به قلم :
استاد مجاهد مولوي عبدالرئوف ريگي عضو مجمع علماي جنبش مقاومت جندالله و سخنگوي رسمي جنبش
بسم الله الرحمن الرحيم
فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ .سوره ۴۷: محمد - جزء ۲۶
فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ .سوره ۴۷: محمد - جزء ۲۶
پس چون با كسانى كه كفر ورزيدهاند برخورد كنيد گردنها[يشان] را بزنيد تا خون آنها را به خوبي بريزيد پس [اسيران را] استوار در بند كشيد سپس يا [بر آنان] منت نهيد [و آزادشان كنيد] و يا فديه [و عوض از ايشان بگيريد] تا در جنگ اسلحه بر زمين گذاشته شود اين است [دستور خدا] و اگر خدا مىخواست از ايشان انتقام مىكشيد ولى [فرمان پيكار داد] تا برخى از شما را به وسيله برخى [ديگر] بيازمايد و كسانى كه در راه خدا كشته شدهاند هرگز كارهايشان را ضايع نمىكند.
قبل از پرداختن به مطلب شخصي كه خود را عبدالواحد ريگي!!!!!!!!! معرفي كرده است عمليات افتخار آفرين استشهادي چابهار كه در جمع متجاوزان اشغالگر انجام گرفت را به همه مردم مظلوم و ستمديده بلوچ و اهلسنت و خدمت مبارزان و خصوصا محضر برادر بزرگوار و گرامي قدر حاجي محمد ظاهر بلوچ رهبري جنبش تبريك مي گويم و براي مجاهدان پيروزي روز افزون از درگاه پروردگار مسئلت دارم.
البته جنبش جندالله در بين دو تفكر افراطي قرار گرفته است تفكر افراطي ضد ديني كه همه روزه عليه جنبش مي نويسند كه چرا اعضاي جنبش مسلمان اند و حامي دين اند و مذهبي اند و از سوئي تفكر افراطي برخي مذهبيون كه مطرح كردن مسائل ملت مظلوم بلوچ و بيان حقوق اين ملت را كفر و شرك مي دانند و فتوا مي دهند و موضوع مورد بحث ما در اين نوشتار همين گروه دوم هستند.
ديشب در سايت سني نيوز مطلبي با عنوان : جندالله و هويت ناشناخته!!!!!!!!! از قلم شخصي با نام عبدالواحد ريگي از زاهدان خواندم كه جدا از اينكه هويت اين شخص ناشناخته است به مطلب مورد اشاره مي پردازم و از آنجائي كه انتقاد را آزاد مي دانم از مطلب ايشان استقبال مي كنم و اميدوارم ايشان هم از پاسخ استقبال كنند و دل نوشته هاي اين بنده حقير را به دل نگيرند.
نويسنده مطلب مورد اشاره طي نوشتارش سعي كرده است كه جنبش عظيم جندالله را كه متشكل از اقشار مختلف مردم بلوچ اعم از علماء و ريش سفيدان و دانشجويان و طلاب و عموم مردم است جنبشي عاطفي و احساسي و محصور در چند جوان احساساتي جلوه دهد كه يا نويسنده داراي اطلاعات ناقص است و يا نيتش در نقد بر اساس حقايق نيست بلكه بر اساس اغراضي غير حق است و نعوذ بالله من شرور انفسنا
امروز جنبش جندالله متشكل از دهها گروه سابق است كه بزرگان و معتمداني همچون حاجي نعمت الله اسماعيل زهي و حاجي امام و حاجي درا و ... عضو اين جنبش هستند و جاي دارد بگويم بزرگترين عالم بلوچستان شهيد بزرگوار و شيخ الحديث و التفسير حضرت مولانا محمد عمر سربازي رحمه الله خود از بانيان و مشاوران و از رهبران اولين جنبش جندالله بوده است كه اين جنبش با دعاها و مشوره ها و فتواهاي ايشان آغاز به كار نمود الحمدلله كه اكنون دهها عالم عضو جنبش هستند و جنبش داراي مجمعي جداگانه با نام مجمع علماي جنبش است پس چگونه آقاي عبدالواحد ريگي اين جنبش عظيم با اين همه بزرگ و عالم جنبشي متشكل از چند جوان احساساتي مي داند و اين دقيقا تبليغات رژيم است و رژيم سعي و تلاش نموده است كه با تبليغاتي چنيني چهره جنبش را مخدوش نموده و طوري وانمود كند كه اين جنبش از نظر علم شرعی و دینی در فقر شدید میباشند. و گروه بکلی فاقد شخصیتهای علمی است، و از پشتیبانی علما نیز برخوردار نیست!... و دقيقا همين عبارت مطلب آقاي عبدالواحد ريگي است. اعاذنا الله من شرور انفسنا
جالب است كه آقاي عبدالواحد ريگي در مطلبش به گروههائي در بلوچستان اشاره نموده است كه حتي مردم بلوچ با نام آنها آشنا نيستند اما نويسنده هويت آنها را شناخته شده معرفي كرده است و نوشته است : در اثنای جهاد افغانستان گروهی مسلح به رهبری شخصیتی مذهبی به نام "ابو سلمان" یا عبد المنعم عریش قد علم کرد که شاید بتوان از آن به عنوان اولین جرقه دفاع مسلح اهل سنت نام برد که دارای هویت مذهبی مشخصی بود. هدف جماعت "ابو سلمان" واضح و روشن بود.
و در مورد گروه مجاهد حزب الفرقان نوشته است: این گروه نیز دارای خط مشی مذهبی است. و تا حدود زیادی نیز هویت مذهبی آن واضح است.
اما وقتي نوبت به جنبش عظيم جندالله با سابقه صدها شهيد رسيده است قلمش از حق منحرف شده است و نوشته است :ولی متأسفانه "جندالله" بکلی فاقد هویت شناخته شدهای بود.
اما حقيقت چيست و من با وضوح مي گويم و با احترام به بزرگاني همچون ابوسلمان عبدالمنعم و گروه مجاهد حزب الفرقان تاكنون و در تاريخ بلوچستان هيچ جنبش و تحريكي به اندازه جنبش مقاومت جندالله شناخته شده نيست و جنبش جندالله تنها حركت و جنبشي در بلوچستان و اهلسنت ايران است كه اهدافش روشن و واضح و شناخته شده هستند و جنبش در اين زمنيه هزاران اطلاعيه و بيانيه صادر كرده است و رهبر شهيد جنبش دهها مصاحبه و گفتگو نمود و اهداف جنبش را به روشني و وضوح ترسيم نمود و خلاصه اينكه جنبش جندالله يك جنبش اسلامي براي دفاع از مردم مظلوم اهلسنت و مردم بلوچ در برابر تجاوزات و تعدي هاي كافران و مشركان شيعه مي باشد و خواهان رسيدن مردم اهلسنت به عزت و آزادي در سايه حكومتهاي محلي و منطقه اي كه قوانينشان مطابق با مذهب و دين اهلسنت باشند هست اما شايد براي نويسنده اين همه گفتگو و مطالب و بيانيه كافي نبوده است و من در تعجبم كه با اين همه بيانيه و اطلاعيه وقتي جنبش جندالله برايشان ناشناخته است حزب الفرقان و جماعت شيخ بزرگوار عبدالمنعم چگونه براي ايشان شناخته شده است و بر اساس كدام رساله و كدام مصاحبه و كدام گفتگو و بيانيه اين دو جماعت براي ايشان شناخته شده گرديده اند؟!!!!!!!!! يا اينكه اين نويسنده مي خواهد با طرح نام بزرگواراني همچون مجاهد شيخ عبدالمنعم و مجاهدين بزرگوار حزب الفرقان دريچه اي براي اختلاف بگشايد تا مردم چنين بيانديشند كه نويسنده از نزديكان همين مجاهدان است اما زهي خيال باطل كه نزديكي و ارتباط مجاهدان جندالله با مجاهدان حزب الفرقان چنان مستحكم و قوي و ناگسستني است كه با يك مقاله هدف دار خدشه دار نمي شود.
قبل از پرداختن به مطلب شخصي كه خود را عبدالواحد ريگي!!!!!!!!! معرفي كرده است عمليات افتخار آفرين استشهادي چابهار كه در جمع متجاوزان اشغالگر انجام گرفت را به همه مردم مظلوم و ستمديده بلوچ و اهلسنت و خدمت مبارزان و خصوصا محضر برادر بزرگوار و گرامي قدر حاجي محمد ظاهر بلوچ رهبري جنبش تبريك مي گويم و براي مجاهدان پيروزي روز افزون از درگاه پروردگار مسئلت دارم.
البته جنبش جندالله در بين دو تفكر افراطي قرار گرفته است تفكر افراطي ضد ديني كه همه روزه عليه جنبش مي نويسند كه چرا اعضاي جنبش مسلمان اند و حامي دين اند و مذهبي اند و از سوئي تفكر افراطي برخي مذهبيون كه مطرح كردن مسائل ملت مظلوم بلوچ و بيان حقوق اين ملت را كفر و شرك مي دانند و فتوا مي دهند و موضوع مورد بحث ما در اين نوشتار همين گروه دوم هستند.
ديشب در سايت سني نيوز مطلبي با عنوان : جندالله و هويت ناشناخته!!!!!!!!! از قلم شخصي با نام عبدالواحد ريگي از زاهدان خواندم كه جدا از اينكه هويت اين شخص ناشناخته است به مطلب مورد اشاره مي پردازم و از آنجائي كه انتقاد را آزاد مي دانم از مطلب ايشان استقبال مي كنم و اميدوارم ايشان هم از پاسخ استقبال كنند و دل نوشته هاي اين بنده حقير را به دل نگيرند.
نويسنده مطلب مورد اشاره طي نوشتارش سعي كرده است كه جنبش عظيم جندالله را كه متشكل از اقشار مختلف مردم بلوچ اعم از علماء و ريش سفيدان و دانشجويان و طلاب و عموم مردم است جنبشي عاطفي و احساسي و محصور در چند جوان احساساتي جلوه دهد كه يا نويسنده داراي اطلاعات ناقص است و يا نيتش در نقد بر اساس حقايق نيست بلكه بر اساس اغراضي غير حق است و نعوذ بالله من شرور انفسنا
امروز جنبش جندالله متشكل از دهها گروه سابق است كه بزرگان و معتمداني همچون حاجي نعمت الله اسماعيل زهي و حاجي امام و حاجي درا و ... عضو اين جنبش هستند و جاي دارد بگويم بزرگترين عالم بلوچستان شهيد بزرگوار و شيخ الحديث و التفسير حضرت مولانا محمد عمر سربازي رحمه الله خود از بانيان و مشاوران و از رهبران اولين جنبش جندالله بوده است كه اين جنبش با دعاها و مشوره ها و فتواهاي ايشان آغاز به كار نمود الحمدلله كه اكنون دهها عالم عضو جنبش هستند و جنبش داراي مجمعي جداگانه با نام مجمع علماي جنبش است پس چگونه آقاي عبدالواحد ريگي اين جنبش عظيم با اين همه بزرگ و عالم جنبشي متشكل از چند جوان احساساتي مي داند و اين دقيقا تبليغات رژيم است و رژيم سعي و تلاش نموده است كه با تبليغاتي چنيني چهره جنبش را مخدوش نموده و طوري وانمود كند كه اين جنبش از نظر علم شرعی و دینی در فقر شدید میباشند. و گروه بکلی فاقد شخصیتهای علمی است، و از پشتیبانی علما نیز برخوردار نیست!... و دقيقا همين عبارت مطلب آقاي عبدالواحد ريگي است. اعاذنا الله من شرور انفسنا
جالب است كه آقاي عبدالواحد ريگي در مطلبش به گروههائي در بلوچستان اشاره نموده است كه حتي مردم بلوچ با نام آنها آشنا نيستند اما نويسنده هويت آنها را شناخته شده معرفي كرده است و نوشته است : در اثنای جهاد افغانستان گروهی مسلح به رهبری شخصیتی مذهبی به نام "ابو سلمان" یا عبد المنعم عریش قد علم کرد که شاید بتوان از آن به عنوان اولین جرقه دفاع مسلح اهل سنت نام برد که دارای هویت مذهبی مشخصی بود. هدف جماعت "ابو سلمان" واضح و روشن بود.
و در مورد گروه مجاهد حزب الفرقان نوشته است: این گروه نیز دارای خط مشی مذهبی است. و تا حدود زیادی نیز هویت مذهبی آن واضح است.
اما وقتي نوبت به جنبش عظيم جندالله با سابقه صدها شهيد رسيده است قلمش از حق منحرف شده است و نوشته است :ولی متأسفانه "جندالله" بکلی فاقد هویت شناخته شدهای بود.
اما حقيقت چيست و من با وضوح مي گويم و با احترام به بزرگاني همچون ابوسلمان عبدالمنعم و گروه مجاهد حزب الفرقان تاكنون و در تاريخ بلوچستان هيچ جنبش و تحريكي به اندازه جنبش مقاومت جندالله شناخته شده نيست و جنبش جندالله تنها حركت و جنبشي در بلوچستان و اهلسنت ايران است كه اهدافش روشن و واضح و شناخته شده هستند و جنبش در اين زمنيه هزاران اطلاعيه و بيانيه صادر كرده است و رهبر شهيد جنبش دهها مصاحبه و گفتگو نمود و اهداف جنبش را به روشني و وضوح ترسيم نمود و خلاصه اينكه جنبش جندالله يك جنبش اسلامي براي دفاع از مردم مظلوم اهلسنت و مردم بلوچ در برابر تجاوزات و تعدي هاي كافران و مشركان شيعه مي باشد و خواهان رسيدن مردم اهلسنت به عزت و آزادي در سايه حكومتهاي محلي و منطقه اي كه قوانينشان مطابق با مذهب و دين اهلسنت باشند هست اما شايد براي نويسنده اين همه گفتگو و مطالب و بيانيه كافي نبوده است و من در تعجبم كه با اين همه بيانيه و اطلاعيه وقتي جنبش جندالله برايشان ناشناخته است حزب الفرقان و جماعت شيخ بزرگوار عبدالمنعم چگونه براي ايشان شناخته شده است و بر اساس كدام رساله و كدام مصاحبه و كدام گفتگو و بيانيه اين دو جماعت براي ايشان شناخته شده گرديده اند؟!!!!!!!!! يا اينكه اين نويسنده مي خواهد با طرح نام بزرگواراني همچون مجاهد شيخ عبدالمنعم و مجاهدين بزرگوار حزب الفرقان دريچه اي براي اختلاف بگشايد تا مردم چنين بيانديشند كه نويسنده از نزديكان همين مجاهدان است اما زهي خيال باطل كه نزديكي و ارتباط مجاهدان جندالله با مجاهدان حزب الفرقان چنان مستحكم و قوي و ناگسستني است كه با يك مقاله هدف دار خدشه دار نمي شود.
هدف دار بودن مطلب آنجا روش تر ميشود كه لحن قلم نويسنده ادب را كنار مي گذارد و مي نويسد : جنبش "جندالله" در سال 1382 ش توسط نوجوانی 21 ساله به نام عبدالمالک ریگی از زیر خاک سربرآورد.
كه به سمع مبارك آقاي عبدالواحد ريگي مي رسانم كه جنبش جندالله از زير خاك سر برنياورد بلكه از ميان جامعه اهلسنت و ملت مظلوم بلوچ سر بر آورد و قيام نمود و آنجائيكه همه سكوت كرده بودند و ظلم را پذيرفته بودند و اهلسنت در حال زوال و فنا بودند جواناني از قلب همين جامعه بپاخواستند تا با اهداي جان خود به ظلم و ستم پايان دهند.
اين نويسنده مغرض قيام جنبش جندالله را مي خواهد شخصي كند و چنانچه آن را ربط مي دهد به شهادت برادر رهبر جنبش مقاومت جندالله كه توسط نيروهاي نظامي در سال 82 به شهادت رسيد در صورتيكه رهبر شهيد خيلي پيشتر از آن و در سال 78 براي دفاع از اهلسنت به سپاه رسول الله به رهبري مولا بخش پيوسته بود و قيام جندالله اصلا هيچ ربطي به شهادت برادر رهبر جنبش نداشت كه نويسنده تلاش كرده است قيام جوانان مظوم را به آن ربط دهد و مسئله را از يك مسئله ديني و ملي به يك مسئله شخصي و خانوادگي ربط دهد و به يادم هست كه برخي جوانان پس از اينكه جنبش پاي گرفت و قدرتمند شد از رهبر جنبش امير عبدالمالك تقاضا كردند كه به آنها اجازه دهد كه سرهنگ دشتي زاده كه تير خلاص به برادر رهبر جنبش زده بود را بكشند و رهبر شهيد جنبش فرمود من نمي خواهم موضوع قيام جنبش را شخص كنم و شايد در دلم اندكي درد انتقام برادر باشد لذا من قضيه سرهنگ دشتي زاده را به خدا محول مي كنم چنانچه مدتي نگذشت كه سرهنگ دشتي زاده توسط يكي از مجاهدان بزرگ با نام حاجي اسماعيل اسماعيل زهي( كه بعدا به جنبش جندالله پيوستند ) به هلاكت رسيد.
شك در باره هدف دار بودن مطلب آقاي عبدالواحد ريگي!!!! آنجا تبديل به يقين مي شود كه جنبش عظيم جندالله را كه اعضايش از شمال و جنوب و شرق و غرب بلوچستان و حتي از اهلسنت ديگر نقاط ايران تشكيل شده اند يك تشكل قبيله اي خوانده است و نوشته است :البته روح قبیلهای و ریگی بودن نیز از خطاب جنبش بدور نبود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اعاذنا الله من ذلك
نويسنده چگونه به خود جرات چنين اتهام و بهتان عظيمي را به شخصيتي مي دهد كه ذره اي همه به طايفه خود نيانديشيد و حتي خانواده و نزديكانش برايش درجه ثانوي داشتند و فقط سربلندي دين الله و مسلمانان مقصد و هدف او بود و جز به اين لحظه اي هم نيانديشيده بود.
كسي كه در حضور من به پدر و مادرش در زاهدان گفت : اگر همه شما و خواهرانم و برادرانم در راه دين الله تكه تكه شوند براي من قبول است و هرگز ذره اي از جهاد برنخواهم گشت ، چگونه آقاي عبدالواحد ريگي چنين بهتان عظيمي به اين شخصيت بزرگ مي زنند و سعي مي كنند از مقام عظيم وي بكاهند.
شخصيتي كه برادرش را بمب مي بندد و براي دفاع از مدرسه ديني لوتك به جمع نظاميان مي فرستد تا خود را منفجر كند چگونه مي تواند به ريگي بودن خود بيانديشد و حق و حقيقت اين است كه وي ذره اي به قبيله خود نيانديشيد و هميشه اين گفته پيامبر بزرگوار اسلام بر زبانش بود : دعوها فانها منتنة ، صداي قبيله گرائي نزنيد كه اين صدا بدبودار است.
اين شخصيت چگونه مي تواند نعره قبيله اي بزند والله كساني كه لحظه اي با رهبر شهيد همراه بوده به آقاي عبدالواحد ريگي فرياد خواهند زد : سبحنك هذا بهتان عظيم
جنبش جندالله آغاز مي شود با افرادي از قبايل و مناطق مختلف بلوچستان كه رهبري جندالله ريگي است و ديگر دوستانش يكي ناروئي و ديگري اسماعيل زهي و ديگري از ناهوك سراوان و ديگري از سرباز و ديگري از اسفندك سراوان و ديگري از زابل.
اين جنبش كه با اين افراد كه اعضاي قبايل متخاصمي هستند كه سالها با هم جنگ بوده اند و لحظه اي هم يكديگر را تحمل نمي كردند آغاز شده است چگونه مي تواند به يك قبيله مربوط باشد و اين طرف تفكر و نوشتن نويسنده نشانگر جهل و يا غرض ورزي وي مي باشد.
همانگونه كه قبلا اشاره كردم نويسنده سعي دارد جنبش را از نظر علمي فقير جلوه دهد در صورتيكه به فضل الله اين جنبش با راهنمائي و مشوره علماي رباني مانند شهيد مولانا محمد عمر سربازي و ديگر علماي بزرگ آغاز به فعاليت نمود و اكنون دهها عالم عضو جنبش مقاومت هستند و و چندين كتاب توسط اعضاي مجمع علماي جنبش نوشته شده است كه نوع تفكر و عقيده اين جنبش را بيان مي دارند از جمله كتاب عقيده كه بنده حقير نوشته ام و در دسترس قرار دارد و جنبش مقاومت قصد دارد كه بزودي دارالتحقيق و الفتوي راه اندازي نمايد و اين نشانگر تلاشهاي علمي جنبش و وزن سنگين علمي اش مي باشد و تا مردم بتوانند مسائل شرعي و فقهي خود را از دارالتحقيق جنبش دريافت نمايند.
در آخر آقاي عبدالواحد به بيان مسائل شرعي پرداخته است كه بنده از فقر و بيچارگي علمي و جهل نسبت به دين وي تعجب نكردم زيرا كه بزرگان وي از مسائل جهادي آگاه ندارند و شايد وي فاضل همان مدرسه هائي است كه قسمت كتاب السير و المغازي منگنه شده است و هرگز خوانده نمي شود و من به ياد دارم وقتي رهبر شهيد امير عبدالمالك رحمه الله در باره يكي مسئله از كتاب السير از يكي از بزرگترين علماي بلوچستان سوال نمود وي در پاسخ گفت ما اين مسائل را هرگز نخوانده ايم و مطالعه نكرده ايم و در آخر به شوخي گفت اگر سوالي در مورد نماز و زكات و طلاق و نكاح داري در خدمت هستيم كه رهبر شهيد خيلي تاسف خورد و اين غفلت از مسائل سياسي و جهادي را مايه تاسف همه ما شد.
لذا من از برداشت سطحي نويسنده از آيه اي كه ذكر كرده است ناراحت نشدم كه مي دانم در اين موضوع به اندازه ذره اي هم علم ندارند و فقط آيه اي كه در اول مطلب نوشتم را در پاسخ اين نوشته اش نوشتم:اسلام به شدت از خون و خونریزی نفرت دارد.
واما در مورد حمله به بيگانگاني كه در سرزمين اسلامي زندگي مي كنند و موجب تقويت متجاوزان و كافران هستند از آقاي عبدالواحد مي پرسم حكم حمله به شهروندان اسرائيلي كه در سرزمين هاي اشغالي فلسطين زندگي مي كنند چيست؟
نوسينده مغرض در نوشتارش سعي كرده است به رهبر شهيد امير عبدالمالك كه از نظر علمي دهها امثال نويسنده در جيب خود جاي مي داد و علماي بزرگ در برابر علمش ساكت مي شدند توهين كند و رهبر فرزانه شهيد را شخصي بي علم معرفي كنند و همچنين سعي كرده است به رهبر فعلي جنبش امير عزيز حاج محمد ظاهر هم حمله نمايد كه مردمان و نزديكان اين دو بزرگوار از هر شخصي آنها را بهتر مي شناسند و نيازي به معرفي آقاي عبدالواحد ريگي نيست و آقا عبدالواحد ريگي مي تواند به علمائي كه براي ديدار رهبر جنبش به تهران برده شدند مراجعه نمايد و سطح علمي رهبر جنبش را از آنها بپرسد تا برايش بگويند همه علماي بلوچستان در آن مجلس كم مي آورند و نمي توانند به سوالات رهبر شهيد پاسخ دهند.
اما موضوع مطرح نمودن مسائل ملي ملت بلوچ و ديگر ملل اهلسنت مثل ملت كرد و تركمن كه از نظر نويسنده جرمي نابخشودني است يك مسئله شرعي است كه به سياست اسلامي مربوط است و خود پيامبر اسلام در جنگ حنين فرياد مي زند انا النبي لا كذب انا ابن عبدالمطلب كه نشان ميدهد استفاده از آن اشكالي ندارد و نويسنده و افرادي با طرز فكر وي مي توانند به تاريخ فتوحات اسلامي مراجعه نمايند مثلا سخنراني ابوسفيان در جنگ شام را بخوانند كه چگونه عربها را تحريك مي كند و جهاد افغان دليلي ديگر است كه چگونه براي دفاع از سرزمين و ملت افغان فتواي جهاد داده مي شود و همچنين مراجعه كنند به فتواي تاريخي مفتي كفايت الله دهلوي استاد مولانا عبدلعزيز كه در برابر انگليس فتواي استفاده از مسئله مليت هندي را بدون توجه به دين ملت هند مي دهند و دلائل بسيار زياد ديگري كه اين نوشتار توان جا دادنشان را ندارد.
لذا كساني مانند عبدالواحد ريگي با برداشت سطحي و تفكري عاميانه نمي توانند فتوا دهند كه اين جنگ ، جهاد است يا نه و هركس براي دفاع از دينش كشته شود شهيد است و هركس براي دفاع از مالش كشته شود شهيد است و هر كس براي دفاع از عزت و آبرويش كشته شود شهيد است و همه اينها في سبيل الله هستند اگر كسي نيتش الله باشد.
متسمك قرار دادن يك آيه و يك حديث بدون توجه به تمام دين جهل و ناداني و سطحي نگري است كه بايد بيشتر به اين مسئله توجه نمود و هنگام فتوا دادن دقت بيشتري نمود.
اگر هدف نويسنده اصلاح بوده است كه بابت استفاده كلمات تند از ايشان پوزش مي طلبم البته بايد به من حق بدهند كه قلمش خيلي تند رفته است و اگر هدفي جز خير داشته است پاسخش را دريافت نمود.
حسبي الله لا اله الا هو عليه توكلت و هو رب العرش العظيم
عبدالرئوف ريگي (عضو مجمع علماي جنبش مقاومت مردمي ايران) جندالله
كه به سمع مبارك آقاي عبدالواحد ريگي مي رسانم كه جنبش جندالله از زير خاك سر برنياورد بلكه از ميان جامعه اهلسنت و ملت مظلوم بلوچ سر بر آورد و قيام نمود و آنجائيكه همه سكوت كرده بودند و ظلم را پذيرفته بودند و اهلسنت در حال زوال و فنا بودند جواناني از قلب همين جامعه بپاخواستند تا با اهداي جان خود به ظلم و ستم پايان دهند.
اين نويسنده مغرض قيام جنبش جندالله را مي خواهد شخصي كند و چنانچه آن را ربط مي دهد به شهادت برادر رهبر جنبش مقاومت جندالله كه توسط نيروهاي نظامي در سال 82 به شهادت رسيد در صورتيكه رهبر شهيد خيلي پيشتر از آن و در سال 78 براي دفاع از اهلسنت به سپاه رسول الله به رهبري مولا بخش پيوسته بود و قيام جندالله اصلا هيچ ربطي به شهادت برادر رهبر جنبش نداشت كه نويسنده تلاش كرده است قيام جوانان مظوم را به آن ربط دهد و مسئله را از يك مسئله ديني و ملي به يك مسئله شخصي و خانوادگي ربط دهد و به يادم هست كه برخي جوانان پس از اينكه جنبش پاي گرفت و قدرتمند شد از رهبر جنبش امير عبدالمالك تقاضا كردند كه به آنها اجازه دهد كه سرهنگ دشتي زاده كه تير خلاص به برادر رهبر جنبش زده بود را بكشند و رهبر شهيد جنبش فرمود من نمي خواهم موضوع قيام جنبش را شخص كنم و شايد در دلم اندكي درد انتقام برادر باشد لذا من قضيه سرهنگ دشتي زاده را به خدا محول مي كنم چنانچه مدتي نگذشت كه سرهنگ دشتي زاده توسط يكي از مجاهدان بزرگ با نام حاجي اسماعيل اسماعيل زهي( كه بعدا به جنبش جندالله پيوستند ) به هلاكت رسيد.
شك در باره هدف دار بودن مطلب آقاي عبدالواحد ريگي!!!! آنجا تبديل به يقين مي شود كه جنبش عظيم جندالله را كه اعضايش از شمال و جنوب و شرق و غرب بلوچستان و حتي از اهلسنت ديگر نقاط ايران تشكيل شده اند يك تشكل قبيله اي خوانده است و نوشته است :البته روح قبیلهای و ریگی بودن نیز از خطاب جنبش بدور نبود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اعاذنا الله من ذلك
نويسنده چگونه به خود جرات چنين اتهام و بهتان عظيمي را به شخصيتي مي دهد كه ذره اي همه به طايفه خود نيانديشيد و حتي خانواده و نزديكانش برايش درجه ثانوي داشتند و فقط سربلندي دين الله و مسلمانان مقصد و هدف او بود و جز به اين لحظه اي هم نيانديشيده بود.
كسي كه در حضور من به پدر و مادرش در زاهدان گفت : اگر همه شما و خواهرانم و برادرانم در راه دين الله تكه تكه شوند براي من قبول است و هرگز ذره اي از جهاد برنخواهم گشت ، چگونه آقاي عبدالواحد ريگي چنين بهتان عظيمي به اين شخصيت بزرگ مي زنند و سعي مي كنند از مقام عظيم وي بكاهند.
شخصيتي كه برادرش را بمب مي بندد و براي دفاع از مدرسه ديني لوتك به جمع نظاميان مي فرستد تا خود را منفجر كند چگونه مي تواند به ريگي بودن خود بيانديشد و حق و حقيقت اين است كه وي ذره اي به قبيله خود نيانديشيد و هميشه اين گفته پيامبر بزرگوار اسلام بر زبانش بود : دعوها فانها منتنة ، صداي قبيله گرائي نزنيد كه اين صدا بدبودار است.
اين شخصيت چگونه مي تواند نعره قبيله اي بزند والله كساني كه لحظه اي با رهبر شهيد همراه بوده به آقاي عبدالواحد ريگي فرياد خواهند زد : سبحنك هذا بهتان عظيم
جنبش جندالله آغاز مي شود با افرادي از قبايل و مناطق مختلف بلوچستان كه رهبري جندالله ريگي است و ديگر دوستانش يكي ناروئي و ديگري اسماعيل زهي و ديگري از ناهوك سراوان و ديگري از سرباز و ديگري از اسفندك سراوان و ديگري از زابل.
اين جنبش كه با اين افراد كه اعضاي قبايل متخاصمي هستند كه سالها با هم جنگ بوده اند و لحظه اي هم يكديگر را تحمل نمي كردند آغاز شده است چگونه مي تواند به يك قبيله مربوط باشد و اين طرف تفكر و نوشتن نويسنده نشانگر جهل و يا غرض ورزي وي مي باشد.
همانگونه كه قبلا اشاره كردم نويسنده سعي دارد جنبش را از نظر علمي فقير جلوه دهد در صورتيكه به فضل الله اين جنبش با راهنمائي و مشوره علماي رباني مانند شهيد مولانا محمد عمر سربازي و ديگر علماي بزرگ آغاز به فعاليت نمود و اكنون دهها عالم عضو جنبش مقاومت هستند و و چندين كتاب توسط اعضاي مجمع علماي جنبش نوشته شده است كه نوع تفكر و عقيده اين جنبش را بيان مي دارند از جمله كتاب عقيده كه بنده حقير نوشته ام و در دسترس قرار دارد و جنبش مقاومت قصد دارد كه بزودي دارالتحقيق و الفتوي راه اندازي نمايد و اين نشانگر تلاشهاي علمي جنبش و وزن سنگين علمي اش مي باشد و تا مردم بتوانند مسائل شرعي و فقهي خود را از دارالتحقيق جنبش دريافت نمايند.
در آخر آقاي عبدالواحد به بيان مسائل شرعي پرداخته است كه بنده از فقر و بيچارگي علمي و جهل نسبت به دين وي تعجب نكردم زيرا كه بزرگان وي از مسائل جهادي آگاه ندارند و شايد وي فاضل همان مدرسه هائي است كه قسمت كتاب السير و المغازي منگنه شده است و هرگز خوانده نمي شود و من به ياد دارم وقتي رهبر شهيد امير عبدالمالك رحمه الله در باره يكي مسئله از كتاب السير از يكي از بزرگترين علماي بلوچستان سوال نمود وي در پاسخ گفت ما اين مسائل را هرگز نخوانده ايم و مطالعه نكرده ايم و در آخر به شوخي گفت اگر سوالي در مورد نماز و زكات و طلاق و نكاح داري در خدمت هستيم كه رهبر شهيد خيلي تاسف خورد و اين غفلت از مسائل سياسي و جهادي را مايه تاسف همه ما شد.
لذا من از برداشت سطحي نويسنده از آيه اي كه ذكر كرده است ناراحت نشدم كه مي دانم در اين موضوع به اندازه ذره اي هم علم ندارند و فقط آيه اي كه در اول مطلب نوشتم را در پاسخ اين نوشته اش نوشتم:اسلام به شدت از خون و خونریزی نفرت دارد.
واما در مورد حمله به بيگانگاني كه در سرزمين اسلامي زندگي مي كنند و موجب تقويت متجاوزان و كافران هستند از آقاي عبدالواحد مي پرسم حكم حمله به شهروندان اسرائيلي كه در سرزمين هاي اشغالي فلسطين زندگي مي كنند چيست؟
نوسينده مغرض در نوشتارش سعي كرده است به رهبر شهيد امير عبدالمالك كه از نظر علمي دهها امثال نويسنده در جيب خود جاي مي داد و علماي بزرگ در برابر علمش ساكت مي شدند توهين كند و رهبر فرزانه شهيد را شخصي بي علم معرفي كنند و همچنين سعي كرده است به رهبر فعلي جنبش امير عزيز حاج محمد ظاهر هم حمله نمايد كه مردمان و نزديكان اين دو بزرگوار از هر شخصي آنها را بهتر مي شناسند و نيازي به معرفي آقاي عبدالواحد ريگي نيست و آقا عبدالواحد ريگي مي تواند به علمائي كه براي ديدار رهبر جنبش به تهران برده شدند مراجعه نمايد و سطح علمي رهبر جنبش را از آنها بپرسد تا برايش بگويند همه علماي بلوچستان در آن مجلس كم مي آورند و نمي توانند به سوالات رهبر شهيد پاسخ دهند.
اما موضوع مطرح نمودن مسائل ملي ملت بلوچ و ديگر ملل اهلسنت مثل ملت كرد و تركمن كه از نظر نويسنده جرمي نابخشودني است يك مسئله شرعي است كه به سياست اسلامي مربوط است و خود پيامبر اسلام در جنگ حنين فرياد مي زند انا النبي لا كذب انا ابن عبدالمطلب كه نشان ميدهد استفاده از آن اشكالي ندارد و نويسنده و افرادي با طرز فكر وي مي توانند به تاريخ فتوحات اسلامي مراجعه نمايند مثلا سخنراني ابوسفيان در جنگ شام را بخوانند كه چگونه عربها را تحريك مي كند و جهاد افغان دليلي ديگر است كه چگونه براي دفاع از سرزمين و ملت افغان فتواي جهاد داده مي شود و همچنين مراجعه كنند به فتواي تاريخي مفتي كفايت الله دهلوي استاد مولانا عبدلعزيز كه در برابر انگليس فتواي استفاده از مسئله مليت هندي را بدون توجه به دين ملت هند مي دهند و دلائل بسيار زياد ديگري كه اين نوشتار توان جا دادنشان را ندارد.
لذا كساني مانند عبدالواحد ريگي با برداشت سطحي و تفكري عاميانه نمي توانند فتوا دهند كه اين جنگ ، جهاد است يا نه و هركس براي دفاع از دينش كشته شود شهيد است و هركس براي دفاع از مالش كشته شود شهيد است و هر كس براي دفاع از عزت و آبرويش كشته شود شهيد است و همه اينها في سبيل الله هستند اگر كسي نيتش الله باشد.
متسمك قرار دادن يك آيه و يك حديث بدون توجه به تمام دين جهل و ناداني و سطحي نگري است كه بايد بيشتر به اين مسئله توجه نمود و هنگام فتوا دادن دقت بيشتري نمود.
اگر هدف نويسنده اصلاح بوده است كه بابت استفاده كلمات تند از ايشان پوزش مي طلبم البته بايد به من حق بدهند كه قلمش خيلي تند رفته است و اگر هدفي جز خير داشته است پاسخش را دريافت نمود.
حسبي الله لا اله الا هو عليه توكلت و هو رب العرش العظيم
عبدالرئوف ريگي (عضو مجمع علماي جنبش مقاومت مردمي ايران) جندالله
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر