۱۳۸۹ آبان ۱۴, جمعه

بر برادر من…بیدار شو

 آی آدمهایی که سیاست را دکان خود کرده اید…صدای مرا می شنوید؟

آی آدمهایی که مذهب را بازیچه دست خود کرده اید…صدای مرا می شنوید؟

پرچم من کدام است؟ مردم من کجایند؟ اینجا کجاست؟

این آتش ها, این خانهای سوخته, قلب های شکسته, سینه های پاره از کجا می آیند؟

من شعر نمی گویم. اینجا کجاست؟

 اینجا سرزمینی است پر از گشنگانی که از زور گشنگی می گویند زابلی وروافض برادرماست . اینجا سرزمینی است که نوجوانان را اعدام می کنند در اینجا برای اولین بار به مردم دنیا فهماندند که حقوق بشر چیست. ولی اینجا حقوق بشری دیده نمی شود . اینجا سرزمینی است که از سوی همه ی دنیا تهدید می شود . ولی حاکمانش در این فکرند که با جنایت وظلم اتحاد اسلامی درست کنند!!!! و دنیا را بنام اسلام و برای مسلمان کردن فتح کنند . اینجا سرزمینی است که در آن روشنفکران را زندانی می کنند و کور اندیشان بر مردم حکم می رانند . اینجا سرزمینی است که در آن تا مردم سرشان به سنگ نخورد به اشتباهشان پی نمی برنند . اینجا مردمانش دین دوست هستنند وحاکمانش ضد دین هستند . اینجا سرزمینی است که در آن نباید به نیاکانمان افتخار کنیم و باید خود را روافض بدانیم در غیر این صورت دشمن خدا و لایق مرگ هستیم .

اینجا همه ی مردم در انتظار این هستند که یکی بیاد و آنها را آزاد کند خوش خیال وبی مسولیت هستنند بیش از این نمی توانیم انتظار داشته باشیم.

آری اینجا بلوچستان است اینجا سرزمینی است که همه برای نابودی ضحاکیان وروافض که خونشان را در شیشه کرده اند منتظرکاوه هستند و وقتی کاوه ای از راه می رسد به جای اینکه با وی همدل شوند دست در دست ضحاک می دهند و مشغول سرکوب کردن کاوه می شوند . …

بردار من…مذهب تو را به بازی گرفته اند. دولت تو را به بازی گرفته است. بیدار شو.

برادر من…بیدار شو  وبگو آیا قومی را می‌ترسانید که آنها در کودکی مرگ را به بازی می‌گیرند. پس چگونه خواهد بود در بزرگی؟ و به جای حیوانات جان خود و عزیزترین کسانشان را در برابر او فدا میکنند.”

هیچ نظری موجود نیست: