میرحسین موسوی پس از مدت ها به بهانه 16 آذر در قالب پیامی، نظرات خود را در مورد اتفاقات جاری و اخیر کشور بیان کرد. به نظر من صحبت های میرحسین دو قسمت پررنگ دارد که در دو مطلب جداگانه به آن می پردازم. اما همانطور که در تیتر آمده است،این مطلب در مورد تفکر مقدس سازی و مقدس پنداری است. موسوی می گوید برخی تا آنجا پیش می روند که خود را خداوند بلندمرتبه می دانند(انا ربکم الاعلی) و در مقابل، منتقدان و مخالفان خود را با ادبیاتی توهین آمیز، خس و خاشاک و گوساله و بزغاله می خوانند. بر هیچکس پوشیده نیست که مقصود موسوی، شخص خامنه ای است که خود را خدا می داند و منتقدان را میکروب و در حاشیه، همراهان خامنه ای نیز با مردم چنین برخوردی دارند تا جایی که به خود اجازه می دهند به شعور و جسم انسانی تجاوز و با توهین و ماشین، آنها را له کنند.
خامنه ای شخصیتی ساده ای نیست، خامنه ای تشکیل شده از فعالیت های سازمانی سپاه پاسداران و شرکا و افکار مغشوش عده ای انسان خطرناک که حاصل سالها شستشوی مغزی هستند که به صورت موازی و ساختاری به فعالیتی روتین می پردازند. این که آن دسته دوم (افکار مغشوش) را جدای از فعالیت های سازمانی سپاه پاسداران می دانیم، حاصل یک عمر تلاش سازمان های در هم پیچیده است تا چنین تفکری را در قشری خاص نهادینه کنند وگرنه در نگاهی کلی تر آن دسته دوم همان زیر مجموعه سپاه پاسداران است ولی از آنجا که به خوبی به وظایف و محدوده خود آشنا هستند، دیگر نیازی به دستورات راهبردی و مستقیم سپاه پاسداران ندارند. این دسته از افراد را جماعت خودجوش یا نیروهای خودسر می نامند. مثلن کافی است شما در یک مکانی به خر خامنه ای بگویید یابو، این جماعت در طی یک فرایند خودکار، گزارشات عمل تعویض خر با یابو را در کوتاه ترین زمان به مقام بالاتر می رساند.اما بحث اینجا است که آیا نگاه خدایی یا سلطانی محدود به خامنه ای می شود؟ و اینکه خامنه ای چگونه تبدیل به خدایی این چنین مقدس شد؟
در جواب سوال اول به گمانم قاطبه خوانندگان جوابی منفی خواهند داشت که هر شخصی پتانسیل خداشدن را دارد، مخصوصن در یک سیستم فرهنگی مریض همانند سیستم حاکم بر ایران و جماعتی که مقصد خود را در داشتن ولی و مولا می بینند. دیروز که میرحسین موسوی در مورد برخی مسائل صحبت هایی داشت و باز طبق معمول استناد داشت به امام راحل! خیلی طبیعی است که در پی بازخورد آن صحبت ها، یک سری عکس العمل منفی وجود داشته باشد، با اطمینان کامل به اینکه در زیر چنین مطالبی در این مورد چه خواهم دید به سراغ کامنت ها رفتم چند کامنت از صد ها کامنتی که در سایت کلمه به تایید موسوی گذاشته شده بود را به اینجا آوردم، مشتی است از آن خروار نظرات تاییدی.
خامنه ای شخصیتی ساده ای نیست، خامنه ای تشکیل شده از فعالیت های سازمانی سپاه پاسداران و شرکا و افکار مغشوش عده ای انسان خطرناک که حاصل سالها شستشوی مغزی هستند که به صورت موازی و ساختاری به فعالیتی روتین می پردازند. این که آن دسته دوم (افکار مغشوش) را جدای از فعالیت های سازمانی سپاه پاسداران می دانیم، حاصل یک عمر تلاش سازمان های در هم پیچیده است تا چنین تفکری را در قشری خاص نهادینه کنند وگرنه در نگاهی کلی تر آن دسته دوم همان زیر مجموعه سپاه پاسداران است ولی از آنجا که به خوبی به وظایف و محدوده خود آشنا هستند، دیگر نیازی به دستورات راهبردی و مستقیم سپاه پاسداران ندارند. این دسته از افراد را جماعت خودجوش یا نیروهای خودسر می نامند. مثلن کافی است شما در یک مکانی به خر خامنه ای بگویید یابو، این جماعت در طی یک فرایند خودکار، گزارشات عمل تعویض خر با یابو را در کوتاه ترین زمان به مقام بالاتر می رساند.اما بحث اینجا است که آیا نگاه خدایی یا سلطانی محدود به خامنه ای می شود؟ و اینکه خامنه ای چگونه تبدیل به خدایی این چنین مقدس شد؟
در جواب سوال اول به گمانم قاطبه خوانندگان جوابی منفی خواهند داشت که هر شخصی پتانسیل خداشدن را دارد، مخصوصن در یک سیستم فرهنگی مریض همانند سیستم حاکم بر ایران و جماعتی که مقصد خود را در داشتن ولی و مولا می بینند. دیروز که میرحسین موسوی در مورد برخی مسائل صحبت هایی داشت و باز طبق معمول استناد داشت به امام راحل! خیلی طبیعی است که در پی بازخورد آن صحبت ها، یک سری عکس العمل منفی وجود داشته باشد، با اطمینان کامل به اینکه در زیر چنین مطالبی در این مورد چه خواهم دید به سراغ کامنت ها رفتم چند کامنت از صد ها کامنتی که در سایت کلمه به تایید موسوی گذاشته شده بود را به اینجا آوردم، مشتی است از آن خروار نظرات تاییدی.
مسیر سبز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر