حمید رضا آهنگر ـ اصفهان
ویژۀ سنی نیوز: انتخاب آقای خاتمی در سال 1376 میتوانست مایه پند و اندرزی باشد برای سران ولایت فقیه تا کمی از غرورشان شکسته شود، و دریابند در این مملکت غیر از آنها نیز انسان وجود دارد!
آخوندهای مست شهوت و زر و زور گمان میبرند ملت ایران مشتی ـ با عرض معذرت ـ گاو و گوسفندند و آنها که از خمیرهای دیگر سرشته شدهاند، و با امام زمان هم در خفا ساخت و باختهایی دارند باید بر کول ملت تا ابد سوار شوند!
انتخابات گذشته و میلاد جنبش مردمی سبز سیلی محکمی بود زیر گوش حاکمیت، ولی باز هم فایدهای نداشت. این حاکمیت آنچنان مست قدرت است که عصای موسی را توان بیدار کردن او از خواب سنگین غفلت نیست، و تنها راه خلاص غرق شدن او و سربازان جان به کفش در اقیانوس خروشان است.
امواج حرکت مردمی در کشورهای تونس، مصر فرعونها را غرق نمود. و در کشورهایی چون لیبی و یمن و اردن و سوریه نیز حرکت جوشان مردمی با دولتمردان شاخ بشاخ است و به یاری خداوند بزودی نتیجه خواهد داد.
در حقیقت این انقلابهای مردمی برای دست یافتن به لقمه نانی، و یا حل برخی از مشکلات عمیق جامعه چون بیکاری و فقر نیست!
بطور نمونه کشور تونس از درصد بالای اقتصادی برخورداد بود! این انقلابها ثمرهای است از آگاهی ملتها و شعورشان به ضایع شدن کرامت و آزادی وانسانیت آنها.
این انقلابها تنها حاکمیت مستبد را زیر چشم نگرفته، بلکه هدف رهایی از این منظومه استعماری حاکم بر جهان است.
جهان غرب پیام را بدرستی درک کرده است، و بهمین جهت مصالح خویش در منطقه را در خطر میبیند و تمام تلاش خود را در حفظ نظامهای فعلی بخرج میدهد. با انقلاب تونس و مصر و لیبی و یمن بکلی مخالف بود، وقتی احساس کرد جنبش مردمی در حال قدرت یافتن است سعی کرد با سیاست "نه کباب بسوزد نه سیخ" به میدان آید. و چون خطر جدی شد عصا را از وسط گرفت و به دست نشاندههایش اشاره کرد تا به مردم وعدهها دهند. رشوههای سیاسی به شکل شعارات اصلاحگرا و کمکهای مالی و تغییرات جزئی در برنامه سیاسی مستبدان مطرح شد. باز چون دیکتاتور سقوط کرد وزیر خارجه آمریکا اولین کسی بود که خورجین خود را بر کولش نهاده به تونس و مصر رسید تا خود شیرنی کرده مصالح استعماری خود را حفظ نماید.
غرب و آمریکا با جنبشهای مردمی جهان عرب با احتیاط برخورد میکنند تا تجربه تلخ انقلاب 1357 ایران برایشان تکرار نشود که با حمایت از طاغوت باعث شدند نظام ولایت فقیه از دامن آنها فرار کرده خودش را در آغوش بلوک شرق؛ چین و روسیه بیندازد!
جالب اینجاست که در سخنان مسئولین نظام برای ثابت کردن زحمات حاکم دیکتاتور از رساندن برق به روستاها، و از اسفالت جادهها و آب رسانی به مناطق دور دست بسیار گفته میشود که این خود دلالت بر سذاجت حاکمان ولایت فقیه دارد. اینها تا حالا درک نکردهاند که کرامت ملتها و عزت و شرافت آنها با خدمتهای عمومی سنجیده نمیشود.
پس از بیش از سه دهه انقلاب دزدیده شده مردم میخواهد به ملت برگردد و کابوس سقوط خواب از چشمان حاکمیت ربوده است.
امام زمان خیالی که اداره مملکت را در دست گرفته در مقابل شکست اقتصادی و انهیار بافتهای ثبات اجتماعی و فقر و فحشا و فرار عقلها بکلی مانده است!
حکومت مذهبی صفوی که اساسش بر پایه دروغ مقدس ـ تقیه ـ و شهوت مقدس ـ صیغه ـ بناشده به آخر خط رسیده است کشور ما نیاز به یک نظام ملی دارد که در سایه آن همه ملت ایران برابر و برادروار زندگی کنند.
در سایه نظام تشیع با اندیشههای خرفاتی:
1) تمامی معانی تربیت اسلامی و مفاهیم انسان دوستانه از متن جامعه در حال ریزش است. جامعه امروز ایران آخوند را به عنوان رمز؛ جنایت، رشوه خواری، تقلب، دروغ، دزدی و چپاول، سوء استفاده از موقعیتهای اداری و کانون مذهبی، و نمادی از استبداد و دیکتاتوریت و خون آشامی و شهوت پرستی میشناسد.
در کشور 75 ملیونی ما دادگستری و نظام قضایی بکلی بیمعناست! ارتش ملی ضایع شده تا جایش را کتیبهها و گروهکهای نظامی با افکار پوسیده مذهبی و خون آشام صفویت بگیرد که مصالح فردیشان با مصلحت آخوند گره خورده است و نه میهن برایشان معنا دارد و نه ملت!
2) همه ارزشهای اخلاقی در کالبد ریاء و خودنمایی تجلی میکند.
از رهبر معتاد انقلاب گرفته تا نماینده او در آخرین روستای مرزی بلوچستان و آذربایجان ( همان روستای عنبران که خبرش را در سنی نیوز آمده را نمونه بگیرد
از عباء و عمامه و ریش و پشم گرفته تا تسبیح چینی با دانههای سنگی پرسر و صدای آن و سایر ادا و اشکالها و ادعاهای ایمانداری و تقوا و پرهیزکاری، و با مهر نماز بر پیشانی که اثری است از باذنجان داغ در روستا و اثر سنگ پا در شهرها..
البته نباید غافل شد که همه این سران مملکت به برکت مدارک تقلبی از سطح سواد بسیار بالا، و دکتری در تخصصاتی هستند که زبانشان هنوز نمیتواند نام تخصص را درست تلفظ کند.
کشور به اصطلاح اسلامی ما (!) به برکت نظام صفویت و صیغه و شهوت پرستی آخوند کوی سبقت در بیماری ایدز را از کشورهای بیبند و بار غربی ربوده است!
البته یادمان نرود که اسلام دین عفت و پاکدامنی است. و بیماری ایدز در جامعههای مسلمان معنا ندارد! به عبارت واضحتر بیمحابا میتوان گفت که در کشور ما اسلامی وجود ندارد، آنچه است تحریف اسلام است و دوشیدن مردم مسلمان و شیفته اسلام با نام شعارهای اسلامی!
3) پس از سه دهه حکومت که تمامی کانالهای اطلاع رسانی و ساختاری فکر و اخلاق و فرهنگ جامعه را در دست داشته هنوز شعارات پوچ و توخالی، و قصههای خرافاتی مذهبی مایه ارتزاق آخوند رسانههای ملی است!
هر روز فاطمه سیلی میخورد و سینهاش شکسته میشود و بچهاش سقط میکند، و علی دلدل سوار و فاتح خیبر از ترس و وحشت نای حرکت ندارد! و هر روز مهدی خیالی موعود مردم را سر کار میگذارد و در جمکرانها و قبرها جیبهایشان را خالی میکند و مجبورشان میکند به سر و سینه و صورت خود سیلی بزنند و داد زنند "مهدی بیا.. مهدی بیا".. و از آمدن خبری نیست!
و عقل آخوند است که قیچی بدست گرفته سر چهار راهها میایستد تا پگل موهای دخترهایی که از زیر روسریشان بیرون زده را قطع کند!
این است ثمره 32 سال نظام ولایت فقیه بر ملتی که امروز میتوانست رهبری جهان را در دست داشته باشد!
انقلاب ما به شعار "ام القرا"یی بودن جهان نرسید هیچ، قبرستانی شد برای دفن جسد پوسیده و بو گرفته تشیع صفوی. گویا این خواست خدا بود تا ملت ایران اولا از اوهام خرافات نجات یابند سپس انقلاب دزدیده شده به صاحبان اصلیش یعنی مردم برگردد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر