۱۳۸۹ مهر ۲۰, سه‌شنبه

حکم جاسوسی در اسلام

                                    
شیخ ( أبو بصیر عبد المنعم مصطفى حلیمة ) در سال ۲۰۰۱ فتوایی مختصر و مفید را منشر نمودند،من در اینجا بر خود لازم و ضروری می دانم که آن را برای خوانندگان گرامی بیان و واضح سازم تا سختی و اهمیت حکم جاسوسی را بدانند و سایرین را نیز به آن آگاه گردانند. شیخ بعد از حمد و ستایش خداوند بلند مرتبه می فرمایند:(… بدانید هر کسی که از مسلمانان جاسوسی کند و اشکالات و ایرادات و وضعیت ها و کم و کاستی های مسلمانان به خصوص مجاهدان راه خدا را به اطلاع دشمنان کافر و ستمگر برساند، حالا فرقی نمی کند که کافر اصلی باشند یا اینکه مرتد شده باشند ، خود او نیز به دلیل این جاسوسی کافر می شود. دقیقاٌ همانند خود کفار اصلی و مرتد…) به دلیل اینکه او نیز در سایه حکم شرعی کسانی قرار خواهد گرفت، که برای کفار ولاء(دوستی) داشته و کفار را به عنوان سرپرست و دوست خود قبول داشته اند، بدین وسیله چنین کسانی نیز از دایره اسلام خارج شده اند و حتماً می بایست با کفر خود کشته شوند.
خداوند بلند مرتبه می فرمایند:(وَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِینَ . یُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا یَشْعُرُونَ ) البقره‌/۹,۸ یعنی«و برخى از مردم مى‏گویند ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده‏ایم ولى گروندگان [راستین] نیستند.با خدا و مؤمنان نیرنگ مى‏بازند ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمى‏زنند و نمى‏فهمند»خود را فریب دادن یعنی به صورت ناصادقانه اسلام را به مردم نشان دادن و به ظاهر اظهار مسلمانی نمودن و خود را مسلمان به شمار آوردند، و از سوی دیگر برای حفظ نمودن دشمنان و کافر ستمگر،جاسوسی می کنند.
همچنین خداوند بلند مرتبه می فرمایند:( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا ) الحجرات/ ۱۲ یعنی«اى کسانى که ایمان آورده‏اید از بسیارى از گمانها بپرهیزید که پاره‏اى از گمانها گناه است و جاسوسى مکنید و بعضى از شما غیبت بعضى نکند»جاسوسی بر اساس عوامل محرک ساز دو نوع است:_ نوعی از آن مربوط می شود به همان حس فضولی خود شخصیت انسان: یعنی چنین شخصیتی خود دارای طبیعتی جاسوس گرانه و تجسسی است که در باطن خود دوست دارد نهان و رازهای مردم را بداند.
تا اینکه بعدها با مسرت و غرور در جمع خانواده و فرزندان و خویشانش آن را بیان سازد! همیشه چنین شخصیتی دوست دارد اشتباهات و اشکالات دیگران را بیان سازد. و به این شیوه خود را بزرگ جلوه دهد که گویا دیگران چنین عمل زشتی انجام داده اند و یا اینکه دیگران دچار چنین حادثه های شده اند. به همین دلیل است که ما می بینیم خداوند بلند مرتبه بعد از ذکر نمودن عمل جاسوسی در این آیه مبارکه به دنبالش مسئله غیبت را بیان می فرمایند. به دلیل اینکه غیبت بهره و نتیجه سرشتی و طبیعی و قطعی جاسوسی کردن است. هر کسی که جاسوسی کند مسلماً بعداً به دنبال غیبت کسانی خواهد رفت که از آنها جاسوسی کرده است. چونکه به وضعیت آنان آگاهی پیدا کرده است!
_نوع دوم جاسوسی: محرک و عاملی اصلی انجام این نوع جاسوسی نیز همان تمایل منحرف است که در شخصیت انسانی منحرف وجود دارد! چنین شخصیتی دوست دارد به آن اطلاعات دست پیدا کند، و فوراً آن را گزارش کرده و در اختیار طاغوت و کفر و مشرک و دشمنان خداوند بلند مرتبه قرار دهد. و این نیز والاء(دوستی) برای کفار است.حکم نوع دوم جاسوسی از نوع اول خیلی خیلی سخت تر است و سزای ان از همه انواع جاسوسی سخت تر و سنگین تر است.به دلیل اینکه این نوع در خانه کفر اکبر قرار خواهد گرفت، و حتماٌ صاحب خود را از دایره اسلام و امت مسلمانان خارج می گرداند. و نهی کردن خداوند بلند مرتبه که در قرآن بیان فرموده و به آن در بالا اشاره شد هر دو نوع جاسوسی را در برمی گیرد(هم جاسوسی کلی و هم جاسوسی اختصاصی) در مورد جاسوسی کلی شایسته تر است که بازگردند و بایستی(مسلمانان) بسیار هشیار باشند.
در حدیث صحیحی ار پیامبر خدا(صلی الله علیه و سلم) روایت شده که ایشان فرموده اند:( إیَّاکُمْ والظنَّ ، فإنَّ الظنَّ أکْذَبُ الحَدیثِ ، ولا تَجَسَّسُوا ، ولا تَحَسَّسُوا ، ولا تباغَضوا ، وکونُوا إخْواناً ) امام بخاری/یعنی«شما را انذار می دهم از اینکه نسبت به هم گمان و سوء ظن داشته باشید. چونکه سوء ظن دروغ ترین سخن است.جاسوسی نکنید(نه خود به شخصاً انجام دهید و نه مردم را به این کار بگمارید) کینه و بغضی نسبت به هم نداشته باشید. و با هم برادر باشید…»
همچنین دوباره پیامبر خداوند بلند مرتبه می فرمایند: ( مَنْ أَکَلَ بِمُسْلِمٍ أَکَلَةً فإنَّ اللهَ یُطعِمُهُ مِثلَهَا مِنْ جَهَّنمَ . ومَنْ کُسیَ ثوباً بِرَجُلٍ مُسْلِمٍ فإنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ یََکسُوهُ مِنْ جَهَّنمَ . ومَنْ قامَ بِرَجُلٍ مُسْلِمٍ مَقًامَ ریاءٍ وسُمْعًة فإنَّ اللهَ یقومُ مَقامَ رِیاءٍ وسُمْعًةٍ یومَ القیامَةِ) ًصحیح الادب المفرد / البخاری : شماره‌ ( ۱۷۹ ) و سنن ابی داود /۴۰۸۴ یعنی«هر کسی که پول و غذای خود را به وسیله مسلمانی بخورد (یعنی با نابود ساختن حقوق یک نفر مسلمان غذا و پول به دست بیاورد) خداوند بلند مرتبه در دوزخ به مانند آن خوراک و ثروت را به او خواهد داد. و هر کسی که به (وسیله پایمال کردن حقوق) یک نفر مسلمان خود را پوشاک پوشانید،خداوند بلند مرتبه در جهنم به مانند آن پوشاک را به او خواهد پوشانید.
هر کسی که به وسیله مسلمانی مقام و مرتبه ای برای ریاکاری و شهرت به دست بیاورد(یعنی با پایمال ساختن حق یک مسلمان خود را به مقام و مرتبه ای ریاکارانه و شهرت رساند) خداوند بلند مرتبه در روز قیامت او را به مقام و مرتبه ای مشهور به مقام و مرتبه ریاکاران می رساند. یعنی در چنین مقام و مرتبه ای مشهور او را خجالت زده خواهد کرد. تا اینکه همه مردم او را در قیامت با آن زلیلی و بدبختی مشاهده کنند،»شکی در این وجود ندارد که انذارها و هشدارهای خداوند بلند مرتبه(جل جلاله) و پیامبرش(صلی الله علیه و سلم) برای ترساندن و بیم دادن کسانی است که امروزه بر مسلمانان خدا خواه گزارش و راپورت می نویسند و آن را در اختیار کفار کینه ای و ستمگران ستیزه گر قرار می دهند، برای یادآوری و آگاه ساختن وجدان ، و هشیار ساختن خودباخته هایی که در امور مسلمانان تجسس می کنند.
و راهها و اماکن و حرکات مسلمانان را زیر ذربین دستگاههای تجسس قرار می دهند، به خاطر چه چیزی؟؟؟!!! به خاطر مال و ثروتی اندک و حرام و کثیف. تا اینکه با این مال و ثروت (در چراگاه حیوانات) بچرند. و با آن پوشاک خود را بخرند. به خاطر ثروت طاغوتیان که همانند خون پاره (یا تکه استخوانی) در مقابله با پاداش هر راپورت و تجسس از مسلمانان که گزارش می کنند. آن را به سویشان (به مانند سگ) پرت می کنند. آآآآه… که در سرزمین ما هم نمونه چنین شخصیت های خود باخته و خود فروش و سست عنصر زیاد هستند… همان کسانی که دین و قیامت خود را با اندک پول بی ارزش و کثیف طواغت فروختند! پیامبر خداوند بلند مرتبه می فرمایند:( مَنْ اسْتَمَعَ الَى حَدِیثِ قَومٍ وهُمْ یَفِرُّونَ مِنْهُ صُبَ فی أُذُنَیهِ الآنَََک ) صحیح سنن ابی داود /۸۸۳ یعنی«هر کسی که به سخنان کسانی دیگر به شیوه ای مخفیانه گوش فرا دهد در حالی که آنان دوست ندارند کسی سخن آنان را بشنود و از او فرار می کنند(یعنی بیزار هستند) با این عمل خود مس گداخته را در گوشش فرو می کند…» این سزا و عقوبت کسی است که بنا به فضولیت و حس تجسس پَست خود به سخنان دیگران مخفیانه گوش فرا می دهد؛ حالا حکم و سزای دیگران چگونه و چیست؟؟؟
که برای جاسوسی کردن مسلمانان به کفار و مشرکان و دشمنان اسلام و مسلمانان گوش خود را به کار می بندند، و از کارهای آنان جالسوسی می کند.؟؟؟همچنین پیامبر خداوند بلند مرتبه می فرمایند:( یا مَعْشَرَ مَنْ آمَنَ بِلسانِهِ ولَْمْ یَدْخُلِ الایمانُ قَلْبَهُ ، لا تغتابوا المسلمین ولا تَتَّبِعُوا عَوراتِهم . فإنَّ مَنْ إتَّبَعَ عَوراتِهمْ یَتَّبِعِ اللهُ عَورتَهُ ، ومَنْ یَتَّبِعِ اللهُ عَورَتَهُ یَفضَحُهُ فی بیتِهِ ) صحیح سنن أبی داود /۴۰۸۳ یعنی« ای گروه کسانی که به زبان ایمان آورده اید و ایمان در قلب های شما وارد نشده است. به دنبال عیب ها و ایرادات و کم و کاستی ها نباشید، چونکه هر کس به دنبال عیب و ایراد مسلمانان باشد. خداوند بلند مرتبه نیز به دنبال عیب و ایراد او می رود. و هر کسی را هم که خداوند بلند مرتبه به دنبال عیب و ایرادش باشد حتی اگر در خانواده اش باشد آبروی او را می برد»به اعتقاد من هر کس که به دنبال عیب و ایراد و اشکالات مسلمانان باشد و برای حفاظت طواغیت کفار از مسلمانان جاسوسی کند،بیشتر شایسته و در خور صفت دو رویی و نفاق است.
و چنین شخصی شایسته تر است که صفت ایمان داشتن از او برداشته شود.چونکه جاسوسی از مسلمانان و آشکار ساختن نقاط ضعف برای دشمنان اسلام و مسلمانان؛ کسی آن را پیشه خود می سازد که بسیار بسیار بی ارزش و پست و خودباخته و نامتعادل و منحرف باشد . و در تاریکی و عمق نفاق و دو رویی غرق شده باشد.
همچنین پیامبر خداوند بلند مرتبه می فرمایند:( مَنْ حَمَى مُؤمِنَاً مِنْ مُنافَقٍ بَعَثَ اللهُ مَلَکَاً یَحمِی لَحْمَهُ یومَ القیامَةِ مِنْ نارِ جَهَنَّمَ ، ومَنْ رَمَى مُسْلِمَاً بِشئٍ یًریدً شَینَهً بِهِ حَبَسَهُ اللهُ على جَسْرِ جَهَنَّمَ حتَّى یَخرُجَ مِمَّا قالَ ) صحیح سنن أبی داود / ۴۰۸۶ یعنی« هر کسی که یک نفر مسلمان را از شرّ یک منافق نجات دهد و خداوند بلند مرتبه در روز آخرت فرشته ای را به سوی او می فرستد تا اینکه جسم او را از آتش جهنم محفوظ دارد. هر کسی که به مسلمانی تهمت بزند و از او ایراد بگیرد به خاطر اینکه حرمت او را بشکند و او را در مقابل دیگران بی ارزش گرداند.خداوند بلند مرتبه بر روی پل صراط(پل روی دوزخ) او را نگاه خواهد داشت. تا انتقام چیزی را که بیان کرده بود از او بگیرد! حالا این سزا و عذاب و هشدار دادن به کسی است که عیب و ایرادی بر یک مسلمان وارد ساخته تا او را در مقابل همگان بی ارزش گرداند! پس حال و روز و هشدار خداوند بلند مرتبه به شخصیت های خیانتکار و گناهکار چگونه باید باشد که می خواهند مسلمانی را به کشتن دهند و یا اینکه موجب زندانی شدن مسلمانی به دست طواغیت ستمکار و بی رحم گردند؟! سلمه ابن اکوع(رضی الله عنه) روایت می کنند که یکی از جاسوسان مشرکان در سفری به نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و سلم) آمد(تا اسرار مسلمانان را بدزدد) بعد منطقه را ترک کرد و رفت.
پیامبر خدا (صلی الله علیه و سلم) فرمودند:(اُطْلُبُوُهُ فَاقْتُلُوهُ) یعنی« خود را به او برسانید و او را بکشید» و من هم قبل از همه خودم را به او رسانده و او را کشتم، و هر چه را که با خود داشت(سلاح و خورد و خوراک و پول و غیره…) از او جدا کردم و به نزد پیامبرخدا (صلی الله علیه و سلم) بردم پیامبر خدا(صلی الله علیه و سلم) همه آنها را به خودم بخشید.این حدیث متفق علیه است یعنی امام بخاری و امام مسلم آن را به همان شیوه و لفظ روایت نموده اند. پیامبر خدا(صلی الله علیه و سلم) در سال آزاد سازی و فتح مکه دستور فرمودند زنی را که نامه حاتب ابن ابوبلتع را با خود داشت و به سوی سران قریش می برد بکشند.
حتی بدون اینکه از او درخواست توبه نمودن شود. و این را سعد ابن ابی وقاص روایت می کنند که پیامبر خدا (صلی الله علیه و سلم) در روز آزاد سازی و فتح شهر مکه به همه کس امان دادند به غیر از چهار مرد و دو زن (صحیح سنن النسائی/۳۷۹۱) یکی از این دو زن همان زنی بود به اسم ساره که نامه حاتب را با خود داشت.امام صحنون می فرمایند: اگر مسلمانی اخبار مسلمان دیگری را به کفار محارب(اهل الحرب) برساند؛ بدون اینکه از او درخواست توبه شود کشته می شود اما ثروت و مالش برای خانواده و خویشانش باقی می ماند.
ابن القاسم در کتاب (المستخرجه) می فرمایند:توبه از جاسوس قبول نخواهد شد و باید کشته شود چونکه حکم جاسوسی همانند اهل زندیق می باشد(أقضیة الرسول /محمد بن فرج ۱۹۱) امام ابن التیمیه می فرمایند:(امام مالک و گروهی از یاران امام احمد کشتن جاسوسان را جائز می دانند) الفتاوی۱۰۹/۲۸ و به اعتقاد من هم حکم کشتن جاسوس به خاطر کفر و ارتدادش از اسلام می باشد نه چیز دیگر، و الله اعلم.ــ … ــ … ــپاسخ به یک شبهشاید کسی بیان کند که:حاتب ابن ابو بلتع نامه را به سوی سران قریش فرستاد و آنها را از حمله لشکر پیامبر خدا که به سوی مکه می رفت مطلع ساخت،واضح است که این هم جاسوسی و ولاء داشتن برای کفار به شمار می رود؛همراه با اینکه پیامبر خدا(صلی الله علیه و سلم) آن را کافر قرار نداد و به کشتن او دستور نداد. آیا چگونه این برخورد همراه با بحث و سخن ذکر شده در بالا گنجانده می شود؟!
در پاسخ می گوییم: آن چیزی را که سیدنا حاتب انجام داد کفر بود. اما کافر به شمار نرفت به خاطر اعتبارات دیگری که داشت… و این اعتبارات او را از کفر و کشته شدن حفظ کردند. عملی که او انجام داد کفر است بلکه نفاق اکبر نیز به شمار می رود. به همین دلیل بود که سیدنا عمر(رضی الله عنه) همانگونه که در صحیح امام بخاری و امام مسلم بیان شده است فرمودند:( دَعْنِی أَضْرِبُ عُنُقَ هذا المنافِقِ ) یعنی«اجازه دهید رسول الله گردن این منافق را بزنم» یا در روایت دیگری آمده(فإنَّهُ قَدْ کَفَرَ . فإنَّهُ قَدْ نافَقَ . فإنَّهُ نَکَثَ وظاهَرَ أعداءَکَ علیکَ) یعنی«به تحقیق که او کفر ورزیده و به تحقیق که او نفاق کرده…» پس پیامبر خدا(صلی الله علیه و سلم) این بیانات را شنیدند اما کفر و نفاق و کشتن او را انکار کرد به خاطر اینکه او اعتبارات دیگری را نیز داشت. دلایل دیگری را نیز داشت.
تا اینکه موضوعات همدیگر را خنثی کنند و این حکم ها بر او تطبیق داده نشود. یکی از آنها:۱_عمل خود را تآویل کرده بود خوب نتوانسته بود عواقب آن را تجزیه و تحلیل کند و گمان نمی کرد که این عمل به شدت ناروا و ناجایز است. و موجب کفر و خروج او از اسلام می گردد. اصلاً گمان نبرده بود که این عمل به ایمانش زیان می رساند. و هدف او هم بدون شک غدر و خیانت به پیامبر خداوند(صلی الله علیه و سلم) نبود. پس دیدیم که پیامبر خدا (صلی الله علیه و سلم) چگونه از ایشان سوال نمودند که چرا برای کفار قریش نامه فرستاده است؟ او هم فوراً پاسخ داد:( یا رسولَ اللهِ لا تعجلْ عَلیَّ إنِّی کنتُ امرءاً ملصَقَاً فی قریشٍ ولمْ أکنْ من أنفُسِهَا . وکانَ مَعَکَ مِن المُهاجرینَ لهم قرابَاتٍ بمکةَ یحمونَ بها أهلِیهم وأموالَهم فأحْبَبْتُ إذ فاتنی ذلک من النَّسَبِ فیهم أنْ أتخِذَ عندهم یدَاً یحمونَ بها قرابتی . وما فعلتُ کُفْرَاً ولا ارتداداً ، ولا رضاً بالکفرِ بعد الاسلام ـ فی روایة ـ وما غیرتُ ولا بَدَّلْتُ . أما أنی لم أفعلْهُ غشا یا رسولَ الله ولا نفاقاً وما کفرتُ ولا ازددتُ للإسلام إلا حُبَّاً) پیامبر خدا(صلی الله علیه و سلم) نیز فرمودند:( فَقَدْ صَدَقَکُمْْ . لا تقولوا لَهُ إلا خَیراً .. إنَّهُ قَدْ شَهِدَ بَدْرَاً ، وما یُدْرِیکَ لَعَلَّ اللهُ أنْ یکونَ قَدْ اطَّلَعَ على أهلِ بدرٍ فقالَ : اعمَلًوا ما شئتُم فقد غفرتُ لکم ) در این حالت بود که اشک بر چشمان سیدنا عمر(رضی الله عنه) جاری شد و فرمودند:الله و رسوله اعلم.امام ابن حجر می فرمایند:عذر حاتب همان چیزی بود که در بالا بیان شد.
و چنان تجزیه و تحلیل نکرده بود که این عمل ممکن است برای دینش ضرر داشته باشد.( فتح الباری ۸/۵۰۳ ) آشکار است که(تجزیه و تحلیل و اجتهاد نمودن در مسئله ای) که به آن تآویل گفته می شود. یکی از دلایلی است که اجازه نمی دهد در بعضی حالات حکم کفر بر کسی تعیین شده تطبیق داده شود. و به این نکته توجه داشته باشید.۲_پیامبر خدا(صلی الله علیه و سلم) از طریق وحی پی بردند که هدف و منظور حاتب بد نبوده است و قلب و باطن او نسبت به ایمانش سالم بوده است. به همین دلیل بود که فرمودند:( قَدْ صدَقَکُمْ ) و این پی بردن و آشکار شدن برای هیچ کس دیگری بعد از پیامبر خدا(صلی الله علیه و سلم) به وجود نخواهد آمد.دلیلی که سبب شد عمر ابن خطاب بر ضد سیدنا حاتب چنین واکنش دهد و همین گونه هم از قضیه برداشت می شد. چونکه سیدنا عمر(رضی الله عنه) به ظاهر قضیه سیدنا حاتب می نگریست، و در ظاهر چنین برداشت می شد که سیدنا حاتب کافر شده باشد. به دلیل اینکه نسبت به کفار ولاء و دوستی داشته است.
به همین دلیل بود که سیدنا عمر(رضی الله عنه) فرمودند:( دَعْنِی أَضرِبُ عُنُقَ هذا المنافِقِ ) و در روایت دیگری (فإنَّهُ قَدْ کَفَرَ . فإنَّهُ قَدْ نافَقَ . فإنَّهُ نَکَثَ وظاهَرَ أعداءَکَ علیکَ ).بیشتر اوقات زمانی که پیامبر خدا(صلی الله علیه و سلم) اصحاب و یاران خود را هنگام ارتکاب اشتباهی مشاهده می نمودند، ایشان فوراً یاران خود را آگاه می ساختند و اراده آنان را مرتفع می گردانیدند. تا اینکه مبادا به یکباره در اشتباهات قرار گیرند، به خصوص زمانی که می دانست این اشتباهات را به خاطر نفاق و دو رویی مرتکب نشده اند، بیشتر اوقات این مهم را نیز از طریق وحی به دست می آوردند. چونکه پیامبر خدا(صلی الله علیه و سلم) بیشتر دوست داشت ایشان را ببخشد تا اینکه آنان را تنبیه کند. به خصوص زمانی که مرتکب اشتباهات فقط یک نفر می بود، از صحابه کرام و کسانی که دارای سابقه ایمان و جهاد هستند. امام بخاری روایت می کنند که: زمانی که میان زبیر ابن عوام و مرد انصاری به دلیل آبیاری بوستانهایشان از یک جوی اختلاف به وجود آمد و پیامبر خدا(صلی الله علیه و سلم) برای آنها حکم نمودند.
در حالی که حکم ایشان به نفع سیدنا زبیر ابن عوام تمام شد، و آن این بود که سیدنا زبیر(رضی الله عنه) اول بوستان خود را آبیاری کند و بعد آب را در اختیار مرد انصاری قرار دهد. مرد انصاری رو به پیامبر گفت: می بینم که حکم را به نفع خویشان خود تمام می کنید؟! می بینید که در اینجا سخن مرد انصاری کفر بزرگ به شمار می رود. به دلیل اینکه این سخن نوعی کنایه و به تمسخر گرفتن حکم پیامبر خدا(صلی الله علیه و سلم) است. اما پیامبر خدا(صلی الله علیه و سلم) آن را مایه کفر مرد انصاری قرار نداد. به دلیل اینکه می دانست نیت مرد انصاری پاک است و این موضوع هدفی نیست که از دل و درون او برخواسته باشد بلکه فقط یک سخن بدون هدف بر زبان او بیان شده است. این موضوع جدا نمودن حق از باطل چیزی نیست که بعد از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) کسی دیگری آن را به خود یا دیگران اختصاص دهد.
همانطور که اما ابن العربی می فرمایند: هر کسی که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) را در یکی از حکم هایی که صادره نموده خطا کار یا مرتکب اشتباه بداند کافر خواهد شد. اما این مرد انصاری که در بالا ذکر شد کافر خواند نشد چونکه اشتباهی لفظی بود که بر زبان او جاری شد و پیامبر خدا(صلی الله علیه و سلم) نیز به وجود ایمان در قلب و باطن او اطمینان داشت. و مطمئن بودند که مرد انصاری از مکر و حیله کفر سالم است. به همین دلیل این سخن را زیاد بر او سخت نگرفت. و این کاری است که مختص پیامبر خدا می باشد/ ( الاحکام ۵/ ۲۶۷ ) چیزی که در ارتباط با مرد انصاری ذکر کردیم همان چیزی است که در ارتباط با سیدنا حاتب (رضی الله عنه) نیز صدق می کند. و این دو عمل نیز مختص رسول الله(صلی الله علیه و اله و سلم) بودند. پس هم اکنون که وحی به پایان رسیده است و دیگر وحی بر کسی نخواهد شد، هیچ کس این اجازه را ندارد که از کفر ظاهری کسی درگذرد و یا او را ببخشد. به این بهانه که باطن و قلب او پاک است و نیک خیر داشته است.
و این یک نوع قانون است که سیدنا عمر ابن خطاب ان را بسیار خوب و واضح بیان فرموده اند:«در زمان رسول الله(صلی الله علیه و اله وسلم) کسانی بودند که وحی شامل حال آنها می شد. و هم اکنون وحی به پایان رسیده است ، و حکم شما را بنا به ظاهر حال شما صادر می نماییم. اعمال شما هر چیز را که به اثبات برساند ما آن را بر شما تطبیق خواهیم داد ، هر کسی که نیکی و خیر خواهی را به ما نشان داد ما هم با او به نیکی و احسان رفتار خواهیم نمود و به او نزدیک خواهیم شد. و هیچ حقی بر باطن و قلب او نداریم ، باطن او چیزی است که خداوند بلند مرتبه خود نسبت به آن آگاهی دارد و محاسبه خواهد نمود. هر کسی هم که بدی و شر را به ما نشان دهد، ما نیز به او امان نمی دهیم و او را صادق نمی دانیم، هر چند که اظهار دارد باطن و قلب او پاک و درست است.»بر اساس این دیدگاه ما بیان می کنیم که:هر کس مرتکب عملی کفرآمیز به شیوه ای آشکارا شود بدون هیچ گونه توجیه شرعی ،حتماً ما نیز حکم کفر را برای او صادر می کنیم،و حکم را نیز بر او تطبیق خواهیم داد.۳_یکی دیگر از نشانه های صدق سیدنا حاتب(رضی الله عنه) این بود که در پاسخ دهی به پیامبر خداوند(صلی الله علیه و آله و سلم) تفره نرفت، سریع و به صورت فوری صادقانه به پیامبر خداوند(صلی الله علیه و آله و سلم) پاسخ داد.
و هیچ چیز را از ایشان مخفی نداشت و این خود دلیلی بر پاکی نیت و خیر در ایمان او بود که در ایمان او نفاق و دو رویی وجود نداشت، اما زن حامل نامه و شتر سوار همراه او وجود و داشتن نامه به همراه خود را انکار نمودند و این حقیقت را مخفی کردند.می خواست که گناه خود را مخفی دارد و با این عمل گناه و کفر خود را بیشتر کرد.اگر سیدنا حاتب نفاق می داشت،دروغ دیگری را بیان می کرد. چونکه کار و پیشه منافق دروغ و دروغ پردازی است. اما ایشان صادقانه پاسخ دادند؛ و ثابت نیز شد که نه منافق است و نه کافر ، و این باعث نجات پیدا کردن ایشان شد.همین صدق و راستگویی بود که کعب ابن مالک را نیز در جنگ تبوک نجات داد زمانی که به همراه دو تن از صحابه رسول خدا(صلی الله علیه و سلم) عمداً از شرکت در جنگ تبوک خودداری نمودند.۴_دلیل دیگری که سیدنا حاتب را نجات داد عبارت بود از این که ایشان یکی از اصحاب مجاهدان شرکت کننده در جنگ بدر به شمار می رفت. جنگ بدر عمل بسیار بزرگ و با اهمیتی بود که در ترازوی کار و اعمال صحابه قرار داشت. چونکه شرکت در این غزوه موجب پاک شدن مجاهدان از همه گناهان گردید و به همین دلیل تا سر حد مرگ و حتی بعد از وفات آنان نیز نسبت به آنها گمان و نیت خوب وجود داشت.
هر عملی به مانند سرپیچی را که مرتکب می شدند باز برای انها تاویل می گردید. به همین دلیل نیز بود که رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) این عمل نیک سیدنا حاتب را دوباره یادآوری می کنند و می فرمایند: ( لَعَلَّ اللهُ أنْ یکونَ قَدْ اطَّلَعَ على أهلِ بدرٍ فقالَ : اعملوا ما شِئْتُمْ فَقَدْ غَفَرْت لَکُمْ ) در صحیح مسلم روایت شده است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در ارتباط با مجاهدان شرکت کننده در جنگ بدر فرمودند:( إنِّی لأرجو أنْ لا یَدْخُلَ النارَ أحَدٌ إنْ شاءَ اللهُ مِمَّنْ شَهِدَ بَدْرَاً والحدیبیةَ ) و سیدنا حاتب نیز در هر دو جنگ ذکر شده در این حدیث حضور داشتند.!۵_خبری را که سیدنا حاتب(رضی الله عنه) می خواست به سران قریش برساند کاری نبود که قبلاً نیز انجام داده باشد. بلکه این اولین عمل او بود، این درست برعکس جاسوسی به شمار می رود در حالی که جاسوس تجسس را حرفه و شغل خود می سازد! و تنها به این موضوع فکر می کند که چگونه بیشترین اطلاعات را می تواند به دست آورد و سریعاً ان را گزارش کند. و چگونه می تواند سریعاً یک خبر را به روسای خود برساند. بنابراین میان دو نفر که یکی با سابقه است و دیگری پاک تفاوت های زیادی وجود دارد.
و احتمال بسیار کمی وجود دارد که چنین شخصی(با سابقه نیک) مرتکب جاسوسی شود، کسی که جاسوسی می نماید شغل و حرفه شب و روز او به شمار می رود و از آن طریق امرار معاش می کند! به همین دلیل بود که نمی بایست بر سیدنا حاتب حکم کفر صادر می شد و الله اعلم.بنا به همه دلایلی که در بالا ذکر کردیم عمل سیدنا حاتب کفر بود و نوعی ولاء و دوستی داشتن با کفار به شمار می رود ، اما ایشان با این عمل خود کافر نشدند و حکم کفر نیز شامل حال او نمی شود. والله اعلم.در پایان نصیحتی دارم برای تمام کسانی که در دین خود ضعف و سستی می ورزند. و به سوی یخبندان جاسوسی کردن از اوضاع مسلمین برای طواغیت کافر لیز خورده اند. به این بهانه زنگ زده که گویا به دین خدمت می کنند و گویا دلایل مستحکمی دارند با فتوای عده ای که آنها نیز خود گمراه هستند و دیگران را نیز گمراه می کنند، و تنها مظهر ظاهری و پوشاک و لباس ظاهری اهل علم و شرع شناسان را بر تن دارند باید بدانند که بر راه بن بستی هستند که مرداب خانه ثروت و سامان آنان در پیش است به اذن الله تعالی باید بدانند که این عمامه پوشان کثیف دین خود را با مقداری پول حرام و کثیف به دستگاههای جاسوسی و اطلاعات فروخته اند.
و به هیچ دین و مذهبی پایبند نیستند حالا هر چند که شب و روز لاف و گزاف دستگاه فتوا و مفتی اعظم را داشته باشند… باید این را خوب بدانند که روزی خواهد رسید و خداوند بلند مرتبه همه اینها را از آنان سوال خواهد نمود و انتقام تمامی مسلمان بدبخت و بیچاره و لخت و عریان و آواره های دشت و کوه را از آنها خواهد گرفت که به وسیله فتوا و گزارشات جاسوسی و اطلاعاتی آنها دچار این همه محنت و ناراحتی و آوارگی شده اند. پیامبر خداوند بلند مرتبه(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:( مَنْ أعانَ ظالِمَاً بباطِلٍ لِیُدْحِضَ بباطِلِهِ حَقَّاً فَقدْ بَرِئَ مِنْ ذِمَّةَ اللهِ وذِمَّةَ رسُوِلِه ) امام الطبرانی روایت نموده اند ( سلسله‌ الاحادیث الصحیحه‌ / الالبانی ) ژماره‌ ۱۰۲۰ یعنی:«هر کسی که به ناحق به ستمگری کمک کند، تا او نیز بی رحمانه حق را از بین ببرد، پس چنین کسی از امان و دایره امنیت خداوند بلند مرتبه و پیامبرش(صلی الله علیه و آله و سلم) خارج شده است. و سایه هیچ کدام از آنها را بر خود ندارد…»پس حال کسانی که در خدمت طواغیت کینه ای و حاقد هستند برای دستگیر نمودن و کشتن و شکنجه و آزار و اذیت دادن مسلمانان خدا خواه چگونه باید باشد…فقط خداوند بلند مرتبه خود می داند که صدها و هزاران جوان خداشناس و مسلمان باغیرت و اراده بلند به وسیله گزارش و راپورت جاسوسی کثیف و خود فروش و هیچ و پوچ ، دهها سال است که در زندان های طواغیت ناله سر می دهد. و انواع شکنجه را بر وی تحمیل نموده اند.؟!اللهم النصر المجاهدین فی سبیلک فی کل مکانو آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین
نوشته: ماموستا فاتح کریکار
منبع: دوربین

هیچ نظری موجود نیست: