امروز يك گوشه اي نشستم و كمي با خودم فكر كردم ، در مورد اوضاع بلوچستان و اهل سنت و به اينكه با اين اوضاع سرانجام اهل سنت به كجا مي رسه . خيلي دلم گرفت . خواستم با يكي درد و دل كنم اما كسي دور و برم نبود . با خودم گفتم اون چيزهايي كه تو دلم دارم مي نويسم و با خودم درد و دل مي كنم . خواستم از علماء گلايه كنم ، خيلي چيزها و مطالب تو ذهنم اومد ولي همينكه مي خواستم بنويسم يكدفعه به خودم گفتم : چي كار داري مي كني ؟ تو كه اصلا عددي نيستي كه بخواي از علما گلايه كني هر چي باشه اونها عالمند و همه چيز رو از تو بهتر مي دونند . راستش خودم هم ترسيدم گفتم نكنه كسي فكر كنه منظور من از اين حرفها توهين به علما ست . خواستم برم ولي يكدفعه يكي از سخنان امير صاحب تو ذهنم اومد . سخناني كه بايد با آب طلا اونهارو نوشت . يك جمله بود اما يك دريا معني توش بود گفتم فقط همين رو مي نويسم و بس ، تفسيرش باشه براي بقيه . امير صاحب ( رحمه الله ) تو يكي از سخنراني هاش گفت : اين هيچ مشكلي نداره كه علما حركتها و عملياتهاي ما را محكوم مي كند ولي وقتي كه دولت جنايتي مرتكب مي شود اينجا هم نبايد علما سكوت كنند و اون را هم بايد محكوم كنند .
مجاهد بلوچ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر