبكر- رضی الله عنه- گرفتند، این بود كه او به خدا و رسولش ایمان آورده است.
اسلام آوردن ابوبکر صدیق
رهبران و اشراف قریش یكی پس از دیگری و پشت سرهم در صحن كعبه جمع میشدند. "زید بن عمرو بن نفیل" در آفتاب نشسته بود و با تعجب به بتهای بلندی كه در این جا و آنجا گذاشته شده بودند نگاه میكرد. زید به آئین بتپرستی قانع نبود و با جدیت تلاش میكرد كه دینی را بپذیرد كه آئین یكتاپرستی باشد، قریش را میدید كه شتر و گوسفند و… را برای بتها سر میبریدند. با خودش فكركرد و گفت: گوسفند را خدا آفریده و اوست که از آسمان باران میباراند و برای گوسفندان گیاه وعلف در زمین میرویاند، پس شما چگونه گوسفند را به نام غیر خدا سر میبرید؟!
زید همچنان غرق این افكار بود كه "امیة بن ابی صلت" به او نزدیك شد و گفت: در چه حالی ای جوینده خیر و خوبی؟ زید گفت كه خوب هستم. امیه پرسید: آیا چیزی یافتی؟ زید گفت: نه. امیه گفت: جز آنچه كه خداوند خواسته یا از طرف خداوند باشد، هر دینی روز قیامت سبب هلاكت خواهد بود. اما آیا پیامبری كه منتظرش هستید از میان ما مبعوث خواهد شد یا از میان شما؟
ابوبكر این سخن را شنید و گفت: من قبلا نشنیده بودم كه پیامبری مبعوث میشود و مردم منتظر او هستند، بنابراین نزد ورقة بن نوفل رفتم، او بسیار به آسمان نگاه میكرد و همواره چیزی زمزمه مینمود، داستان گفتگوی امیه و زید را برای او تعریف كردم. ورقه گفت: بله ای برادرزاده! پیامبری كه مردم منتظر او هستند از نظر نسب از اعراب متوسط است، من نسب را میدانم و قوم تو نسب میانه و متوسطی در میان اعراب دارد. ابوبكر به ورقه گفت: عمو! این پیامبر چه میگوید؟ ورقه گفت: هر آنچه از جانب خدا به او گفته شود همان را به مردم خواهد گفت، اما ظلم نمیكند و نمیگذارد كه بر او ظلم شود، و از اینكه مردم بر یكدیگر ستم كنند جلوگیری مینماید.
اینجا بود که وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم به پیامبری مبعوث شد، ابوبکر او را تصدیق نموده و به ایشان ایمان آورد.
ابوبكر اسلام آورد و پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد اسلام آوردن ابوبكر فرمود: «هیچ كسی را به اسلام دعوت ندادم مگر ابتدا در پذیرفتن دعوتم دچار شك و تردید میشد به جز ابوبكر، هنگامی كه او را دعوت دادم چهرهاش را برنگرداند و در حقانیت اسلام شك نكرد.» [تاریخ الخلفاء (سیوطی)]
و این گونه بود که ابوبكر رضی الله عنه خیلی زود از جاهلیت به اسلام روی آورد.
دعوت دادن ابوبكر- رضی الله عنه - به سوی اسلام
ابوبكر- رضی الله عنه - مسلمان شد و به همراه رسول خدا صلی الله علیه وسلم مسؤولیت دعوت را بر عهده گرفت؛ او از رسول اكرم به خوبی یاد گرفت كه اسلام، دین عمل، دعوت و جهاد است و ایمان مسلمان، زمانی كامل میشود كه جان و بلكه تمام دارایی خود را برای پروردگار جهانیان نثار كند.
ابوبكر- رضی الله عنه- نهایت تلاش و پشتکار را در راه دعوت به سوی دین جدید (اسلام) از خود به نمایش گذاشته و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمیورزید، هر كجا كه قدم میگذاشت نتیجه مثبت و مفیدی برجا میگذاشت و دستاوردهای بزرگی نصیب اسلام میكرد. او واقعاً نمونۀ زنده و مصداق حقیقی این فرمودۀ الهی بود: «أدع إلی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سبیله وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ»[نحل-125] (مردمان را با سخنان استوار و بجا و اندرزهای نیكو و زیبا، به راه پروردگارت دعوت بده و با ایشان به بهترین شیوه، گفتگو كن. همانا پروردگارت، بهتر میداند كه چه كسانی ره یافته و هدایت شده میباشند.)
تلاش و فعالیت حضرت ابوبكر- رضی الله عنه- در عرصۀ دعوت به سوی الله، تصویر روشنی از ایمان ترسیم میكند و این حقیقت را روشن میسازد كه فکر گسترش دین خدا، قرار و آرام مؤمن را میگیرد و او را آسوده خاطر نمیگذارد. البته این خیزش و حركت ابوبكر، یك حركت صرفاً عاطفی و گذرا نبود كه زود، فروكش کند، بلكه نشاط، هیجان و دلیری حضرت ابوبكر- رضی الله عنه- در پهنۀ دعوت تا هنگام وفاتش، ماندگار ماند و هرگز در این مسیر دچار خستگی، ضعف و سستی نشد.
اولین و مهم ترین نتیجه فعالیتهای دعوتی ابوبكرصدیق- رضی الله عنه- مسلمان شدن كسانی بود كه در جرگه بهترین بندگان خدا قرار گرفتند؛ افرادی همچون؛ زبیر بن عوام، عثمان بن عفان، طلحة بن عبیدالله، سعد بن ابی وقاص، عثمان بن مظعون، ابوعبیدة بن جراح، عبدالرحمن بن عوف، ابوسلمة بن عبدالاسد و ارقم بن ابی الارقم- رضی الله عنهم- که هر یک از آنان در نتیجه دعوت حضرت ابوبكر- رضی الله عنه- به ارکان و ستونهای محکم ساختمان عظیم اسلام تبدیل شدند؛ خدواند متعال، با مسلمان شدن این افراد، رسول اكرم صلی الله علیه وسلم را قوت و توانی افزون عنایت كرد و به دنبال مسلمان شدن این افراد نامدار، عموم مردم اعم از زنان و مردان، دسته دسته به اسلام گرویدند. یكایك افرادی كه به دعوت ابوبكر- رضی الله عنه - مسلمان شدند، طلایهدار و پیشاهنگ دعوت اسلامی گردیدند و سبب شدند تا گروههای دیگری به شمار پیشگامان دعوت اسلامی بپیوندند و با وجود شمار اندكشان، گردان دعوت و دژ رسالت شكل بگیرد؛ آنان به مقامی دست یافتند كه هرگز هیچ كس نتوانست و نخواهد توانست به چنان مقامی دست یابد.
اما این نکته را نباید فراموش کرد که در آن دوران حساس که دین اسلام تازه پا به عرصه گیتی نهاده و ظهور کرده بود، دعوت دادن به سوی اسلام و وحدانیت الهی کار آسان و سادهای نبود، بلکه دعوت به دین توحید مترادف بود با تحمل انواع سختیها و مشقات، شنیدن انواع زخم زبانها و به جان خریدن انواع شکنجهها و عذابها، که حضرت ابوبکر صدیق، که از طلایهداران دعوت به سوی اسلام و از اولین داعیان این دین آسمانی بود، تمام این صحنهها و وقایع را به جان خرید و انواع سختیها و شکنجهها را متحمل شد؛ واقعه زیر که نمونهای از این مشقتها است به خوبی بیانگر این مطلب است:
ام المؤمنین حضرت عائشه صدیقه رضی الله عنها میفرماید: «زمانی كه اصحاب رسول اكرم صلی الله علیه وسلم به سی و هشت نفر رسیدند، ابوبكر- رضی الله عنه - با اصرار، از رسول خدا صلی الله علیه وسلم درخواست كرد تا دعوتشان را آشكارا و علنی كنند. رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: "ای ابوبكر! ما اندكیم." ابوبكر- رضی الله عنه - به قدری اصرار كرد كه رسول خدا صلی الله علیه وسلم خواستهاش را پذیرفتند. مسلمانان در قسمتهای مختلف مسجدالحرام پراكنده شدند و هر كدامشان، طوری جا گرفت كه در میان خویشاوندانش باشد. ابوبكر- رضی الله عنه- برخاست و شروع به دعوت كرد؛ در آن هنگام رسول اكرم صلی الله علیه وسلم ، نشسته بود؛ ابوبكر نخستین خطیبی بود كه به راه خدا و رسولش دعوت داد. مشركان بر ابوبكر- رضی الله عنه - و سایر مسلمانان شوریدند و ابوبكر- رضی الله عنه - را به شدت کتک زده و زیر لگد گرفتند. عتبه بن ربیعه به ابوبكر- رضی الله عنه - نزدیك شد و با دو كفش پاشنهدار شروع به زدن ابوبكر كرد؛ ابوبكر- رضی الله عنه- طوری زخمی و خونین شد كه صورت و بینیاش معلوم نمیشد. بنی تیم (خویشاوندان ابوبكر) برای دفاع از ابوبكر، به ستیز و دعوای مشركان برخاستند كه در نتیجه مشركان، دست از زدن ابوبكر- رضی الله عنه- كشیدند؛ بنی تیم، ابوبكر- رضی الله عنه- را در پارچهای گذاشته و او را در حالی به خانهاش بردند كه در مردنش شكی نداشتند. بنی تیم دوباره به مسجد برگشتند و گفتند: "به خدا سوگند اگر ابوبكر بمیرد، حتماً عتبه بن ربیعه را میكشیم." این را گفته، به خانه ابوبكر- رضی الله عنه- رفتند. ابوقحافه (پدر ابوبكر) و بنیتیم با ابوبكر- رضی الله عنه- صحبت میكردند تا بلكه از او چیزی بشنوند؛ سرانجام ابوبكر پاسخ داد و در واپسین لحظات آن روز، دهان به سخن گشود و گفت: "حال رسول الله صلی الله علیه وسلم چطور است؟" بنی تیم تعجب كردند و او را سرزنش نمودند كه با این حال، چه جای این پرسش است؟ آنان، به مادر ابوبكر (ام خیر) گفتند: "حتماً به ابوبكر چیزی بدهی كه بخورد." زمانی كه مادر ابوبكر با او تنها شد، با اصرار از او خواست كه چیزی بخورد؛ اما ابوبكر- رضی الله عنه- گفت: "حال رسول الله صلی الله علیه وسلم چطور است؟" ام خیر گفت: "به خدا سوگند كه من، از حال دوستت، خبری ندارم." ابوبكر- رضی الله عنه- فرمود: "به نزد ام جمیل بنت خطاب برو و حال پیامبر را از او بپرس." ام خیر به نزد ام جمیل رفت و گفت: "ابوبكر از تو جویای حال محمد بن عبدالله است." ام جمیل گفت: "من، نه ابوبكر را میشناسم و نه محمد بن عبدالله را؛ اما اگر دوست داری با تو به نزد پسرت میآیم." ام خیر گفت: باشد. و با هم به خانه ابوبكر رفتند؛ هنگامی كه ام جمیل، ابوبكر- رضی الله عنه- را افتاده و زخمی دید، جلو رفت و گفت: "به خدا سوگند كسانی كه با تو چنین كردهاند، فاسق و كافرند و من، امیدوارم كه خداوند انتقام تو را از آنان بگیرد." ابوبكر- رضی الله عنه - فرمود: "حال رسول الله صلی الله علیه وسلم چطور است؟" ام جمیل رضی الله عنها گفت: "مادرت، اینجاست؛ میشنود." ابوبكر- رضی الله عنه - گفت: "از او به تو آسیبی نمیرسد." ام جمیل رضی الله عنها گفت: "پیامبر صلی الله علیه وسلم صحیح و سالم هستند." ابوبكر- رضی الله عنه- پرسید: "ایشان، كجا هستند؟ امجمیل رضی الله عنها پاسخ داد: "در خانه ابن ارقم." ابوبكر فرمود: "به خدا سوگند تا زمانی كه به نزد رسول خدا صلی الله علیه وسلم نروم، چیزی نمیخورم و نمینوشم." ام خیر و ام جمیل رضی الله عنهما، صبر كردند تا مردم، به خانههایشان بروند و رفت و آمدشان، قطع شود و سپس او را در حالی كه به آنها تكیه داده بود، به نزد رسول خدا صلی الله علیه وسلم بردند. رسول اكرم صلی الله علیه وسلم ، با دیدن ابوبكر- رضی الله عنه - با شتاب برخاست و به سوی او رفت و او را بوسید. مسلمانان نیز با دیدن حال زار ابوبكر- رضی الله عنه - به سوی او شتافتند. ابوبكر-رضی الله عنه- فرمود: "ای رسول خدا! پدر و مادرم فدایت؛ طوری نیست. فقط آن فاسق، با صورتم چنین كرده است. ای رسول خدا! این زن، مادر من است؛ به فرزندش نیكی زیادی كرده و شما هم خجسته و بزرگوارید؛ پس او را به سوی خدا دعوت دهید و از خدا برایش طلب هدایت كنید تا بلكه خداوند، او را به وسیله دعوت شما، از آتش جهنم برهاند." راوی میگوید: رسول خدا صلی الله علیه وسلم برایش دعا كرد و او را به اسلام فرا خواند و بدین ترتیب ام خیر (مادر ابوبكر) همان جا مسلمان شد.»[السیرة النبویة (ابن كثیر)439/1، البدایة و النهایة 30/3]
همچنین علامه ابن کثیر دمشقی در کتاب مشهور خود (البدایة والنهایة) واقعهای را در مورد شجاعت و جانفشانی حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه، از زبان حضرت علی رضی الله عنه نقل میکند و مینویسد: «لما كان یوم بدر جعلنا لرسول الله صلى الله علیه وسلم عریشا فقلنا من یكون مع رسول الله صلى الله علیه وسلم لیلا یهوى إلیه أحد من المشركین؟ فوالله ما دنا منه إلا أبو بكر شاهرا بالسیف على رأس رسول الله صلى الله علیه وسلم لا یهوی إلیه أحد إلا أهوى إلیه فهذا أشجع الناس، فقال علی: ولقد رأیت رسول الله صلى الله علیه وسلم وأخذته قریش فهذا یجأه وهذا یتلتله وهم یقولون أنت الذی جعلت الآلهة إلها واحدا قال فوالله ما دنا منه أحد إلا أبو بكر یضرب هذا ویجاء هذا ویتلتل هذا وهو یقول ویلكم أتقتلون رجلا أن یقول ربی الله ثم رفع علی بردة كانت علیه فبكى حتى اخضلت لحیته ثم قال أنشدكم بالله أمؤمن آل فرعون خیر أم أبو بكر فسكت القوم فقال ألا تجیبونی فوالله لساعة من أبی بكر خیر من ملء الأرض من مؤمن آل فرعون ذاك رجل كتم إیمانه وهذا رجل أعلن إیمانه» [البدایة و النهایة 271/3]
[یك بار حضرت علی بن ابی طالب- رضی الله عنه- در حال سخنرانی از مردم پرسید: ای مردم! چه كسی از همه شجاعتر و دلیرتر است؟" مردم گفتند: شما، ای امیر مؤمنان! فرمود: من، با هر كس كه جنگیدهام، شكستش دادهام؛ اما شجاعترین مردم، ابوبكر- رضی الله عنه - است.] (ما در غزوه بدر برای رسول خدا صلی الله علیه وسلم سایهبانی درست كردیم و گفتیم: چه كسی حاضر است با رسول خدا صلی الله علیه وسلم بماند تا مشركین به آنحضرت صلی الله علیه وسلم حمله نكند؟ به خدا سوگند تنها ابوبكر- رضی الله عنه- برای این كار قدم پیش نهاد و شمشیرش را از نیام بیرون كشید و بالای سر پیامبر صلی الله علیه وسلم ایستاد و هر مشركی را كه به پیامبر صلی الله علیه وسلم نزدیك میشد، دور میكرد؛ پس ابوبكر- رضی الله عنه -، شجاع ترین مردم است."
حضرت علی- رضی الله عنه – در ادامه افزود: من، دیدم كه قریشیان، رسول خدا صلی الله علیه وسلم را در میان گرفته بودند و این ابوبكر- رضی الله عنه- بود كه به شدت از آنحضرت صلی الله علیه وسلم دفاع میكرد و آنان را از ایشان دور میراند. قریشیان به پیامبر صلی الله علیه وسلم میگفتند: تویی كه خدایان را منكر شدهای و به جای این همه معبود، به خدای واحدی معتقدی؟! در آن هنگام تنها ابوبكر- رضی الله عنه- بود كه به آنحضرت صلی الله علیه وسلم نزدیك شد و در حالی كه گفته مؤمن آل فرعون را بر زبان داشت و میگفت: «آیا مردی را میکشید که میگوید پروردگار من خدا است؟!»، رویاروی مشركان ایستاد و آنان را از پیامبر صلی الله علیه وسلم دور كرد. حضرت علی- رضی الله عنه- پس از این سخنان ردای مبارک را بالا برده و چنان گریه کرد که محاسن مبارکش خیس شد، سپس فرمود: حال، شما را به خدا سوگند میدهم كه مؤمن آل فرعون، بهتر است یا ابوبكر؟" مردم، ساكت بودند و چیزی نگفتند. سپس خود حضرت علی- رضی الله عنه - فرمود: "قسم به خدا، اگر تمام زمین از امثال مؤمن آل فرعون پر شود، یك لحظه ابوبكر- رضی الله عنه- از همه آنها بهتر است. زیرا مؤمن آل فرعون، ایمانش را پنهان كرده بود؛ اما این مرد (ابوبكر)، ایمانش را آشكارا بیان كرد.)
شهرت یافتن وی به "صدیق"
هرگاه رسول خدا صلی الله علیه وسلم از چیزی خبری میدادند حضرت ابوبکر رضی الله عنه بلافاصله تصدیق میکرد، لذا حضرت ابوبکر ملقب به "صدیق" شد. اما لقب "صدیق" بیشتر از زمانی با نام حضرت ابوبکر رضی الله عنه قرین شد که جریان معراج آنحضرت صلی الله علیه وسلم اتفاق افتاد. هنگامی که آنحضرت صلی الله علیه وسلم به معراج تشریف بردند و این واقعه در میان قریش منتشر شد، گروهی از مشرکین نزد ابوبکر رضی الله عنه آمدند و گفتند: آیا میدانی رفیق تو چه میگوید؟ او گمان میکند که دیشب شبانه به بیت المقدس رفته است!
حضرت ابوبکر گفت: آیا اینگونه فرموده است؟ گفتند: بله! حضرت ابوبکر رضی الله عنه در جواب گفت: راست گفته است. من ایشان را در مدت کمتری از این هم تصدیق میکنم.
اینجا بود که لقب "صدیق" برای همیشه از سوی سرور دو عالم به حضرت ابوبکر رضی الله عنه نسبت داده شد و برای همیشه قرین اسم مبارک وی قرار گرفت.
همچنین واقعهای دیگر که دلالت بر ملقّب بودن حضرت ابوبکر رضی الله عنه به "صدیق" می کند این است که روزی رسول خدا صلی الله علیه وسلم بر روی کوه احد بالا رفت و با ایشان حضرت ابوبکر و عمر و عثمان حضور داشتند. در همین لحظه کوه به لرزه در آمد. رسول خدا صلی الله علیه وسلم خطاب به کوه احد فرمود: «ثبُتْ أحد، فإنّما علیكَ نبی و صدّیقٌ و شهیدانِ» (ای احد! آرام و بیحركت باش كه بر فراز تو یك پیامبر، یك صدیق و دو شهید هستند.) [بخاری، كتاب فضائل أصحاب النبی، باب فضل أبی بكر]
صحابی بودن حضرت ابوبکر و ثبوتش با قرآن و حدیث
حضرت ابوبکر از زمانی که اسلام آورد همواره در سفر و حضر، با آنحضرت صلی الله علیه وسلم مصاحبت داشت.
حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه در جریان هجرت آنحضرت صلی الله عیه وسلم به عنوان همراه و رفیق ایشان در این سفر بود، و در همین سفر بود که مستحق تعریف و تمجید خداوند متعال قرار گرفت و لقب "صحابیت" را از آنِ خود کرد، آنجا که قرآن عظیمالشأن میفرماید: «ثانی اثنین إذ هما فی الغار إذ یقول لصاحبه لاتحزن إن الله معنا» [التوبه:40] همچنین رسول خدا صلی الله علیه و سلم نیز به ایشان "صحابه" گفتهاند: «أنت صاحبی علی الحوض و صاحبی فی الغار»
حضرت ابوبکر- رضی الله عنه- و واقعه سرنوشتساز هجرت به سوی مدینه
حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه نیز مانند سایر یاران رسول خدا صلی الله علیه وسلم در مکه در معرض ظلم و جور قریش قرار داشت تا اینکه رسول خدا صلی الله علیه وسلم به مسلمانان اجازه هجرت به سوی مدینه را داد. حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه نیز مانند سایر مسلمانان اراده هجرت کرد، ولی رسول خدا صلی الله علیه وسلم به وی فرمود: تو فعلا بمان، زیرا من امید دارم به من نیز اجازه داده شود. حضرت ابوبکر منتظر مصاحبت آنحضرت ماند و در این مدت دو سواری آماده کرد تا اینکه به آنحضرت اجازه هجرت داده شد و این لحظهای بود که حضرت ابوبکر مدتها منتظر آن بود، زیرا این سفر یک سفر تاریخی بود، حضرت ابوبکر از تمام افراد خانواده خود خواست تا در این سفر تاریخی سهمی داشته باشند.
عبدالله بن ابوبکر- رضی الله عنهما- نقش خبررسانی به پیامبر صلی الله علیه وسلم و ابوبكر صدیق- رضی الله عنه- را ایفا كرد. وی، روزها برای كسب اطلاعات از تحركات و اقدامات قریش، به میان آنها میرفت و اطلاعات به دست آمده را به پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم گزارش میداد.
حضرت عایشه و حضرت اسماء رضی الله عنهما غذا و خوراکیهای مورد نیاز آنحضرت صلی الله علیه وسلم وابوبکر رضی الله عنه را آماده کردند. حضرت اسما کمربند خود را دو نیم کرد و با یکی از آنها سفره را بست و از این رو به ایشان "ذات النطاقین" گفته میشود.
همچنین حضرت اسما رضی الله عنها واقعه دیگری را در همین خصوص ذکر میکند که بیانگر رازداری جریان این سفر توسط خاندان ابوبکر صدیق رضی الله عنه میباشد؛ وی (اسما) میفرماید:«هنگامی كه پیامبر صلی الله علیه وسلم و ابوبكر- رضی الله عنه- از مكه بیرون شدند، عدهای از قریشیان، از جمله ابوجهل بن هشام، به خانه ما آمدند، من بیرون خانه رفتم؛ آنان از من پرسیدند: ای دختر ابوبكر! پدرت كجا است؟ گفتم: به خدا نمیدانم، اینك پدرم كجاست؟ ابوجهل كه آدم پلید و بدی بود، چنان بر صورتم نواخت كه از شدت سیلیاش، گوشوارهام افتاد.»
"عماربن فهیرة" رضی الله عنه نیز که غلام و خادم حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه بود، در این واقعه تاریخی و مهم اسلام، نقش خود را که حضرت ابوبکر بر عهدهاش گذاشته بود، به خوبی ایفا نمود؛ او گوسفندان حضرت ابوبكر را در اطراف مكه میچرانید و هشیارانه و بدون آنكه بیتدبیری نماید، گوسفندان را به سوی غار ثور، که پیامبر و ابوبکر در آن مخفی شده بودند، میبرد تا پیامبر صلی الله علیه وسلم و ابوبكر- رضی الله عنه- از گوشت و شیر گوسفندان بخورند. كار دیگری كه عامر- رضی الله عنه- میكرد، این بود كه گوسفندان را به دنبال عبدالله بن ابوبكر- رضی الله عنه- به راه میانداخت تا رد پایی از عبدالله به جا نماند. اینها نشانۀ فراست و ذكاوت عامر- رضی الله عنه- در انجام اموری است كه موفقیت سفر هجرت را به دنبال داشت.
حضرت رسول خدا صلی الله علیه وسلم و حضرت ابوبکر رضی الله عنه سه شب در غار ثور ماندند و در طول این مدت حضرت عبدالله بن ابوبکر شب را نزد آنها میگذرانید.
خلاصه اینکه در این سفر سرنوشتساز و تاریخی جهان اسلام، نه تنها خود حضرت ابوبکر رضی الله عنه نقش مهم و اصلی را ایفا نمود، بلکه اعضای خانواده ابوبکر نیز در این حادثه مهم نقش ایفا کرده و در هر چه بهتر انجام شدن این مأموریت و دستور خداوندی از هیچ کوششی دریغ نورزیدند.
افتخارات حضرت ابوبکر صدیق
وقتی که رسول خدا صلی الله علیه وسلم پایههای حکومت را در مدینه منوره مستحکم ساخت مشرکین بسیار پریشان شدند و برای نابودی این حکومت اسلامی جهانی از هیچ کوششی دریغ نورزیدند؛ بروز جنگها و غزوات متعدد در بین مسلمانان و مشرکین نمونه بارزی از این برنامهها بود، که صحابه کرام در کنار خورشید پرفروغ نبوت در مقابل تمام این برنامهها ایستادگی کرده و جانفدایی نمودند.
غزوه بدر یکی از مهمترین و حساسترین غزوات مسلمانان به شمار میرود که صحابه آنحضرت صلی الله علیه و سلم در این غزوه از خود جانفشانیهای بسیاری به نمایش گذاشتند. اما در این میان فداکاری حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه در پیروزی مسلمانان در این جنگ سرنوشتساز بسیار حائز اهمیت است، زیرا وقتی صحابه برای رسول خدا صلی الله علیه وسلم جایگاهی (سایبانی) که از آنجا بر صحنه جنگ مشرِف باشد، ساختند، اعلام شد که چه کسی حاضر است از رسول خدا و از جایگاه مخصوص ایشان دفاع نماید؟ که حضرت ابوبکر صدیق برای این مسئولیت خطیراعلام آمادگی کرد.
حضرت علی رضی الله عنه در جواب شخصی که از ایشان در مورد شجاعترین فرد پرسید، ضمن اشاره به واقعه بدر، فرمود: او کسی جز حضرت ابوبکر نیست، زیرا در روز بدر آنگاه که برای رسول خدا صلی الله علیه وسلم جایگاه ساختیم، گفتیم چه کسی مسئولیت محافظت رسول خدا صلی الله علیه وسلم را قبول میکند؟ به خدا قسم هیچ کس جز حضرت ابوبکر نزدیک نیامد، او (حضرت ابوبکر) در حالیکه شمشیر را از نیام بیرون آورده بود، به هیچکس اجازه نزدیک شدن به آنحضرت را نمیداد. پس شجاعترین مردم او(ابوبکر) است.
در غزوۀ احد نیز حضرت ابوبكر صدیق رضی الله عنه نقش بسیار مهم و افتخارآمیزی داشت؛ در این غزوه ابتدا مسلمانان بر مشركین پیروز شدند، امّا از آنجایی که دچار غفلت و عجله شده و "جبل الرماة" را رها کردند، خالد بن ولید ـ که هنوز مسلمان نشده بودـ وضعیت را كنترل میكرد، او با گروه سواره نظام سپاه مكه، كوه احد را دور زده و از پشتسر به مسلمانان حمله كرد، صحابه كه كاملاً غافلگیر شده بودند پراكنده شدند، لحظات بسیار حساس و سختی بود، ابوبكر صدیق رضی الله عنه اولین كسی بود كه صفها را شكسته و خود را به پیامبر رساند و شجاعانه با تعدادی از صحابه از پیامبر دفاع نمود.
ابوسفیان بعد از پایان جنگ، سه بار فریاد كشید: آیا محمد در میان شماست؟ پیامبر نگذاشت جواب او را بدهند. سپس سه بار پرسید آیا ابوبكر در میان شماست؟ باز پیامبر صحابه را از جواب دادن منع كرد. و باز سه بار تكرار كرد آیا عمر در میان شماست؟ و چون جوابی نشنید به سپاهش بازگشت و با خوشحالی گفت: اینها كشته شدهاند.
از این سخن ابوسفیان كه در آن وقت فرمانده سپاه مشركین بود، معلوم میشود كه پایههای حكومت اسلامی بر این سه نفر استوار بوده است.
آنگاه كه مشركین برای بار دوم در احد شكست خورده و پا به فرار گذاشتند، ابوبكرصدیق رضی الله عنه یكی از هفتاد نفری بود كه به تعقیب آنها پرداخت و آیه172 سوره مبارکه آل عمران در شأن آنها نازل شد که میفرماید: «الَّذِینَ اسْتَجَابُواْ لِلّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَآ أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَاتَّقَواْ أَجْرٌ عَظِیمٌ» (كسانى كه [در نبرد احد] پس از آنكه زخم برداشته بودند دعوت خدا و پیامبر [او] را اجابت كردند براى كسانى از آنان كه نیكى و پرهیزگارى كردند پاداشى بزرگ است.)
ابوبكر رضی الله عنه در غزوه بنی مصطلق پرچمدار مهاجرین بود، در غزوه خندق با دامن خود خاك میكشید و بعد از آن كه پیامبراکرم صلی الله علیه وسلم اعلام حمله بر یهود بنیقریظه، كه پیمان شكنی كرده بودند، نمود در كنار رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بر آنها حمله كرد.
ابوبكرصدیق رضی الله عنه در صلح حدیبیه با یقین و آرامش كامل، معاهده بین رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و مشركین را كه ظاهراً به ضرر مسلمین بود، پذیرفت و آنگاه كه عمرفاروق رضی الله عنه اعتراض كرد، در جواب او گفت: گواهی میدهم كه او رسول خدا و حق با اوست و هیچگاه با دستور خدا مخالفت و آن را نقض نمیكند.
آنگاه كه رسولالله صلی الله علیه وآله وسلم ارادۀ تبوك نمود، به علت دوری راه وكثرت مشركین، مسلمانان را به انفاق در راه خدا تشویق نمود و آنها را به اجر عظیم وعده داد، هر كس به اندازۀ توان خود كمك میكرد. ابوبكر صدیق رضی الله عنه باز هم از همه سبقت گرفت و تمام دارائی خود را به خدمت آنحضرت صلی الله علیه وسلم آورد. حضرت عمر فاروق رضی الله عنه روایت میكند كه رسول الله ما را به انفاق امر نمود، در آن وقت دارائی من خوب بود، با خودم گفتم امروز از ابوبكر سبقت میگیرم، نصف دارائی خودم را برداشتم و به خدمت رسول الله صلی الله علیه وسلم آمدم. پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: برای خانوادهات چقدر باقی گذاشتی؟ گفتم: همین اندازه. در همین لحظه، ابوبکر را دیدم که در حالی که تمام دارائی خود را خدمت آنحضرت صلی الله علیه وسلم آورده بود، حاضر شد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم از او پرسید: برای خانوادهات چقدر گذاشتی؟ گفت: نام الله و رسولش را گذاشتم. عمر رضی الله عنه میگوید: در آن روز بود که من یقین کردم که به هیچ وجه در هیچ چیز نمیتوانم بر ابوبکر سبقت بگیرم.
حضرت ابوبکر رضی الله عنه در دیگر صحنهها نیز در کنار آنحضرت صلی الله علیه و سلم حضور داشته و از کیان اسلام و ساحت مقدس آنحضرت صلی الله علیه وسلم دفاع میکرد؛ ثابت قدم ماندن ایشان در غزوه احد، شرکت در غزوه حنین، خیبر، فتح مکه، طائف، تبوک و نیز حضور ایشان در بیعة الرضوان و حجة الوداع گوشهای از صفحات پرافتخار زندگی حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه میباشد.
از دیگر افتخارات حضرت ابوبکر رضی الله عنه، به طور تیتروار، میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
1ـ اولین کسی که از میان مردان آزاده مشرّف به اسلام شد.
2ـ اولین امیر حج بود، که حج در سال نهم هجری فرض شد.
3ـ اولین کسی بود که مسمی به "خلفیه" شد.
4ـ اولین کسی بود که قرآن را جمع آوری کرد و آن را مصحف نامید.
5ـ اولین کسی بود که بیت المال را وضع کرد.
زمخشری میگوید: نام ابوبكر- رضی الله عنه- برای همیشه در كنار نام رسول خدا صلی الله علیه وسلم یاد میشود؛ او از كوچكی رفیق و هم صحبت پیامبر صلی الله علیه وسلم بود و در بزرگسالی، اموالش را در راه خدا و رسول بذل و بخشش نمود؛ وی توشه و سواری رسول خدا صلی الله علیه وسلم را در سفر هجرت فراهم كرد و ثروتش را در طول زندگیش برای آنحضرت صلی الله علیه وسلم صرف نمود؛ دخترش- عایشه- را به ازدواج پیامبر- صلی الله علیه وسلم- درآورد، در سفر و حضر، ندیم و همراه ایشان بود و چون رسول خدا صلی الله علیه وسلم درگذشت، ایشان را در خانه دخترش عایشه كه محبوبترین همسر پیامبر اكرم صلی الله علیه سلم بود، به خاك سپرد.
عبادت و تقوای حضرت ابوبکر
حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه، همچون دیگر تربیت یافتگان مکتب رسول الله صلی الله علیه وسلم، و حتی به مراتب بیش از دیگر صحابه، از تقوا و پرهیزگاری بسیار بالا و اعجابانگیزی برخوردار بود.
به راستی چرا اینگونه نباشد، در حالی که خداوند متعال آیۀ: «وسیجنبها الأتقی» را نازل میفرماید که به اتفاق مفسرین این آیه در وصف حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه نازل شده است. واقعه زیر نمونهای از تقوای ایشان میباشد که بیانگر شدت اجتناب از شبهات و پرهیز از آنها است:
قیس بن ابی حازم میگوید: ابوبكر- رضی الله عنه- غلامی داشت كه هرگاه خوراكی یا غذایی میآورد، ابوبكر- رضی الله عنه- از او پرس و جو میكرد؛ اگر دوست داشت و سزاوار میدید، از آن غذا میخورد و در صورت ناخوشایند بودن آن غذا برایش، از لحاظ راهی كه به دست آمده بود، آن را نمیخورد. یك شب فراموش كرد و از غلام نپرسید كه آن غذا را چگونه به دست آورده است؛ اما پس از آن كه آن را خورد، در این باره از غلامش پرس و جو كرد، وقتی متوجه شد که راه کسب این طعام از راه نامناسب و ناجایزی است، به شدت بر غلام خود خشم کرده و سپس دستش را به دهان برد و آن قدر استفراغ كرد كه چیزی از آن غذا در معدهاش باقی نماند.
آری، این عمل ابوبكر- رضی الله عنه- نشانه دقت نظر ایشان در زمینه خورد و نوش میباشد، وی کمال احتیاط و توجه را میکند تا آنچه را میخورد، كاملاً حلال باشد و هیچ شك و شبههای در آن نباشد. قطعاً این باریك بینی و دقت نظر ابوبكر- رضی الله عنه- نمایانگر كمال تقوا و پرهیزگاری او است.
ربیعه اسلمی- رضی الله عنه- میگوید: من به رسول خدا صلی الله علیه وسلم خدمت میكردم؛ آنحضرت صلی الله علیه وسلم به من زمینی دادند. همین طور به ابوبكر- رضی الله عنه- نیز زمینی بخشیدند. در جریان این زمین و درختی که در این دو زمین (زمین من و زمین ابوبکر) قرا ر داشت، بین من و ابوبکر مقداری اختلاف پیش آمد که منجر به مشاجره شد، در اثنای این مشاجره ابوبكر- رضی الله عنه- سخنی را به من گفت كه خودش، آن را ناپسند دانست و پشیمان شد. او بلافاصله به من گفت: ای ربیعه تو را به خدا مانند آنچه به تو گفتم، تو نیز به من بگو تا قصاص كرده باشی. [ربیعه میگوید] من گفتم: من هرگز چنین جسارتی نمیكنم. ابوبكر- رضی الله عنه- فرمود: اگر قصاص نكنی، به رسول خدا صلی الله علیه وسلم شكایت میكنم. اما من باز هم از گفتن آن جمله ابا ورزیدم؛ ابوبكر- رضی الله عنه- آنجا را به قصد عرض شكایت به رسول خدا صلی الله علیه وسلم ترك كرد. عدهای از خویشاوندانم گفتند: تعجب است؛ خودش به تو ناسزا گفته و باز میخواهد از تو، به رسول خدا صلی الله علیه وسلم شكایت كند! گفتم: میدانید او كیست؟ او ابوبكر صدیق- رضی الله عنه- است؛ یار غار پیامبر صلی الله علیه وسلم و شیخ و بزرگ مسلمانان كه عمرش را در خدمت اسلام سپری كرده است. نبینم كسی از شما بخواهد به خاطر من بر او گستاخی كند و باعث ناراحتی او بشود؛ چرا كه رسول خدا صلی الله علیه وسلم به ناراحت كردن ابوبكر- رضی الله عنه- ناراحت میشود و ناراحتی پیامبر، خشم خدا را به دنبال دارد. من به دنبال ابوبكر- رضی الله عنه- به نزد رسول خدا صلی الله علیه وسلم رفتم. ابوبكر- رضی الله عنه- ماجرایی را كه میان من و او گذشت، بازگو كرد. رسول خدا صلی الله علیه وسلم رو به من کرده و فرمود: ای ربیعه! میان تو و صدیق چه گذشت؟ من ماجرا را بازگو كردم و گفتم كه در خلال بگو مگویی كه میان من و ابوبكر رخ داد، او به من ناسزا گفت و پشیمان شد و از من خواست تا قصاص كنم. اما من قصاص نكردم. رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: بله، این طور جوابش را نده؛ بلكه بگو: ای ابوبكر! خدا تو را ببخشد. من نیز مطابق امر رسول خدا صلی الله علیه وسلم به ابوبكر گفتم: خدا تو را ببخشد. ابوبكر- رضی الله عنه- در حالی که گریه میکرد، آنجا را ترك كرد.
در این شکی نیست که سخنی که ابوبكر صدیق- رضی الله عنه- به ربیعه- رضی الله عنه- گفته است به هیچ وجه فحش و دشنام نبوده است؛ زیرا اخلاق سترگ ابوبكر- رضی الله عنه- به او چنین اجازهای نمیداد؛ او کسی است که حتی پیش از اسلام و در دوره جاهلیت نیز فحش و ناسزا بر زبانش نمیآمد. قطعاً حرف ابوبكر- رضی الله عنه- به ربیعه- رضی الله عنه- سخنی معمولی بوده است؛ اما ابوبكر- رضی الله عنه- از این ترسید كه شاید ربیعه- رضی الله عنه- به سبب همان سخن معمولی آزرده خاطر شده باشد؛ بنابراین ضمن عذرخواهی از ربیعه، از او تقاضا كرد تا او نیز به تلافی این سخن مانند آن را به او بگوید. اما ربیعه- رضی الله عنه- كه ابوبكر- رضی الله عنه- را خوب میشناخت و مقام او را در اسلام پس از رسول خدا صلی الله علیه وسلم میدانست، از این کار امتناع ورزید.
این واقعه نیز بیانگر وجدان بیدار و درون پاكی است که در نهاد ابوبکر صدیق رضی الله عنه وجود داشت، و همین تقوا و ترس از خدا و حساسیت حقوق الناس او را وادار میکند تا بلافاصله از برادر مسلمانش بخواهد كه در مقابل گفتهاش، او را قصاص كند و یا او را ببخشد! ابوبكر- رضی الله عنه- به حدی از فضیلت، بزرگ منشی و شعور رسیده بود كه به خاطر خطای زبانی كوچكی، سراسر وجودش آكنده از غم و اندوه میشود و تنها به قصاص و یا بخشش آرامش مییابد.
جایگاه علمی حضرت ابوبکر رضی الله عنه
اهل سنت بر این مسأله اتفاق نظر و بلكه اجماع دارند كه حضرت ابوبكر صدیق- رضی الله عنه- عالمترین شخص امت است. زیرا حضرت ابوبكر- رضی الله عنه- همواره ملازم و همراه رسول خدا صلی الله علیه وسلم بوده است. او بیش از دیگران در سفر و حضر، شب و روزش را با رسول خدا صلی الله علیه وسلم میگذرانید، رسول خدا صلی الله علیه وسلم هرگاه میخواستند با صحابه در مورد مسألهای مشورت و رایزنی كنند، ابتدا با حضرت ابوبكر- رضی الله عنه- مشورت و رایزنی میفرمود؛ حتی گاهی به مشورت با ابوبكر- رضی الله عنه- بسنده میكرد و مشورت او را به اجرا میگذاشت و گاهی پس از مشورت با ابوبكر- رضی الله عنه- با دیگر صحابه کرام نیز مشورت مینمود و معمولاً در صورت وجود اختلاف نظر در مشورت ابوبكر- رضی الله عنه- و دیگران، به مشورت ابوبكر عمل میفرمود.
گماشتن حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه در اولین سال فرض شدن حج، به عنوان امیر حج، همچنین توصیه رسول الله صلی الله علیه وسلم در حق حضرت ابوبکر برای امامت نماز مسلمانان، نمونههای بارزی از علم و فراست این بزرگمرد تاریخ جهان اسلام است که مستقیما از سوی سرور دو عالم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم مهر تایید دریافت میکند.
در باب احكام زكات نیز فقها به احكامی در این مورد اعتماد كردهاند كه حضرت انس- رضی الله عنه- از حضرت ابوبكر-رضی الله عنه- فرا گرفته است. چرا كه ابوبكر بیش از دیگران به آموزههای پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم و ناسخ و منسوخ بودن احکام در این موضوع تسلط و آگاهی داشته است. دانش حضرت ابوبكر- رضی الله عنه- در نهایت استدلال و وسعت بوده است، به طوری که ایشان در دوران حیات رسول خدا صلی الله علیه وسلم فتوا میداد و قضاوت مینمود كه عمدتاً فتاوی و قضاوتهای وی مورد تأیید رسول خدا صلی الله علیه وسلم نیز قرار میگرفت.
در صحیح ابن حبان، روایتی از حضرت عبدالله بن عمر رضی الله عنهما نقل شده است که به صراحت بیانگر جایگاه علمی حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه میباشد؛ در صحیح ابن حبان آمده است: « عن عبيد الله بن عمر عن سالم بن عبد الله : عن أبيه قال : قال رسول الله صلى الله عليه و سلم : ( رأيت كأني أعطيت عسا مملوءا لبنا فشربت منه حتى تملأت فرأيتها تجري في عروقي بين الجلد واللحم ففضلت منها فضلة فأعطيتها أبا بكر ) قالوا : يارسول الله هذا علم أعطاكم الله حتى إذا تملأت منه فضلت فضلة فأعطيتها أبابكر. فقال صلى الله عليه و سلم: قد أصبتم.» ([در خواب] دیدم كه كاسهای پر از شیر به من داده شد و از آن به گونهای سیر نوشیدم كه گویا آن را میدیدم كه در رگهایم و در میان پوست و گوشتم جریان یافته است؛ مقداری از آن شیر باقی ماند؛ مقدار باقیمانده را به ابوبكر دادم. صحابه عرض كردند: ای رسول خدا! این، همان علمی است كه خداوند متعال به شما داده و شما از آن سرشار گشته و مقداری را نیز به ابوبكر دادهاید. رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: درست تعبیر كردید.)
علامه سیوطی- رحمه الله- در مورد علم و فقاهت حضرت ابوبکر صدیق میگوید: من، در نوشتارهای حافظ ذهبی- رحمه الله- دیدهام كه از جمله كسانی كه در فن و دانش زمان خود، یگانه دوران بودهاند، ابوبكر- رضی الله عنه- میباشد كه در نسبشناسی، یگانه زمان خویش بوده است. ابوبكر- رضی الله عنه- از این دانش خود در راه دعوت استفاده كرد و بدین طریق اسوه همگان قرار گرفت تا به همه كارداران و كارشناسان بفهماند كه باید از دانش، تخصص و شغل خود، در هر رشته و پایهای كه باشد- چه در پهنه علوم نظری و چه در عرصه علوم تجربی و یا مشاغل مهم در سطح جامعه و ساختار اجتماعی- در راه خدا استفاده كنند و برای گسترش دعوت اسلامی به كار گیرند. [تاریخ الخلفاء، ص:100]
بهشتی بودن حضرت ابوبکر رضی الله عنه
حضرت ابوبکر بشارت بهشتی بودن را از آنحضرت صلی الله علیه وسلم دریافت نمود؛ چنان که رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: «إِنَّ أَهْلَ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى لَيَرَاهُمْ مَنْ تَحْتَهُمْ كَمَا تَرَوْنَ النَّجْمَ الطَّالِعَ فِى أُفُقِ السَّمَاءِ وَإِنَّ أَبَابَكْرٍ وَعُمَرَ مِنْهُمْ وَأَنْعَمَا» [ سنن ترمذی، حدیث:4019] (همانا کسانی که در طبقات پایینی بهشت قرار دارند، کسانی را که در طبقات بالا قرار دارند، میبینند، همان طور که شما ستارگان درخشان را در آسمان میبینید. و ابوبکر و عمر جزو آنها (کسانی که در طبقات بالای بهشت قرار دارند) میباشند، و به راستی که صلاحیت آن را هم دارند.)
همچنین حدیث دیگری در سنن ترمذی حدیث شماره (3447) با این مضمون ذکر شده است: « عن عبد الرحمن بن عوف قال : قال رسول الله صلى الله عليه و سلم أبو بكر في الجنة و عمر في الجنة و عثمان في الجنة و علي في الجنة و طلحة في الجنة و الزبير في الجنة و عبد الرحمن بن عوف في الجنة و سعد في الجنة و سعيد في الجنة و أبو عبيدة بن الجراح في الجنة در این حدیث آنحضرت صلی الله علیه وسلم به صراحت بهشی بودن ده نفر از صحابه را اعلام میفرماید که نام حضرت ابوبکر رضی الله عنه در ابتدای این لیست مبارک میدرخشد.
خلاصه اینکه ابوبكر صدیق- رضی الله عنه- چنان شخصیت برجسته و عظیمی است، و دارای چنان ویژگیها و خصوصیاتی است که نمونه کامل آن را، پس از انبیا، در کمتر کسی میتوان یافت. اعتقاد پاك و راستین به باورهای دینی، برخورداری وافر از دانش شرعی، اطمینان و اعتماد به خداوند متعال، برخورداری از صفات والا و نیك، صدق و اخلاص، لیاقت و شایستگی در تمام جنبههای زندگی و دینی، شجاعت و رادمردی، زهد و تقوا، جانفشانی و قربانی در راه خدا، گزینش درست و مناسب همكاران و مشاوران و كارگزاران حكومتی، صبر و شكیبایی، بلندهمتی و ارادۀ قوی و آهنین، توانمندی در رویارویی با مشكلات و حل آنان، توانایی در انتقال داشتههای علمی و دینی به دیگران و پرورش شخصیتهای برجسته و ایجاد زمینۀ مناسب برای رشد و بالندگی نخبگانی كه به وقتش زمام امور را به دست گیرند و بسیاری از صفات برجستۀ دیگر، بخشی از خصوصیات ابوبكر- رضی الله عنه- میباشد كه در دوران مكی و در نتیجه مصاحبت و همراهی با رسول خدا صلی الله علیه وسلم و در جامعۀ مدنی از طریق همراهی با آنحضرت صلی الله علیه وسلم و حضور در میادین جنگ به دست آورده بود. البته بسیاری از ویژگیها و توانمندیهای ابوبكر- رضی الله عنه- در دورۀ خلافتش نمودارگشت و او توانست با توفیق الهی و تواناییهایی كه خداوند متعال به او ارزانی داشته بود، پایههای حكومت اسلامی را در شرایط بحرانی زمان خودش قوت بخشد و ضمن رویارویی با مرتدین و مانعین زکات، به فضل و توفیق خداوند گامهای استواری در رهبری امت به سوی خیر و هدایت و نجات از فتنههای زمان بردارد.
آنچه بیان شد گوشهای از خصویات فردی حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه بود، اما بیان کامل جنبههای زندگی فردی، اجتماعی، اصلاحی و .... این شخصیت بزرگ جهان اسلام، چنان وسیع است که به هیچ وجه در این مقاله بسیار کوتاه و مختصر نمیگنجد؛ به رشته تحریر درآوردن خونسردی و متانت حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه در لحظات حساس رحلت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم و مدیریت مدبرانه ایشان در آن لحظات که بسیاری از صحابه به کلی حواسباخته شده بودند، مبارزه با مرتدین و جنگ با مانعین زکات و برنامهریزیهای دقیق در دوران خلافت خویش که نشان از آیندهنگری و ژرفاندیشی ایشان است، نیازمند کتابی بس قطور میباشد که عاشقان و محبان این صحابی جلیلالقدر و دیگر شاگردان و تربیت یافتگان مکتب محمدی، میتوانند آن را از لابه لای قرآن، حدیث، روایات و کتب تاریخی معتبر که به دور از هرگونه تعصب و تنگنظری نگاشته شده باشند، جستجو نمایند. باشد که زندگی و سیرت این بزرگان مشعل راه اقشار مختلف جامعه، اعم از رجال سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و عام و خاص این جامعه قرار گیرد.
منابع:
1ـ البدایة و النهایة (ابن کثیر)
2ـ تاریخ الخلفاء (سیوطی)
3ـ سيرة اميرالمؤمنين ابي بكر الصديق (د.علي محمد الصلابي)
4ـ العشرة المبشرون بالجنة (عبدالستار الشیخ)
اسم و نسب
وی عبدالله بن عثمان بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم بن مرة بن کعب بن لؤی بن غالب، القرشی التیمی، ابوبکر صدیق بن ابی قحافه میباشد. همچنین به خاطر زیبایی چهره و نجابت ابوبکر صدیق، به ایشان"عتیق" هم گفته میشد.
پدر حضرت ابوبکر، عثمان بن عامر بن عمرو با كنیه "ابوقحافه" بود كه در فتح مكه، مسلمان شد؛ ابوبكر- رضی الله عنه- پدرش را در فتح مكه به نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم برد. رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: "ای ابوبكر! چرا پیرمرد را نگذاشتی كه ما به نزدش برویم؟" ابوبكر- رضی الله عنه - گفت: "سزاوار بود كه او، به حضور شما بیاید." ابوقحافه- رضی الله عنه- در آن روز، مسلمان شد و با رسول خدا صلی الله علیه وسلم بیعت كرد.
مادر ابوبكر، سلمی دختر صخر بن عمرو بن كعب بن سعد بن تیم با كنیه "ام الخیر" است كه از مسلمانان نخستین به شمار میرود.
جایگاه ابوبکر صدیق در میان قریش
ابوبكر صدیق- رضی الله عنه - در دوره پیش از اسلام، یكی از افراد برجسته و بلكه از اشراف و بزرگان قریش بود؛ ایشان مسؤولیت پرداخت دیهها و بدهیهای قریش را بر عهده داشت؛ او همواره در این مورد به قدری امین و مورد اعتماد قریشیان بود كه در پرداخت خونبها یا تاوان و غرامت، با او همراهی میكردند و اگر شخصی غیر از ابوبكر، برای كسی خونبها و یا غرامتی تعیین میكرد، مورد قبول قریش واقع نمیشد.
حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه به دور از نجاستهای جاهلیت رشد کرد؛ او به هیچ وجه در مقابل بتها سجده نکرد، هرگز شراب ننوشید (نه قبل از اسلام و نه بعد از اسلام)، او به اخلاق أصیل عربی آراسته بود، وی دارای اخلاقی نیکو بود و در میان مردم از محبوبیت بالایی برخوردار بود، راستگو بود و خوشمجلس.
استاد "رفیق العظم" در این مورد چنین گفته است: «واقعاً بسی جای افتخار است كه شخصی در میان بتها پرورش یابد و بدون وجود راهنما و رهبر، این چنین با ارادۀ قلبی و وجدان خویش، فرهیخته و جوانمرد باشد و به چنین جایگاه پر فضیلتی دست یابد؛… به شایستگی و با تمام وجود و از ته قلب از اسلام استقبال نماید و در زمرۀ نخستین مؤمنین به پروردگار جهانیان قرار گیرد و خیلی زود اسلام را بپذیرد و بینی متكبران و سركشان را به خاك بمالد و زمینههای هدایتیافتگی به دین استوار الهی را فراهم كند؛ آری، او چنان الگویی است كه اگر كسی راه او را بپیماید و به رشته محكم و استوار او درآویزد، ریشههای رذالت و پستی از وجودش ریشهكن میگردد.» [أشهر مشاهیرالإسلام 12/1]
ابوبکر صدیق رضی الله عنه دارای نسب رفیعی در میان قریش بود، و از آنجایی که معرفت خاصی در شناخت خیر و شر داشت، دارای جایگاه ویژهای در علم و معرفت بود. حضرت ابوبکر صدیق در زمینه تجارت نیز صاحب تجربه بوده و در میان قوم خود محبوبیت داشت، به طوری که مردم قریش به ایشان اعتماد کرده، وی را از رؤسای خویش در جاهلیت قرار دادند که در مسائل مختلف با وی مشورت میکردند.
آری! ابوبكر- رضی الله عنه - آن چنان بزرگ و نیكو نهاد بود كه هیچ یك از قریشیان بر او خرده نگرفته و آن گونه كه بر مؤمنان ضعیف، عیبجویی میكردند، بر او عیبی نگرفته و خوارش نداشتهاند. تنها عیب و خردهای كه قریشیان به گمان خودشان بر ابوبكر- رضی الله عنه- گرفتند، این بود كه او به خدا و رسولش ایمان آورده است.
اسلام آوردن ابوبکر صدیق
رهبران و اشراف قریش یكی پس از دیگری و پشت سرهم در صحن كعبه جمع میشدند. "زید بن عمرو بن نفیل" در آفتاب نشسته بود و با تعجب به بتهای بلندی كه در این جا و آنجا گذاشته شده بودند نگاه میكرد. زید به آئین بتپرستی قانع نبود و با جدیت تلاش میكرد كه دینی را بپذیرد كه آئین یكتاپرستی باشد، قریش را میدید كه شتر و گوسفند و… را برای بتها سر میبریدند. با خودش فكركرد و گفت: گوسفند را خدا آفریده و اوست که از آسمان باران میباراند و برای گوسفندان گیاه وعلف در زمین میرویاند، پس شما چگونه گوسفند را به نام غیر خدا سر میبرید؟!
زید همچنان غرق این افكار بود كه "امیة بن ابی صلت" به او نزدیك شد و گفت: در چه حالی ای جوینده خیر و خوبی؟ زید گفت كه خوب هستم. امیه پرسید: آیا چیزی یافتی؟ زید گفت: نه. امیه گفت: جز آنچه كه خداوند خواسته یا از طرف خداوند باشد، هر دینی روز قیامت سبب هلاكت خواهد بود. اما آیا پیامبری كه منتظرش هستید از میان ما مبعوث خواهد شد یا از میان شما؟
ابوبكر این سخن را شنید و گفت: من قبلا نشنیده بودم كه پیامبری مبعوث میشود و مردم منتظر او هستند، بنابراین نزد ورقة بن نوفل رفتم، او بسیار به آسمان نگاه میكرد و همواره چیزی زمزمه مینمود، داستان گفتگوی امیه و زید را برای او تعریف كردم. ورقه گفت: بله ای برادرزاده! پیامبری كه مردم منتظر او هستند از نظر نسب از اعراب متوسط است، من نسب را میدانم و قوم تو نسب میانه و متوسطی در میان اعراب دارد. ابوبكر به ورقه گفت: عمو! این پیامبر چه میگوید؟ ورقه گفت: هر آنچه از جانب خدا به او گفته شود همان را به مردم خواهد گفت، اما ظلم نمیكند و نمیگذارد كه بر او ظلم شود، و از اینكه مردم بر یكدیگر ستم كنند جلوگیری مینماید.
اینجا بود که وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم به پیامبری مبعوث شد، ابوبکر او را تصدیق نموده و به ایشان ایمان آورد.
ابوبكر اسلام آورد و پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد اسلام آوردن ابوبكر فرمود: «هیچ كسی را به اسلام دعوت ندادم مگر ابتدا در پذیرفتن دعوتم دچار شك و تردید میشد به جز ابوبكر، هنگامی كه او را دعوت دادم چهرهاش را برنگرداند و در حقانیت اسلام شك نكرد.» [تاریخ الخلفاء (سیوطی)]
و این گونه بود که ابوبكر رضی الله عنه خیلی زود از جاهلیت به اسلام روی آورد.
دعوت دادن ابوبكر- رضی الله عنه - به سوی اسلام
ابوبكر- رضی الله عنه - مسلمان شد و به همراه رسول خدا صلی الله علیه وسلم مسؤولیت دعوت را بر عهده گرفت؛ او از رسول اكرم به خوبی یاد گرفت كه اسلام، دین عمل، دعوت و جهاد است و ایمان مسلمان، زمانی كامل میشود كه جان و بلكه تمام دارایی خود را برای پروردگار جهانیان نثار كند.
ابوبكر- رضی الله عنه- نهایت تلاش و پشتکار را در راه دعوت به سوی دین جدید (اسلام) از خود به نمایش گذاشته و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمیورزید، هر كجا كه قدم میگذاشت نتیجه مثبت و مفیدی برجا میگذاشت و دستاوردهای بزرگی نصیب اسلام میكرد. او واقعاً نمونۀ زنده و مصداق حقیقی این فرمودۀ الهی بود: «أدع إلی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سبیله وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ»[نحل-125] (مردمان را با سخنان استوار و بجا و اندرزهای نیكو و زیبا، به راه پروردگارت دعوت بده و با ایشان به بهترین شیوه، گفتگو كن. همانا پروردگارت، بهتر میداند كه چه كسانی ره یافته و هدایت شده میباشند.)
تلاش و فعالیت حضرت ابوبكر- رضی الله عنه- در عرصۀ دعوت به سوی الله، تصویر روشنی از ایمان ترسیم میكند و این حقیقت را روشن میسازد كه فکر گسترش دین خدا، قرار و آرام مؤمن را میگیرد و او را آسوده خاطر نمیگذارد. البته این خیزش و حركت ابوبكر، یك حركت صرفاً عاطفی و گذرا نبود كه زود، فروكش کند، بلكه نشاط، هیجان و دلیری حضرت ابوبكر- رضی الله عنه- در پهنۀ دعوت تا هنگام وفاتش، ماندگار ماند و هرگز در این مسیر دچار خستگی، ضعف و سستی نشد.
اولین و مهم ترین نتیجه فعالیتهای دعوتی ابوبكرصدیق- رضی الله عنه- مسلمان شدن كسانی بود كه در جرگه بهترین بندگان خدا قرار گرفتند؛ افرادی همچون؛ زبیر بن عوام، عثمان بن عفان، طلحة بن عبیدالله، سعد بن ابی وقاص، عثمان بن مظعون، ابوعبیدة بن جراح، عبدالرحمن بن عوف، ابوسلمة بن عبدالاسد و ارقم بن ابی الارقم- رضی الله عنهم- که هر یک از آنان در نتیجه دعوت حضرت ابوبكر- رضی الله عنه- به ارکان و ستونهای محکم ساختمان عظیم اسلام تبدیل شدند؛ خدواند متعال، با مسلمان شدن این افراد، رسول اكرم صلی الله علیه وسلم را قوت و توانی افزون عنایت كرد و به دنبال مسلمان شدن این افراد نامدار، عموم مردم اعم از زنان و مردان، دسته دسته به اسلام گرویدند. یكایك افرادی كه به دعوت ابوبكر- رضی الله عنه - مسلمان شدند، طلایهدار و پیشاهنگ دعوت اسلامی گردیدند و سبب شدند تا گروههای دیگری به شمار پیشگامان دعوت اسلامی بپیوندند و با وجود شمار اندكشان، گردان دعوت و دژ رسالت شكل بگیرد؛ آنان به مقامی دست یافتند كه هرگز هیچ كس نتوانست و نخواهد توانست به چنان مقامی دست یابد.
اما این نکته را نباید فراموش کرد که در آن دوران حساس که دین اسلام تازه پا به عرصه گیتی نهاده و ظهور کرده بود، دعوت دادن به سوی اسلام و وحدانیت الهی کار آسان و سادهای نبود، بلکه دعوت به دین توحید مترادف بود با تحمل انواع سختیها و مشقات، شنیدن انواع زخم زبانها و به جان خریدن انواع شکنجهها و عذابها، که حضرت ابوبکر صدیق، که از طلایهداران دعوت به سوی اسلام و از اولین داعیان این دین آسمانی بود، تمام این صحنهها و وقایع را به جان خرید و انواع سختیها و شکنجهها را متحمل شد؛ واقعه زیر که نمونهای از این مشقتها است به خوبی بیانگر این مطلب است:
ام المؤمنین حضرت عائشه صدیقه رضی الله عنها میفرماید: «زمانی كه اصحاب رسول اكرم صلی الله علیه وسلم به سی و هشت نفر رسیدند، ابوبكر- رضی الله عنه - با اصرار، از رسول خدا صلی الله علیه وسلم درخواست كرد تا دعوتشان را آشكارا و علنی كنند. رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: "ای ابوبكر! ما اندكیم." ابوبكر- رضی الله عنه - به قدری اصرار كرد كه رسول خدا صلی الله علیه وسلم خواستهاش را پذیرفتند. مسلمانان در قسمتهای مختلف مسجدالحرام پراكنده شدند و هر كدامشان، طوری جا گرفت كه در میان خویشاوندانش باشد. ابوبكر- رضی الله عنه- برخاست و شروع به دعوت كرد؛ در آن هنگام رسول اكرم صلی الله علیه وسلم ، نشسته بود؛ ابوبكر نخستین خطیبی بود كه به راه خدا و رسولش دعوت داد. مشركان بر ابوبكر- رضی الله عنه - و سایر مسلمانان شوریدند و ابوبكر- رضی الله عنه - را به شدت کتک زده و زیر لگد گرفتند. عتبه بن ربیعه به ابوبكر- رضی الله عنه - نزدیك شد و با دو كفش پاشنهدار شروع به زدن ابوبكر كرد؛ ابوبكر- رضی الله عنه- طوری زخمی و خونین شد كه صورت و بینیاش معلوم نمیشد. بنی تیم (خویشاوندان ابوبكر) برای دفاع از ابوبكر، به ستیز و دعوای مشركان برخاستند كه در نتیجه مشركان، دست از زدن ابوبكر- رضی الله عنه- كشیدند؛ بنی تیم، ابوبكر- رضی الله عنه- را در پارچهای گذاشته و او را در حالی به خانهاش بردند كه در مردنش شكی نداشتند. بنی تیم دوباره به مسجد برگشتند و گفتند: "به خدا سوگند اگر ابوبكر بمیرد، حتماً عتبه بن ربیعه را میكشیم." این را گفته، به خانه ابوبكر- رضی الله عنه- رفتند. ابوقحافه (پدر ابوبكر) و بنیتیم با ابوبكر- رضی الله عنه- صحبت میكردند تا بلكه از او چیزی بشنوند؛ سرانجام ابوبكر پاسخ داد و در واپسین لحظات آن روز، دهان به سخن گشود و گفت: "حال رسول الله صلی الله علیه وسلم چطور است؟" بنی تیم تعجب كردند و او را سرزنش نمودند كه با این حال، چه جای این پرسش است؟ آنان، به مادر ابوبكر (ام خیر) گفتند: "حتماً به ابوبكر چیزی بدهی كه بخورد." زمانی كه مادر ابوبكر با او تنها شد، با اصرار از او خواست كه چیزی بخورد؛ اما ابوبكر- رضی الله عنه- گفت: "حال رسول الله صلی الله علیه وسلم چطور است؟" ام خیر گفت: "به خدا سوگند كه من، از حال دوستت، خبری ندارم." ابوبكر- رضی الله عنه- فرمود: "به نزد ام جمیل بنت خطاب برو و حال پیامبر را از او بپرس." ام خیر به نزد ام جمیل رفت و گفت: "ابوبكر از تو جویای حال محمد بن عبدالله است." ام جمیل گفت: "من، نه ابوبكر را میشناسم و نه محمد بن عبدالله را؛ اما اگر دوست داری با تو به نزد پسرت میآیم." ام خیر گفت: باشد. و با هم به خانه ابوبكر رفتند؛ هنگامی كه ام جمیل، ابوبكر- رضی الله عنه- را افتاده و زخمی دید، جلو رفت و گفت: "به خدا سوگند كسانی كه با تو چنین كردهاند، فاسق و كافرند و من، امیدوارم كه خداوند انتقام تو را از آنان بگیرد." ابوبكر- رضی الله عنه - فرمود: "حال رسول الله صلی الله علیه وسلم چطور است؟" ام جمیل رضی الله عنها گفت: "مادرت، اینجاست؛ میشنود." ابوبكر- رضی الله عنه - گفت: "از او به تو آسیبی نمیرسد." ام جمیل رضی الله عنها گفت: "پیامبر صلی الله علیه وسلم صحیح و سالم هستند." ابوبكر- رضی الله عنه- پرسید: "ایشان، كجا هستند؟ امجمیل رضی الله عنها پاسخ داد: "در خانه ابن ارقم." ابوبكر فرمود: "به خدا سوگند تا زمانی كه به نزد رسول خدا صلی الله علیه وسلم نروم، چیزی نمیخورم و نمینوشم." ام خیر و ام جمیل رضی الله عنهما، صبر كردند تا مردم، به خانههایشان بروند و رفت و آمدشان، قطع شود و سپس او را در حالی كه به آنها تكیه داده بود، به نزد رسول خدا صلی الله علیه وسلم بردند. رسول اكرم صلی الله علیه وسلم ، با دیدن ابوبكر- رضی الله عنه - با شتاب برخاست و به سوی او رفت و او را بوسید. مسلمانان نیز با دیدن حال زار ابوبكر- رضی الله عنه - به سوی او شتافتند. ابوبكر-رضی الله عنه- فرمود: "ای رسول خدا! پدر و مادرم فدایت؛ طوری نیست. فقط آن فاسق، با صورتم چنین كرده است. ای رسول خدا! این زن، مادر من است؛ به فرزندش نیكی زیادی كرده و شما هم خجسته و بزرگوارید؛ پس او را به سوی خدا دعوت دهید و از خدا برایش طلب هدایت كنید تا بلكه خداوند، او را به وسیله دعوت شما، از آتش جهنم برهاند." راوی میگوید: رسول خدا صلی الله علیه وسلم برایش دعا كرد و او را به اسلام فرا خواند و بدین ترتیب ام خیر (مادر ابوبكر) همان جا مسلمان شد.»[السیرة النبویة (ابن كثیر)439/1، البدایة و النهایة 30/3]
همچنین علامه ابن کثیر دمشقی در کتاب مشهور خود (البدایة والنهایة) واقعهای را در مورد شجاعت و جانفشانی حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه، از زبان حضرت علی رضی الله عنه نقل میکند و مینویسد: «لما كان یوم بدر جعلنا لرسول الله صلى الله علیه وسلم عریشا فقلنا من یكون مع رسول الله صلى الله علیه وسلم لیلا یهوى إلیه أحد من المشركین؟ فوالله ما دنا منه إلا أبو بكر شاهرا بالسیف على رأس رسول الله صلى الله علیه وسلم لا یهوی إلیه أحد إلا أهوى إلیه فهذا أشجع الناس، فقال علی: ولقد رأیت رسول الله صلى الله علیه وسلم وأخذته قریش فهذا یجأه وهذا یتلتله وهم یقولون أنت الذی جعلت الآلهة إلها واحدا قال فوالله ما دنا منه أحد إلا أبو بكر یضرب هذا ویجاء هذا ویتلتل هذا وهو یقول ویلكم أتقتلون رجلا أن یقول ربی الله ثم رفع علی بردة كانت علیه فبكى حتى اخضلت لحیته ثم قال أنشدكم بالله أمؤمن آل فرعون خیر أم أبو بكر فسكت القوم فقال ألا تجیبونی فوالله لساعة من أبی بكر خیر من ملء الأرض من مؤمن آل فرعون ذاك رجل كتم إیمانه وهذا رجل أعلن إیمانه» [البدایة و النهایة 271/3]
[یك بار حضرت علی بن ابی طالب- رضی الله عنه- در حال سخنرانی از مردم پرسید: ای مردم! چه كسی از همه شجاعتر و دلیرتر است؟" مردم گفتند: شما، ای امیر مؤمنان! فرمود: من، با هر كس كه جنگیدهام، شكستش دادهام؛ اما شجاعترین مردم، ابوبكر- رضی الله عنه - است.] (ما در غزوه بدر برای رسول خدا صلی الله علیه وسلم سایهبانی درست كردیم و گفتیم: چه كسی حاضر است با رسول خدا صلی الله علیه وسلم بماند تا مشركین به آنحضرت صلی الله علیه وسلم حمله نكند؟ به خدا سوگند تنها ابوبكر- رضی الله عنه- برای این كار قدم پیش نهاد و شمشیرش را از نیام بیرون كشید و بالای سر پیامبر صلی الله علیه وسلم ایستاد و هر مشركی را كه به پیامبر صلی الله علیه وسلم نزدیك میشد، دور میكرد؛ پس ابوبكر- رضی الله عنه -، شجاع ترین مردم است."
حضرت علی- رضی الله عنه – در ادامه افزود: من، دیدم كه قریشیان، رسول خدا صلی الله علیه وسلم را در میان گرفته بودند و این ابوبكر- رضی الله عنه- بود كه به شدت از آنحضرت صلی الله علیه وسلم دفاع میكرد و آنان را از ایشان دور میراند. قریشیان به پیامبر صلی الله علیه وسلم میگفتند: تویی كه خدایان را منكر شدهای و به جای این همه معبود، به خدای واحدی معتقدی؟! در آن هنگام تنها ابوبكر- رضی الله عنه- بود كه به آنحضرت صلی الله علیه وسلم نزدیك شد و در حالی كه گفته مؤمن آل فرعون را بر زبان داشت و میگفت: «آیا مردی را میکشید که میگوید پروردگار من خدا است؟!»، رویاروی مشركان ایستاد و آنان را از پیامبر صلی الله علیه وسلم دور كرد. حضرت علی- رضی الله عنه- پس از این سخنان ردای مبارک را بالا برده و چنان گریه کرد که محاسن مبارکش خیس شد، سپس فرمود: حال، شما را به خدا سوگند میدهم كه مؤمن آل فرعون، بهتر است یا ابوبكر؟" مردم، ساكت بودند و چیزی نگفتند. سپس خود حضرت علی- رضی الله عنه - فرمود: "قسم به خدا، اگر تمام زمین از امثال مؤمن آل فرعون پر شود، یك لحظه ابوبكر- رضی الله عنه- از همه آنها بهتر است. زیرا مؤمن آل فرعون، ایمانش را پنهان كرده بود؛ اما این مرد (ابوبكر)، ایمانش را آشكارا بیان كرد.)
شهرت یافتن وی به "صدیق"
هرگاه رسول خدا صلی الله علیه وسلم از چیزی خبری میدادند حضرت ابوبکر رضی الله عنه بلافاصله تصدیق میکرد، لذا حضرت ابوبکر ملقب به "صدیق" شد. اما لقب "صدیق" بیشتر از زمانی با نام حضرت ابوبکر رضی الله عنه قرین شد که جریان معراج آنحضرت صلی الله علیه وسلم اتفاق افتاد. هنگامی که آنحضرت صلی الله علیه وسلم به معراج تشریف بردند و این واقعه در میان قریش منتشر شد، گروهی از مشرکین نزد ابوبکر رضی الله عنه آمدند و گفتند: آیا میدانی رفیق تو چه میگوید؟ او گمان میکند که دیشب شبانه به بیت المقدس رفته است!
حضرت ابوبکر گفت: آیا اینگونه فرموده است؟ گفتند: بله! حضرت ابوبکر رضی الله عنه در جواب گفت: راست گفته است. من ایشان را در مدت کمتری از این هم تصدیق میکنم.
اینجا بود که لقب "صدیق" برای همیشه از سوی سرور دو عالم به حضرت ابوبکر رضی الله عنه نسبت داده شد و برای همیشه قرین اسم مبارک وی قرار گرفت.
همچنین واقعهای دیگر که دلالت بر ملقّب بودن حضرت ابوبکر رضی الله عنه به "صدیق" می کند این است که روزی رسول خدا صلی الله علیه وسلم بر روی کوه احد بالا رفت و با ایشان حضرت ابوبکر و عمر و عثمان حضور داشتند. در همین لحظه کوه به لرزه در آمد. رسول خدا صلی الله علیه وسلم خطاب به کوه احد فرمود: «ثبُتْ أحد، فإنّما علیكَ نبی و صدّیقٌ و شهیدانِ» (ای احد! آرام و بیحركت باش كه بر فراز تو یك پیامبر، یك صدیق و دو شهید هستند.) [بخاری، كتاب فضائل أصحاب النبی، باب فضل أبی بكر]
صحابی بودن حضرت ابوبکر و ثبوتش با قرآن و حدیث
حضرت ابوبکر از زمانی که اسلام آورد همواره در سفر و حضر، با آنحضرت صلی الله علیه وسلم مصاحبت داشت.
حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه در جریان هجرت آنحضرت صلی الله عیه وسلم به عنوان همراه و رفیق ایشان در این سفر بود، و در همین سفر بود که مستحق تعریف و تمجید خداوند متعال قرار گرفت و لقب "صحابیت" را از آنِ خود کرد، آنجا که قرآن عظیمالشأن میفرماید: «ثانی اثنین إذ هما فی الغار إذ یقول لصاحبه لاتحزن إن الله معنا» [التوبه:40] همچنین رسول خدا صلی الله علیه و سلم نیز به ایشان "صحابه" گفتهاند: «أنت صاحبی علی الحوض و صاحبی فی الغار»
حضرت ابوبکر- رضی الله عنه- و واقعه سرنوشتساز هجرت به سوی مدینه
حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه نیز مانند سایر یاران رسول خدا صلی الله علیه وسلم در مکه در معرض ظلم و جور قریش قرار داشت تا اینکه رسول خدا صلی الله علیه وسلم به مسلمانان اجازه هجرت به سوی مدینه را داد. حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه نیز مانند سایر مسلمانان اراده هجرت کرد، ولی رسول خدا صلی الله علیه وسلم به وی فرمود: تو فعلا بمان، زیرا من امید دارم به من نیز اجازه داده شود. حضرت ابوبکر منتظر مصاحبت آنحضرت ماند و در این مدت دو سواری آماده کرد تا اینکه به آنحضرت اجازه هجرت داده شد و این لحظهای بود که حضرت ابوبکر مدتها منتظر آن بود، زیرا این سفر یک سفر تاریخی بود، حضرت ابوبکر از تمام افراد خانواده خود خواست تا در این سفر تاریخی سهمی داشته باشند.
عبدالله بن ابوبکر- رضی الله عنهما- نقش خبررسانی به پیامبر صلی الله علیه وسلم و ابوبكر صدیق- رضی الله عنه- را ایفا كرد. وی، روزها برای كسب اطلاعات از تحركات و اقدامات قریش، به میان آنها میرفت و اطلاعات به دست آمده را به پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم گزارش میداد.
حضرت عایشه و حضرت اسماء رضی الله عنهما غذا و خوراکیهای مورد نیاز آنحضرت صلی الله علیه وسلم وابوبکر رضی الله عنه را آماده کردند. حضرت اسما کمربند خود را دو نیم کرد و با یکی از آنها سفره را بست و از این رو به ایشان "ذات النطاقین" گفته میشود.
همچنین حضرت اسما رضی الله عنها واقعه دیگری را در همین خصوص ذکر میکند که بیانگر رازداری جریان این سفر توسط خاندان ابوبکر صدیق رضی الله عنه میباشد؛ وی (اسما) میفرماید:«هنگامی كه پیامبر صلی الله علیه وسلم و ابوبكر- رضی الله عنه- از مكه بیرون شدند، عدهای از قریشیان، از جمله ابوجهل بن هشام، به خانه ما آمدند، من بیرون خانه رفتم؛ آنان از من پرسیدند: ای دختر ابوبكر! پدرت كجا است؟ گفتم: به خدا نمیدانم، اینك پدرم كجاست؟ ابوجهل كه آدم پلید و بدی بود، چنان بر صورتم نواخت كه از شدت سیلیاش، گوشوارهام افتاد.»
"عماربن فهیرة" رضی الله عنه نیز که غلام و خادم حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه بود، در این واقعه تاریخی و مهم اسلام، نقش خود را که حضرت ابوبکر بر عهدهاش گذاشته بود، به خوبی ایفا نمود؛ او گوسفندان حضرت ابوبكر را در اطراف مكه میچرانید و هشیارانه و بدون آنكه بیتدبیری نماید، گوسفندان را به سوی غار ثور، که پیامبر و ابوبکر در آن مخفی شده بودند، میبرد تا پیامبر صلی الله علیه وسلم و ابوبكر- رضی الله عنه- از گوشت و شیر گوسفندان بخورند. كار دیگری كه عامر- رضی الله عنه- میكرد، این بود كه گوسفندان را به دنبال عبدالله بن ابوبكر- رضی الله عنه- به راه میانداخت تا رد پایی از عبدالله به جا نماند. اینها نشانۀ فراست و ذكاوت عامر- رضی الله عنه- در انجام اموری است كه موفقیت سفر هجرت را به دنبال داشت.
حضرت رسول خدا صلی الله علیه وسلم و حضرت ابوبکر رضی الله عنه سه شب در غار ثور ماندند و در طول این مدت حضرت عبدالله بن ابوبکر شب را نزد آنها میگذرانید.
خلاصه اینکه در این سفر سرنوشتساز و تاریخی جهان اسلام، نه تنها خود حضرت ابوبکر رضی الله عنه نقش مهم و اصلی را ایفا نمود، بلکه اعضای خانواده ابوبکر نیز در این حادثه مهم نقش ایفا کرده و در هر چه بهتر انجام شدن این مأموریت و دستور خداوندی از هیچ کوششی دریغ نورزیدند.
افتخارات حضرت ابوبکر صدیق
وقتی که رسول خدا صلی الله علیه وسلم پایههای حکومت را در مدینه منوره مستحکم ساخت مشرکین بسیار پریشان شدند و برای نابودی این حکومت اسلامی جهانی از هیچ کوششی دریغ نورزیدند؛ بروز جنگها و غزوات متعدد در بین مسلمانان و مشرکین نمونه بارزی از این برنامهها بود، که صحابه کرام در کنار خورشید پرفروغ نبوت در مقابل تمام این برنامهها ایستادگی کرده و جانفدایی نمودند.
غزوه بدر یکی از مهمترین و حساسترین غزوات مسلمانان به شمار میرود که صحابه آنحضرت صلی الله علیه و سلم در این غزوه از خود جانفشانیهای بسیاری به نمایش گذاشتند. اما در این میان فداکاری حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه در پیروزی مسلمانان در این جنگ سرنوشتساز بسیار حائز اهمیت است، زیرا وقتی صحابه برای رسول خدا صلی الله علیه وسلم جایگاهی (سایبانی) که از آنجا بر صحنه جنگ مشرِف باشد، ساختند، اعلام شد که چه کسی حاضر است از رسول خدا و از جایگاه مخصوص ایشان دفاع نماید؟ که حضرت ابوبکر صدیق برای این مسئولیت خطیراعلام آمادگی کرد.
حضرت علی رضی الله عنه در جواب شخصی که از ایشان در مورد شجاعترین فرد پرسید، ضمن اشاره به واقعه بدر، فرمود: او کسی جز حضرت ابوبکر نیست، زیرا در روز بدر آنگاه که برای رسول خدا صلی الله علیه وسلم جایگاه ساختیم، گفتیم چه کسی مسئولیت محافظت رسول خدا صلی الله علیه وسلم را قبول میکند؟ به خدا قسم هیچ کس جز حضرت ابوبکر نزدیک نیامد، او (حضرت ابوبکر) در حالیکه شمشیر را از نیام بیرون آورده بود، به هیچکس اجازه نزدیک شدن به آنحضرت را نمیداد. پس شجاعترین مردم او(ابوبکر) است.
در غزوۀ احد نیز حضرت ابوبكر صدیق رضی الله عنه نقش بسیار مهم و افتخارآمیزی داشت؛ در این غزوه ابتدا مسلمانان بر مشركین پیروز شدند، امّا از آنجایی که دچار غفلت و عجله شده و "جبل الرماة" را رها کردند، خالد بن ولید ـ که هنوز مسلمان نشده بودـ وضعیت را كنترل میكرد، او با گروه سواره نظام سپاه مكه، كوه احد را دور زده و از پشتسر به مسلمانان حمله كرد، صحابه كه كاملاً غافلگیر شده بودند پراكنده شدند، لحظات بسیار حساس و سختی بود، ابوبكر صدیق رضی الله عنه اولین كسی بود كه صفها را شكسته و خود را به پیامبر رساند و شجاعانه با تعدادی از صحابه از پیامبر دفاع نمود.
ابوسفیان بعد از پایان جنگ، سه بار فریاد كشید: آیا محمد در میان شماست؟ پیامبر نگذاشت جواب او را بدهند. سپس سه بار پرسید آیا ابوبكر در میان شماست؟ باز پیامبر صحابه را از جواب دادن منع كرد. و باز سه بار تكرار كرد آیا عمر در میان شماست؟ و چون جوابی نشنید به سپاهش بازگشت و با خوشحالی گفت: اینها كشته شدهاند.
از این سخن ابوسفیان كه در آن وقت فرمانده سپاه مشركین بود، معلوم میشود كه پایههای حكومت اسلامی بر این سه نفر استوار بوده است.
آنگاه كه مشركین برای بار دوم در احد شكست خورده و پا به فرار گذاشتند، ابوبكرصدیق رضی الله عنه یكی از هفتاد نفری بود كه به تعقیب آنها پرداخت و آیه172 سوره مبارکه آل عمران در شأن آنها نازل شد که میفرماید: «الَّذِینَ اسْتَجَابُواْ لِلّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَآ أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَاتَّقَواْ أَجْرٌ عَظِیمٌ» (كسانى كه [در نبرد احد] پس از آنكه زخم برداشته بودند دعوت خدا و پیامبر [او] را اجابت كردند براى كسانى از آنان كه نیكى و پرهیزگارى كردند پاداشى بزرگ است.)
ابوبكر رضی الله عنه در غزوه بنی مصطلق پرچمدار مهاجرین بود، در غزوه خندق با دامن خود خاك میكشید و بعد از آن كه پیامبراکرم صلی الله علیه وسلم اعلام حمله بر یهود بنیقریظه، كه پیمان شكنی كرده بودند، نمود در كنار رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بر آنها حمله كرد.
ابوبكرصدیق رضی الله عنه در صلح حدیبیه با یقین و آرامش كامل، معاهده بین رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و مشركین را كه ظاهراً به ضرر مسلمین بود، پذیرفت و آنگاه كه عمرفاروق رضی الله عنه اعتراض كرد، در جواب او گفت: گواهی میدهم كه او رسول خدا و حق با اوست و هیچگاه با دستور خدا مخالفت و آن را نقض نمیكند.
آنگاه كه رسولالله صلی الله علیه وآله وسلم ارادۀ تبوك نمود، به علت دوری راه وكثرت مشركین، مسلمانان را به انفاق در راه خدا تشویق نمود و آنها را به اجر عظیم وعده داد، هر كس به اندازۀ توان خود كمك میكرد. ابوبكر صدیق رضی الله عنه باز هم از همه سبقت گرفت و تمام دارائی خود را به خدمت آنحضرت صلی الله علیه وسلم آورد. حضرت عمر فاروق رضی الله عنه روایت میكند كه رسول الله ما را به انفاق امر نمود، در آن وقت دارائی من خوب بود، با خودم گفتم امروز از ابوبكر سبقت میگیرم، نصف دارائی خودم را برداشتم و به خدمت رسول الله صلی الله علیه وسلم آمدم. پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: برای خانوادهات چقدر باقی گذاشتی؟ گفتم: همین اندازه. در همین لحظه، ابوبکر را دیدم که در حالی که تمام دارائی خود را خدمت آنحضرت صلی الله علیه وسلم آورده بود، حاضر شد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم از او پرسید: برای خانوادهات چقدر گذاشتی؟ گفت: نام الله و رسولش را گذاشتم. عمر رضی الله عنه میگوید: در آن روز بود که من یقین کردم که به هیچ وجه در هیچ چیز نمیتوانم بر ابوبکر سبقت بگیرم.
حضرت ابوبکر رضی الله عنه در دیگر صحنهها نیز در کنار آنحضرت صلی الله علیه و سلم حضور داشته و از کیان اسلام و ساحت مقدس آنحضرت صلی الله علیه وسلم دفاع میکرد؛ ثابت قدم ماندن ایشان در غزوه احد، شرکت در غزوه حنین، خیبر، فتح مکه، طائف، تبوک و نیز حضور ایشان در بیعة الرضوان و حجة الوداع گوشهای از صفحات پرافتخار زندگی حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه میباشد.
از دیگر افتخارات حضرت ابوبکر رضی الله عنه، به طور تیتروار، میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
1ـ اولین کسی که از میان مردان آزاده مشرّف به اسلام شد.
2ـ اولین امیر حج بود، که حج در سال نهم هجری فرض شد.
3ـ اولین کسی بود که مسمی به "خلفیه" شد.
4ـ اولین کسی بود که قرآن را جمع آوری کرد و آن را مصحف نامید.
5ـ اولین کسی بود که بیت المال را وضع کرد.
زمخشری میگوید: نام ابوبكر- رضی الله عنه- برای همیشه در كنار نام رسول خدا صلی الله علیه وسلم یاد میشود؛ او از كوچكی رفیق و هم صحبت پیامبر صلی الله علیه وسلم بود و در بزرگسالی، اموالش را در راه خدا و رسول بذل و بخشش نمود؛ وی توشه و سواری رسول خدا صلی الله علیه وسلم را در سفر هجرت فراهم كرد و ثروتش را در طول زندگیش برای آنحضرت صلی الله علیه وسلم صرف نمود؛ دخترش- عایشه- را به ازدواج پیامبر- صلی الله علیه وسلم- درآورد، در سفر و حضر، ندیم و همراه ایشان بود و چون رسول خدا صلی الله علیه وسلم درگذشت، ایشان را در خانه دخترش عایشه كه محبوبترین همسر پیامبر اكرم صلی الله علیه سلم بود، به خاك سپرد.
عبادت و تقوای حضرت ابوبکر
حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه، همچون دیگر تربیت یافتگان مکتب رسول الله صلی الله علیه وسلم، و حتی به مراتب بیش از دیگر صحابه، از تقوا و پرهیزگاری بسیار بالا و اعجابانگیزی برخوردار بود.
به راستی چرا اینگونه نباشد، در حالی که خداوند متعال آیۀ: «وسیجنبها الأتقی» را نازل میفرماید که به اتفاق مفسرین این آیه در وصف حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه نازل شده است. واقعه زیر نمونهای از تقوای ایشان میباشد که بیانگر شدت اجتناب از شبهات و پرهیز از آنها است:
قیس بن ابی حازم میگوید: ابوبكر- رضی الله عنه- غلامی داشت كه هرگاه خوراكی یا غذایی میآورد، ابوبكر- رضی الله عنه- از او پرس و جو میكرد؛ اگر دوست داشت و سزاوار میدید، از آن غذا میخورد و در صورت ناخوشایند بودن آن غذا برایش، از لحاظ راهی كه به دست آمده بود، آن را نمیخورد. یك شب فراموش كرد و از غلام نپرسید كه آن غذا را چگونه به دست آورده است؛ اما پس از آن كه آن را خورد، در این باره از غلامش پرس و جو كرد، وقتی متوجه شد که راه کسب این طعام از راه نامناسب و ناجایزی است، به شدت بر غلام خود خشم کرده و سپس دستش را به دهان برد و آن قدر استفراغ كرد كه چیزی از آن غذا در معدهاش باقی نماند.
آری، این عمل ابوبكر- رضی الله عنه- نشانه دقت نظر ایشان در زمینه خورد و نوش میباشد، وی کمال احتیاط و توجه را میکند تا آنچه را میخورد، كاملاً حلال باشد و هیچ شك و شبههای در آن نباشد. قطعاً این باریك بینی و دقت نظر ابوبكر- رضی الله عنه- نمایانگر كمال تقوا و پرهیزگاری او است.
ربیعه اسلمی- رضی الله عنه- میگوید: من به رسول خدا صلی الله علیه وسلم خدمت میكردم؛ آنحضرت صلی الله علیه وسلم به من زمینی دادند. همین طور به ابوبكر- رضی الله عنه- نیز زمینی بخشیدند. در جریان این زمین و درختی که در این دو زمین (زمین من و زمین ابوبکر) قرا ر داشت، بین من و ابوبکر مقداری اختلاف پیش آمد که منجر به مشاجره شد، در اثنای این مشاجره ابوبكر- رضی الله عنه- سخنی را به من گفت كه خودش، آن را ناپسند دانست و پشیمان شد. او بلافاصله به من گفت: ای ربیعه تو را به خدا مانند آنچه به تو گفتم، تو نیز به من بگو تا قصاص كرده باشی. [ربیعه میگوید] من گفتم: من هرگز چنین جسارتی نمیكنم. ابوبكر- رضی الله عنه- فرمود: اگر قصاص نكنی، به رسول خدا صلی الله علیه وسلم شكایت میكنم. اما من باز هم از گفتن آن جمله ابا ورزیدم؛ ابوبكر- رضی الله عنه- آنجا را به قصد عرض شكایت به رسول خدا صلی الله علیه وسلم ترك كرد. عدهای از خویشاوندانم گفتند: تعجب است؛ خودش به تو ناسزا گفته و باز میخواهد از تو، به رسول خدا صلی الله علیه وسلم شكایت كند! گفتم: میدانید او كیست؟ او ابوبكر صدیق- رضی الله عنه- است؛ یار غار پیامبر صلی الله علیه وسلم و شیخ و بزرگ مسلمانان كه عمرش را در خدمت اسلام سپری كرده است. نبینم كسی از شما بخواهد به خاطر من بر او گستاخی كند و باعث ناراحتی او بشود؛ چرا كه رسول خدا صلی الله علیه وسلم به ناراحت كردن ابوبكر- رضی الله عنه- ناراحت میشود و ناراحتی پیامبر، خشم خدا را به دنبال دارد. من به دنبال ابوبكر- رضی الله عنه- به نزد رسول خدا صلی الله علیه وسلم رفتم. ابوبكر- رضی الله عنه- ماجرایی را كه میان من و او گذشت، بازگو كرد. رسول خدا صلی الله علیه وسلم رو به من کرده و فرمود: ای ربیعه! میان تو و صدیق چه گذشت؟ من ماجرا را بازگو كردم و گفتم كه در خلال بگو مگویی كه میان من و ابوبكر رخ داد، او به من ناسزا گفت و پشیمان شد و از من خواست تا قصاص كنم. اما من قصاص نكردم. رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: بله، این طور جوابش را نده؛ بلكه بگو: ای ابوبكر! خدا تو را ببخشد. من نیز مطابق امر رسول خدا صلی الله علیه وسلم به ابوبكر گفتم: خدا تو را ببخشد. ابوبكر- رضی الله عنه- در حالی که گریه میکرد، آنجا را ترك كرد.
در این شکی نیست که سخنی که ابوبكر صدیق- رضی الله عنه- به ربیعه- رضی الله عنه- گفته است به هیچ وجه فحش و دشنام نبوده است؛ زیرا اخلاق سترگ ابوبكر- رضی الله عنه- به او چنین اجازهای نمیداد؛ او کسی است که حتی پیش از اسلام و در دوره جاهلیت نیز فحش و ناسزا بر زبانش نمیآمد. قطعاً حرف ابوبكر- رضی الله عنه- به ربیعه- رضی الله عنه- سخنی معمولی بوده است؛ اما ابوبكر- رضی الله عنه- از این ترسید كه شاید ربیعه- رضی الله عنه- به سبب همان سخن معمولی آزرده خاطر شده باشد؛ بنابراین ضمن عذرخواهی از ربیعه، از او تقاضا كرد تا او نیز به تلافی این سخن مانند آن را به او بگوید. اما ربیعه- رضی الله عنه- كه ابوبكر- رضی الله عنه- را خوب میشناخت و مقام او را در اسلام پس از رسول خدا صلی الله علیه وسلم میدانست، از این کار امتناع ورزید.
این واقعه نیز بیانگر وجدان بیدار و درون پاكی است که در نهاد ابوبکر صدیق رضی الله عنه وجود داشت، و همین تقوا و ترس از خدا و حساسیت حقوق الناس او را وادار میکند تا بلافاصله از برادر مسلمانش بخواهد كه در مقابل گفتهاش، او را قصاص كند و یا او را ببخشد! ابوبكر- رضی الله عنه- به حدی از فضیلت، بزرگ منشی و شعور رسیده بود كه به خاطر خطای زبانی كوچكی، سراسر وجودش آكنده از غم و اندوه میشود و تنها به قصاص و یا بخشش آرامش مییابد.
جایگاه علمی حضرت ابوبکر رضی الله عنه
اهل سنت بر این مسأله اتفاق نظر و بلكه اجماع دارند كه حضرت ابوبكر صدیق- رضی الله عنه- عالمترین شخص امت است. زیرا حضرت ابوبكر- رضی الله عنه- همواره ملازم و همراه رسول خدا صلی الله علیه وسلم بوده است. او بیش از دیگران در سفر و حضر، شب و روزش را با رسول خدا صلی الله علیه وسلم میگذرانید، رسول خدا صلی الله علیه وسلم هرگاه میخواستند با صحابه در مورد مسألهای مشورت و رایزنی كنند، ابتدا با حضرت ابوبكر- رضی الله عنه- مشورت و رایزنی میفرمود؛ حتی گاهی به مشورت با ابوبكر- رضی الله عنه- بسنده میكرد و مشورت او را به اجرا میگذاشت و گاهی پس از مشورت با ابوبكر- رضی الله عنه- با دیگر صحابه کرام نیز مشورت مینمود و معمولاً در صورت وجود اختلاف نظر در مشورت ابوبكر- رضی الله عنه- و دیگران، به مشورت ابوبكر عمل میفرمود.
گماشتن حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه در اولین سال فرض شدن حج، به عنوان امیر حج، همچنین توصیه رسول الله صلی الله علیه وسلم در حق حضرت ابوبکر برای امامت نماز مسلمانان، نمونههای بارزی از علم و فراست این بزرگمرد تاریخ جهان اسلام است که مستقیما از سوی سرور دو عالم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم مهر تایید دریافت میکند.
در باب احكام زكات نیز فقها به احكامی در این مورد اعتماد كردهاند كه حضرت انس- رضی الله عنه- از حضرت ابوبكر-رضی الله عنه- فرا گرفته است. چرا كه ابوبكر بیش از دیگران به آموزههای پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم و ناسخ و منسوخ بودن احکام در این موضوع تسلط و آگاهی داشته است. دانش حضرت ابوبكر- رضی الله عنه- در نهایت استدلال و وسعت بوده است، به طوری که ایشان در دوران حیات رسول خدا صلی الله علیه وسلم فتوا میداد و قضاوت مینمود كه عمدتاً فتاوی و قضاوتهای وی مورد تأیید رسول خدا صلی الله علیه وسلم نیز قرار میگرفت.
در صحیح ابن حبان، روایتی از حضرت عبدالله بن عمر رضی الله عنهما نقل شده است که به صراحت بیانگر جایگاه علمی حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه میباشد؛ در صحیح ابن حبان آمده است: « عن عبيد الله بن عمر عن سالم بن عبد الله : عن أبيه قال : قال رسول الله صلى الله عليه و سلم : ( رأيت كأني أعطيت عسا مملوءا لبنا فشربت منه حتى تملأت فرأيتها تجري في عروقي بين الجلد واللحم ففضلت منها فضلة فأعطيتها أبا بكر ) قالوا : يارسول الله هذا علم أعطاكم الله حتى إذا تملأت منه فضلت فضلة فأعطيتها أبابكر. فقال صلى الله عليه و سلم: قد أصبتم.» ([در خواب] دیدم كه كاسهای پر از شیر به من داده شد و از آن به گونهای سیر نوشیدم كه گویا آن را میدیدم كه در رگهایم و در میان پوست و گوشتم جریان یافته است؛ مقداری از آن شیر باقی ماند؛ مقدار باقیمانده را به ابوبكر دادم. صحابه عرض كردند: ای رسول خدا! این، همان علمی است كه خداوند متعال به شما داده و شما از آن سرشار گشته و مقداری را نیز به ابوبكر دادهاید. رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: درست تعبیر كردید.)
علامه سیوطی- رحمه الله- در مورد علم و فقاهت حضرت ابوبکر صدیق میگوید: من، در نوشتارهای حافظ ذهبی- رحمه الله- دیدهام كه از جمله كسانی كه در فن و دانش زمان خود، یگانه دوران بودهاند، ابوبكر- رضی الله عنه- میباشد كه در نسبشناسی، یگانه زمان خویش بوده است. ابوبكر- رضی الله عنه- از این دانش خود در راه دعوت استفاده كرد و بدین طریق اسوه همگان قرار گرفت تا به همه كارداران و كارشناسان بفهماند كه باید از دانش، تخصص و شغل خود، در هر رشته و پایهای كه باشد- چه در پهنه علوم نظری و چه در عرصه علوم تجربی و یا مشاغل مهم در سطح جامعه و ساختار اجتماعی- در راه خدا استفاده كنند و برای گسترش دعوت اسلامی به كار گیرند. [تاریخ الخلفاء، ص:100]
بهشتی بودن حضرت ابوبکر رضی الله عنه
حضرت ابوبکر بشارت بهشتی بودن را از آنحضرت صلی الله علیه وسلم دریافت نمود؛ چنان که رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: «إِنَّ أَهْلَ الدَّرَجَاتِ الْعُلَى لَيَرَاهُمْ مَنْ تَحْتَهُمْ كَمَا تَرَوْنَ النَّجْمَ الطَّالِعَ فِى أُفُقِ السَّمَاءِ وَإِنَّ أَبَابَكْرٍ وَعُمَرَ مِنْهُمْ وَأَنْعَمَا» [ سنن ترمذی، حدیث:4019] (همانا کسانی که در طبقات پایینی بهشت قرار دارند، کسانی را که در طبقات بالا قرار دارند، میبینند، همان طور که شما ستارگان درخشان را در آسمان میبینید. و ابوبکر و عمر جزو آنها (کسانی که در طبقات بالای بهشت قرار دارند) میباشند، و به راستی که صلاحیت آن را هم دارند.)
همچنین حدیث دیگری در سنن ترمذی حدیث شماره (3447) با این مضمون ذکر شده است: « عن عبد الرحمن بن عوف قال : قال رسول الله صلى الله عليه و سلم أبو بكر في الجنة و عمر في الجنة و عثمان في الجنة و علي في الجنة و طلحة في الجنة و الزبير في الجنة و عبد الرحمن بن عوف في الجنة و سعد في الجنة و سعيد في الجنة و أبو عبيدة بن الجراح في الجنة در این حدیث آنحضرت صلی الله علیه وسلم به صراحت بهشی بودن ده نفر از صحابه را اعلام میفرماید که نام حضرت ابوبکر رضی الله عنه در ابتدای این لیست مبارک میدرخشد.
خلاصه اینکه ابوبكر صدیق- رضی الله عنه- چنان شخصیت برجسته و عظیمی است، و دارای چنان ویژگیها و خصوصیاتی است که نمونه کامل آن را، پس از انبیا، در کمتر کسی میتوان یافت. اعتقاد پاك و راستین به باورهای دینی، برخورداری وافر از دانش شرعی، اطمینان و اعتماد به خداوند متعال، برخورداری از صفات والا و نیك، صدق و اخلاص، لیاقت و شایستگی در تمام جنبههای زندگی و دینی، شجاعت و رادمردی، زهد و تقوا، جانفشانی و قربانی در راه خدا، گزینش درست و مناسب همكاران و مشاوران و كارگزاران حكومتی، صبر و شكیبایی، بلندهمتی و ارادۀ قوی و آهنین، توانمندی در رویارویی با مشكلات و حل آنان، توانایی در انتقال داشتههای علمی و دینی به دیگران و پرورش شخصیتهای برجسته و ایجاد زمینۀ مناسب برای رشد و بالندگی نخبگانی كه به وقتش زمام امور را به دست گیرند و بسیاری از صفات برجستۀ دیگر، بخشی از خصوصیات ابوبكر- رضی الله عنه- میباشد كه در دوران مكی و در نتیجه مصاحبت و همراهی با رسول خدا صلی الله علیه وسلم و در جامعۀ مدنی از طریق همراهی با آنحضرت صلی الله علیه وسلم و حضور در میادین جنگ به دست آورده بود. البته بسیاری از ویژگیها و توانمندیهای ابوبكر- رضی الله عنه- در دورۀ خلافتش نمودارگشت و او توانست با توفیق الهی و تواناییهایی كه خداوند متعال به او ارزانی داشته بود، پایههای حكومت اسلامی را در شرایط بحرانی زمان خودش قوت بخشد و ضمن رویارویی با مرتدین و مانعین زکات، به فضل و توفیق خداوند گامهای استواری در رهبری امت به سوی خیر و هدایت و نجات از فتنههای زمان بردارد.
آنچه بیان شد گوشهای از خصویات فردی حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه بود، اما بیان کامل جنبههای زندگی فردی، اجتماعی، اصلاحی و .... این شخصیت بزرگ جهان اسلام، چنان وسیع است که به هیچ وجه در این مقاله بسیار کوتاه و مختصر نمیگنجد؛ به رشته تحریر درآوردن خونسردی و متانت حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه در لحظات حساس رحلت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم و مدیریت مدبرانه ایشان در آن لحظات که بسیاری از صحابه به کلی حواسباخته شده بودند، مبارزه با مرتدین و جنگ با مانعین زکات و برنامهریزیهای دقیق در دوران خلافت خویش که نشان از آیندهنگری و ژرفاندیشی ایشان است، نیازمند کتابی بس قطور میباشد که عاشقان و محبان این صحابی جلیلالقدر و دیگر شاگردان و تربیت یافتگان مکتب محمدی، میتوانند آن را از لابه لای قرآن، حدیث، روایات و کتب تاریخی معتبر که به دور از هرگونه تعصب و تنگنظری نگاشته شده باشند، جستجو نمایند. باشد که زندگی و سیرت این بزرگان مشعل راه اقشار مختلف جامعه، اعم از رجال سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و عام و خاص این جامعه قرار گیرد.
منابع:
1ـ البدایة و النهایة (ابن کثیر)
2ـ تاریخ الخلفاء (سیوطی)
3ـ سيرة اميرالمؤمنين ابي بكر الصديق (د.علي محمد الصلابي)
4ـ العشرة المبشرون بالجنة (عبدالستار الشیخ)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر